سردار! به حرمت خون همین هشت شهید گمنام آبروداری کن!
سردار! این شهداء را برگردان! به خون همین شهداء طاقت شرمنده شدن از این بیشتر را نداریم. نگذار بیشتر از این آبروی دارالعباده نزد چشم و چراغهای این مملکت برود. ما تا زمانی که در قفس مرغدانی سیاستبازی و یونسکوپرستی گرفتاریم، لیاقت میزبانی این گوهرهای خونین را نداریم.
- سید مصطفی میرمحمدی میبدی
فرض کنیم که فردی با فداکاری و جانفشانی زیاد، اموال ما و خانوادهمان را نجات داده باشد. مدتی بعد ما به رسم قدردانی و با تشریفاتی بسیار او را به خانهمان دعوت میکنیم. او هم متعاقب دعوتهای مکرر ما راهی منزلمان میشود اما وقتی در آستانه رسیدن به خانهمان است، میان اهل منزل بر سر جای سکنی گزیدن او اختلاف میافتد؛ اختلافاتی از جنس خودخواهی. یکی میگوید از اول قرارمان این بود که اینجا مال من باشد و دیگری میگوید، جای مهمان در هتل و مهمانسرا است نه در خانه! اینقدر این سر و صداها زیاد و بلند میشود که همه همسایهها و حتی آن مهمان هم از این ماجرا مطلع میشود.
اهل خانه بالاخره جلسه میگذارند و تفاهم میکنند که جای دیگری که اصلا در خور شان مهمان نیست را به عنوان محل اقامت وی درنظر بگیرند و این تغییر مکان هم به گوش همه همسایهها و مهمان قصه ما میرسد. پس از آن معلوم میشود که آن خانه محقر و دون شان هم متعلق به دیگری است. حالا فرض کنید این ماجرا یکسال قبلتر از آن هم به نوعی دیگر تکرار شده بود و در آن زمان مهمان فداکار با اطلاع از این جاروجنجالهای میزبانان، بی سر و صدا برگشته بود.
اگر ما جای آن مهمان بودیم چه میکردیم؟! حالا اگر آن مهمان علاوه بر اموال ما، جان و ناموس و آبرویمان را هم نجات داده باشد چطور؟! اگر آن مهمان جانش را هم به خاطر آن فداکاری از دست داده باشد چطور؟! اگر ما همه عزت و شرفمان را مدیون آن مهمان باشیم چطور؟! اگر صاحبخانه اصلی گفته باشد که هر چه امروز ما داریم و هرچه در آینده بدست بیاوریم به برکت خون این مهمان است، چطور؟!
***
سردار باقرزاده! این شهداء را برگردان! به خون همین شهداء طاقت شرمنده شدن از این بیشتر را نداریم. نگذار بیشتر از این آبروی دارالعباده نزد چشم و چراغهای این مملکت برود. ما تا زمانی که در قفس مرغدانی سیاستبازی و یونسکوپرستی گرفتاریم، لیاقت میزبانی این گوهرهای خونین را نداریم. اجازه بده تا رشد کنیم و القبای قدرشناسی و مهماننوازی را یاد بگیریم.
سردار! ما که نتوانستیم جلوی شهداء آبروداری کنیم، لااقل شما جلوی این شهداء و مردم ایران آبروداری کنید.
شهداء شرمندهایم…
خاک بر سرمون!
دیگه بهمون نگند دارالعباده
حالا این مسوولین کی هستن؟ اسم و رسمشون چیه؟
پشت پرده کیه؟
یک قدم داریم تا «دار الخجاله» شدن یزد.
به مردم بگید اینا کین! مردم بدونن با چه موجوداتی روبرو هستن
lمتاسفانه استاندار وریاست میراث فرهنگی یزد ومعاون سیاسی استاندار مخالف هستند جلسه شورای تامین می گیرند که بنا بهاستفتاءرهبرانقلاب تدفین شهدانیاز به جلسه شورای تامین وهیچ چیز ندارد فقط بابد مردم دراین زمینه پیش قدم شوند ویزدی بودن ومومن بودن خودراثابت کنند مردم شهید پرور یاحسین بگوئید بیاید تامسئولین بفهمند که شهدانیاز به تصمیم مسئولین ندارد مردم تصمیم می گیرند.لبیک یاحسین کجاید بیاید………..
بگذارید مسوئلین وبقیه مردم سایرشهرها بفهمند ما میبدی ها چه خونه دلهایی ازمسولین یزدی میخوریم .
حاشا به غیرتشون که صدقه سر شهدامسئول شدن واینقدربی توجه وناسپاسن بگذارید بقیه مردم کشوربفهمند خانواده شهدا چه خونه دلی ازمسئولین استانی میخورند ودم نمیزنند
مگه این میدون امیرچخماق چقدردرامد داره که حاظرند شهداوعزتش اون عزیزها رو باهاش میفروشن
حاشا به غیرت ما میبدی ها که یه سر نگفتی شهدا قدم درشهرما بگذارید
دیگه ما از این آدمها انتظار داریم که قبر بزرگترین مفسرقرآن مریوط به قرن ششم را که در زیر آسفالت یکی از خیابانهای میبد است باز سازی کنند!