جوابیه استاد دانشگاه آیت‌الله حائری(ره) میبد به مطلب اخیر میبدما +پاسخ میبدما

پس از درج مطلبی پیرامون مطرح شدن برخی از مطالب سوال‌برانگیز در جلسه دیروز اساتید با امام جمعه میبد آقای دکتر کریمی با ارسال مطلبی به این رسانه، ضمن معرفی خود به عنوان استاد مطرح شده در آن خبر، جوابیه‌ای را ارائه نموده که ضمن درج آن پاسخ میبدما هم تقدیم میگردد

  • پس از درج مطلبی در شبکه “میبدما” پیرامون جلسه دیروز جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه با امام جمعه میبد و مطرح شدن برخی از مطالب سوال‌برانگیز، آقای دکتر بهزاد کریمی –عضو هیات علمی دانشگاه میبد- با ارسال مطلبی به این رسانه، ضمن معرفی خود به عنوان استاد مطرح شده در آن خبر، جوابیه‌ای مستوفا را ارائه نموده است. در ابتدا عین پاسخ آقای دکتر کریمی ارائه می‌شود و سپس پاسخ “میبدما” به این اظهارات تقدیم ایشان و مخاطبان شبکه میبدما خواهد گردید:

جوابیه دکتر بهزاد کریمی:

“سلام برادر دینی من، مدیر محترم سایت وزین خبری «میبد ما»

من همان استاد «غیربومی» هستم که از نگاه شما حرفهایی «عجیب» گفته است. عزیزِ برادر، چون دیدم که نه نام مرا آورده اید و نه محل کارم را به درستی ثبت و ضبط کرده اید، اجازه می خواهم خودم را معرفی کنم: بهزاد کریمی هستم، استاد رشتۀ ایران شناسی دانشگاه آیت الله حائری میبد. دانش آموختۀ دکتری تاریخ ایران از دانشگاه تربیت مدرس و هم اکنون پژوهشگر دورۀ فوق دکترای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و جزء تنها سه نفری هستم که نائل به اخذ امتیاز «شهید چمران» بنیاد ملی نخبگان در رشتۀ تاریخ شده ام. دیگر جزئیات مراحل تحصیل را به حال خود وامی نهم. اما مراد از ذکر این مجمل، تأکید بر شناخت بیشتر زوایا و خبایای تاریخ ایران از طرف این بندۀ حقیر است، البته اگر بپذیرید. و ثانیا، برادر دو شهید جنگ تحمیلی هستم، بردار دو جانبازم و لیاقت دارم پسر جانباز نیز باشم. از زمانی که خودم را شناختم پای منبر علما و اساتیدِ هم لباس دکتر اعرافی و در مسجد بالیده ام و رشد کرده ام و قریب به ۱۵ سال فعالیت بسیج را در کارنامه ام دارم. بنابراین و به اعتبار این کارنامه حتمن اجازه می دهید که دغدغه مندانه دو جمله نقد بگویم یا بنویسم.

برادر من! دیشب از زمانی که تیتر خبر شما را دیدم به جای شما خوابم نبرد. چگونه و چرا سخنان مرا تقطیع کرده اید و با تفسیری ناراست و آمیخته به خشم و بی تقوایی منتشر کرده اید؟ خواهش می کنم عین سخنان مرا منتشر کنید. در حیرتم از این که چگونه می توان به فاصله یک روز و با این که تعداد زیادی از علما و فضلا و زنان و مردان نخبۀ میبد شاهد و ناظر سخنان بنده بودند و حتمن به وظیفه انسانی و اخلاقی خویش بر صداقت من شهادت خواهند داد، این سخنان را دستخوش تحریف کرد؟

برادرم! چرا با آبروی افراد بازی می کنید؟ بنده از نزدیک شاهد آسیب های اجتماعی و روانی هستم که خوشحال می شدم شما را به عنوان یک میبدی متعصب و گردانندۀ «میبد ما» در جریان آن قرار دهم. این نحوه اطلاع رسانی شما مرا به شدت ناامید کرد و حتمن این پیگیری را مسکوت می گذارم تا به طرزی دیگر سربیاورد و البته پشیمانی دیگر آن موقع سودی نخواهد بخشید. طوری خبر رسانی کرده اید که گویی من مخالفِ مسجد هستم. من در سخنانم تاکید کردم که مسجدسازی امر خوب و مبارکی است، اما دانشجوی دانشگاه میبد که اکنون نمازخانه دارد بیش و پیش از مسجد نیاز به یک سالن ورزشی دارد؟ کجای این سخن «عجیب» است؟ و متعجب هستم که چرا سخنان آقای دکتر اعرافی را در پاسخ به این سوال بنده بازتاب نداده اید. ایشان [قریب به مضمون] گفتند: «من خودم اگر بودجه ای باشد و سوال کنند که با این مسجد بسازیم یا ورزشگاه؟ می گویم ورزشگاه بسازید.» این تائید سخن من است یا نقیض آن؟

برادر من! من منتقد اجبار در پوشش چادر هستم زیرا از نزدیک شاهد آسیب های ناشی از آن هستم و به عنوان یک مسلمان دغدغه مند این نکته را مطرح کردم و باز قابل تأمل است که باز شما این تأکیدات مرا در متن خبر نیاورده اید. نه چپم نه راست، نه بنیادگرا هستم نه سکولار بلکه ایرانی مسلمانی هستم که اعتقاد دارم نباید با اجبار بلکه با کار فرهنگی تدریجی فرزندان این سرزمین را متخلق یه اخلاق دینی کرد. جوان در برابر اجبار سرکشی می کند چون طبعی سرکشی دارد و در همینجاست که آسیب ها ایجاد می شود. من نه موافق ولنگاری هستم نه موافق پوشیه و برقع که هیچ کدام را جامعه ما تاب نمی آورد. باید راهی عقلانی و منطقی جُست و پیش رفت. این نه مسیر نه تنها مسیر مخالفت با اصل حجاب نیست بلکه به تحکیم فرهنگی آن کمک می کند. دکتر اعرافی نیز در پاسخ به این دغدغه ضمن برشمردن محاسن کرسی های آزاداندیشی پیشنهاد کردند [قریب به مضمون]: «خوب است همین مسئلۀ حجاب (پوشش اجباری چادر) به عنوان یکی از موضوعات مطرح شود و از متخصصان برای بحث دعوت شود.» پس مشاهده می فرمایید که این تکۀ حذف شده از خبر، مؤید امکان بحث پیرامون این موضوع خطیر است و ایشان باب منطق و گفتگو را نبستند. من یادآوری می کنم که ایشان باید به عنوان یک میبدی، یک عالم روحانی، امام جمعه و نماینده ولی فقیه بایستی بیش از هر شخص دیگری در این زمینه تعصب و دغدغه داشته باشد، اما رویکرد ایشان از زمین با آسمان با رویکرد شما به عنوان هواخواه ایشان کاملا متفاوت است.

برادرم! پای عرف را پیش کشیده ای که کاش نمی کشیدی که عواقب قابل ملاحظه ای در بر دارد. اگر تنها بخواهیم بر اساس عرف (یعنی فرهنگ حاکم بر مردم) نوع پوشش را در دانشگاه ها تعیین کنیم که سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. حتمن قبول دارید که پوشش زنان این سرزمینِ رنگین کمانی همه جا چادر نیست. من معتقد به عرف دانشگاهی هستم و در جلسه بر آن تأکید کرد و باز با بی تقوایی این بخش را حذف کرده اید. و همچنین گفتم مطابق این الگوی عرفی که اتفاقن مذهبی نیز هست با خاطیان به شدت برخورد شود. همچنین اگر بخواهیم بر عرف پافشاری کنیم، بر اساس همین ملاک، کشورهای غیرمسلمان که اقلیت مسلمان در آن می زیند و به مدرسه و دانشگاه می روند بایستی با اجبارِ آن کشورها حجاب از سر برگیرند که: «شما باید عرف ما را رعایت کنید» و جای اعتراضی برای ما مسلمانان باقی نمی ماند.

درست است که «غیر بومی» هستم اما عاشق این «بر و بوم» هستم که اگر نبودم ۵ سال پیش زمانی که فرصت تحصیل رایگان دوره دکتری در انگلستان نصیبم شد، به آن پشت پا نمی زدم.

برادرم! زود قضاوت نکنیم.

برادر کوچک شما/ بهزاد کریمی”

پاسخ شبکه میبدما:

ضمن سلام به آقای دکتر کریمی و تشکر از ایشان بابت احساس مسئولیت در برابر مسائل دینی و اجتماعی، نکات زیر را به عنوان پاسخ به مطالب ایشان، تقدیم می‌کنیم:

۱٫ از شنیدن سوابق علمی شما و نیز پیشینه ایثارگری خانواده محترم حضرتعالی بسیار خرسند و مفتخریم و امیدواریم این کارنامه درخشان، سرافرازی شما و خانواده محترمتان در برابر پروردگار متعال را به ارمغان آورد اما همانگونه که حضرتعالی بهتر از ما می‌دانید، سوابق گوینده یک مطلب، ملازمه‌ای بر صحت مطالب او ندارد. البته کسی منکر علم و احاطه شما به مسائل تاریخی نیست اما همانطور که می‌دانید مسائل طرح شده در آن جلسه ارتباطی با علم تاریخ نداشته و اتفاقا یکی از انتقاداتی که در این زمینه مطرح می‌شود آن است که این‌گونه مسائل را بهتر است کارشناسان فقه و جامعه شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند؛ چرا که تخصص آنان در این زمینه است. البته پرواضح است که هرکسی حق اظهارنظر دارد.

۲٫ مطابق با آنچه خود حضرتعالی نیز ارسال فرموده‌اید، لُب سخنان دیروز شما تاکید بر دونکته بوده است: الف-انتقاد از اجباری بودن چادر در دانشگاههای میبد و ب-انتقاد از ساختن مسجد به جای ورزشگاه در دانشگاه آیت‌الله حائری(ره) میبد. ضمن آنکه متاسفانه خبرنگاران این رسانه به آن جلسه دعوت نشدند تا جزئیات این دو مطلب کلی شما نیز انعکاس یابد. به هر جهت خوشبختانه در همین نظری که دادید، جزئیات را هم منعکس فرموده‌اید و علیرغم این، باز هم بر انتقادات ارائه شده در آن مطلب به سخنان شما خللی وارد نمی‌آید که در بندهای بعدی مفصل‌تر خواهیم پرداخت، ضمن آنکه اصلا اشاره‌ای به نام و مشخصات حضرتعالی در آن مطلب نشده بود و مهمتر از آن اینکه توهینی هم به شخصیت حضرتعالی وارد نشده است. با این اوصاف، به کار بردن عباراتی چون «به جای شما خوابم نبرد» و «سخنان مرا تقطیع کرده‌اید» و «با تفسیری ناراست و آمیخته به خشم و بی‌تقوایی منتشر کرده‌اید» و «سخنان مرا دستخوش تحریف کرده‌اید» و«چرا با آبروی افراد بازی می‌کنید؟» و… بلاوجه به‌نظر می‌رسد. این عبارات روزنامه‌ای اگر از طرف یک رسانه ژئورنالیستی مطرح شود، شاید چندان قابل ملامت نباشد ولی به کار بردن آن از سوی یک شخصیت علمی و فرهیخته دانشگاهی چون حضرتعالی، مقرون به صواب به نظر نمی‌رسد.

۳٫ نوشته‌اید: « من در سخنانم تاکید کردم که مسجدسازی امر خوب و مبارکی است، اما دانشجوی دانشگاه میبد که اکنون نمازخانه دارد بیش و پیش از مسجد نیاز به یک سالن ورزشی دارد. کجای این سخن «عجیب» است؟»/ بعید است که حضرتعالی ندانید نمازخانه با مسجد تفاوت اساسی دارد. نمازخانه صرفا مکانی برای خواندن نماز است و به هیچ وجه سایر کاربری‌های مسجد را ندارد و پرواضح است که مسجد نیز صرفا محلی برای نمازخواندن نیست؛ بلکه مرکز و منبع اقدامات و جوشش‌های فرهنگی و اجتماعی است. نمازخانه یک مکان اضطراری و یا موقت برای جاهایی است که یا ساخت مسجد در آن مقرون به صرفه نیست(مثلا در مکانی که جمعیت اندکی مشغولند و یا در مکانی که به مسجد بسیار نزدیک است) و یا در پروسه مسجدسازی از آن استفاده می‌شود(مانند وضعیت فعلی دانشگاه میبد). بنابراین حتما تصدیق می‌فرمایید که گرفتن بخشی از سالن و فرش پهن کردن و پارتیشن‌بندی دور آن باعث ایجاد مسجد نمی‌شود.

۴٫ نقل قول بسیار عجیبی را به آیت‌الله اعرافی منسوب کرده‌اید و مدعی شدید که ایشان گفته‌اند: « من خودم اگر بودجه ای باشد و سوال کنند که با این مسجد بسازیم یا ورزشگاه؟ می گویم ورزشگاه بسازید.»/ هر کس کوچکترین شناختی نسبت به آیت‌الله اعرافی داشته باشد تصدیق خواهد کرد گفتن چنین سخنی از سوی ایشان بعید است اما با این وجود با مروری که روی فایل صوتی آن جلسه صورت گرفت، مشخص شد که ایشان چنین سخنی را بر زبان نیاورده‌اند. علت غلط بودن چنین سخنی آن است که این گزاره صرفا در شرایط خاصی کارآیی دارد؛ مانند جایی که چندین مسجد وجود دارد و ورزشگاهی وجود ندارد و در عین حال تصمیم بر ساخت یک مسجد دیگر در همان مکان اتخاذ شود. بنابراین تعمیم این مدعا بر مطلق شرایط، قطعا صحیح نیست.

۵٫ بحثی که حضرتعالی درباره مسجد دانشگاه میبد فرموده‌اید اساسا سالبه به انتفاء موضوع است. چرا که این سخن شما در شرایطی قابل طرح است که تازه در آغاز کار مردد بین مسجدسازی یا ورزشگاه‌سازی شویم؛ درحالیکه آنچه در عمل شاهد آن هستیم آن است که روند ساخت مسجد مدتهاست که در دانشگاه میبد آغاز شده و البته هیچ عاقلی هم نمی‌تواند حکم کند که کاربری مسجد را در میانه راه تغییر دهیم و آن را تبدیل به ورزشگاه کنیم یا آنکه آن را علیرغم نوع تخصیص بودجه‌ای که از سوی نهادهای ذیربط صورت می‌گیرد متوقف و معطل بگذاریم.

۶٫ کسی منکر کار فرهنگی نیست و اصلا برای اینکه خیال شما و بقیه منتقدین هم راحت شود با صدای بلند فریاد می‌زنیم که «لعنت بر کسی که مخالف کار فرهنگی است». اما سوال اینجاست که کار فرهنگی یعنی چه؟! الان خود غربی‌ها برخلاف خیلی از روشنفکرمآبهای ما کاملا اعتراف دارند که اعمال قدرت و اجبار قانونی خود، یکی از ارکان کار فرهنگی است. مشکل بسیاری از ما این است که اجبار و تعهد قانونی را نه تنها از کار فرهنگی جدا کرده‌ایم بلکه در اقدامی نامبارک آن را درتقابل و کشمکش با هم نیز جلوه داده‌ایم که این کار بسیار غلطی است. البته این را هم از بن دندان قبول داریم که کارفرهنگی صرفا منحصر در اجبار قانونی نیست ولی اجبار قانونی سر جای خودش، سایر کارهای فرهنگی هم سر جای خودش. بنابراین همانطور که شما در مسائل آموزشی دانشجویان را مجبور می‌کنید، همان‌گونه که همه جوامع به نسبت آن ایدئولوژی که انتخاب می‌کنند رعایایشان را نسبت به پای‌بندی به قانون ناظر به آن ایدئولوژی مجبور می‌کنند، ضابطه انضباطی چادر پوشیدن را با لولوی «آسیب‌زا» بودن مخدوش نفرمایید. بنابراین اینکه فرموده‌اید « جوان در برابر اجبار سرکشی می کند» درباره سایر قوانین و مقررات اجبارکننده هم صادق است پس چرا شما آن قوانین و مقررات را زیر سوال نمی‌برید و فرضا این مجوز را برای جوانان صادر نمی‌فرمایید که از چراغ قرمز رد شوند یا بدون واهمه از برخورد قانون، مواد مخدر مصرف کنند؟ ضمنا جوان سرکش نیست، پاک است و مطالبه‌گر و این بسته به بزرگان و خواص است که روند مطالبه‌گری وی را به کدام سمت سوق دهند. اگر استادی همواره از اخ و پیف بودن اجبار و ضوابط دم بزند و نسبت به مسائل مهمتری چون ظلم، بی‌عدالتی، دروغ، خودخواهی و مادی‌گرایی زبان در کام فرو برد، هیچ دور از انتظار نیست که تمام مطالبه آن دانشجو منحصر شود در مسائلی چون آزادی حجاب و غذای سلف و نمره و امثال ذلک. این را بدانید که برداشتن اجبار پوشیدن چادر کوچکترین کمکی به بهبود وضع عفاف و حجاب نخواهد کرد و اگر حضرتعالی مدعی خلاف آن هستید –که ظاهرا هم هستید- لطفا دلیل موجهی برای این منظور بیاورید.

۷٫ پوشش چادر در مراکز علمی و مراکز دینی بیشتر به خاطر موقعیت و اهداف و شرایط خاص هر دانشگاه می‌باشد و این مربوط به اساسنامه وآیین‌نامه‌های داخلی دانشگاه‌ها مربوط می‌شود و در برخی جاها مثلا در شهرهای مذهبی،عرف جامعه و فضای حاکم بر جو دانشگاه به گونه‌ای است که خود به خود داشتن چادر را اجبار می کند‌ و به بیان جامعه شناختی این نظارت اجتماعی است که این نوع رفتار را در بعضی اماکن مثل دانشگاه در بعضی شهرها آن را هنجار می‌کند.

۸٫ در همه جوامع نهادی به نام «عرف» وجود دارد که از اهمیت به سزایی برخوردار است. البته میزان اهمیت این نهاد در برخی جوامع(مانند انگلستان) بسیار زیاد و در برخی جوامع دیگر کمتر است. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست به ویژه درباره عرفهایی که با علایق مذهبی مردم پیوستگی دارد. بعضی اوقات برخی عرف‌ها حتی مهمتر از موازین قانونی جلوه می‌کنند. یعنی اگرچه قانون به مراعات آن عرف اجبار نکرده اما میزان احترام مردم آن منطقه به آن عرف به حدی است که تبدیل به یک هنجارعمومی شده است و عدم مراعات آن «نظم عمومی» و «آرامش اجتماعی» را به مخاطره خواهد انداخت. بنابراین اگر عدم مراعات یک عرف مشروع و قانونی، هنجارهای یک جامعه را تحت‌الشعاع قرار دهد، دیگران موظف به مراعات آن هستند. ضمنا عرف را نمی‌شود به صورت تصنعی ساخت و پیشنهاد شما مبنی بر ایجاد عرف دانشگاهی صحیح به‌نظر نمی‌رسد چون عرف به صورت دستوری ایجاد نمی‌شود و بر فرض ایجاد عرف دانشگاهی، به لحاظ آنکه دانشجویان را نمی‌توان در چاردیواری دانشگاه محصور نمود و ناگزیر آنان در جامعه هم رفت و آمد دارند، تعارض دو عرف ایجاد خواهد شد. هر چند که تاکید میکنم اصلا عرف دانشگاهی معنا ندارد و علیرغم این، آنچه هم‌اینک در دانشگاه میبد مشاهده میشود آن است که بیشتر بانوان دانشجوی این دانشگاه، صرفنظر از اجبار دانشگاه، چادری هستند و احترام به همینان نیز اقتضاء دارد که سایرین هم مراعات کنند.

۹٫ فرموده‌اید: اگر بخواهیم بر عرف پافشاری کنیم، بر اساس همین ملاک، کشورهای غیرمسلمان که اقلیت مسلمان در آن می زیند و به مدرسه و دانشگاه می روند بایستی با اجبارِ آن کشورها حجاب از سر برگیرند که: «شما باید عرف ما را رعایت کنید» و جای اعتراضی برای ما مسلمانان باقی نمی ماند. / متاسفانه قیاس حضرتعالی مع‌الفارق است؛ چرا که اولا این اجباری که شما می‌فرمایید هم‌اینک در برخی کشورهای لائیک از جمله فرانسه و ترکیه جریان دارد. ثانیا اگر خود را معتقد به موازین اسلامی می‌دانید اساسا عرف‌هایی که خلاف شریعت اسلامی باشد را به رسمیت نخواهید شناخت. ثالثا در بیشتر نقاط دنیا هم‌اینک اصلا بی‌حجابی عرف نیست که حجاب داشتن، عرف‌شکنی محسوب شود؛ بلکه بی‌حجابی عادت مالوف آنها است نه عرف و هنجار اعتقادی. همانند مسئله دستکش پوشیدن در ایران. آیا در ایران دستکش نپوشیدن یک عرف است؟! طبعا پاسخ شما خیر است. بنابراین آیا اگر کسی در ایران دستکش پوشید، کاری برخلاف عرف انجام داده؟! طبیعتا پاسخ شما باز هم خیر است. نپوشاندن سر در کشورهای غیرمسلمان مانند نپوشاندن دست و صورت و گوش و… اصلا عرف نیست و طبیعتا وقتی آنان یک باحجاب را می‌بینند، توهینی به خود احساس نمی‌کنند مگر در نظامهای مبتنی بر لائیسیته که بروز علائم دین‌داری در آنها ممنوع است.

۱۰٫ اگر حضرتعالی تابع نظر آیت‌الله اعرافی در باب لزوم برپایی کرسی‌های آزاداندیشی هستید. بسم‌الله! این هم کرسی آزاداندیشی. الحمدلله مخاطبان زیادی این مباحثه ما و شما را مشاهده می‌کنند و این بهترین کرسی آزاد اندیشی است. ما نه تقاضای برخورد با شما را کرده‌ایم و نه راسا به روی شما چماق کشیده‌ایم بلکه در انسان‌ترین وجه ممکن، مایل به نقادی و بحث درباره موضوعات اختلافی هستیم.