- مصطفی قاسمی پور
میگه فلانی یه نمونه اش رو بهت بگم: با خانمم رفته بودیم خرید طلا! هرکاریش کردم اونروز تو مغازه خرید نکرد و گفت حالم خوب نیست بذار فردا بیایم خرید.
فردا وقتی مراجعه کردیم توهمون مغازه خانمم اصرار پشت اصرار من فقط همون قطعه طلایی که اون گوشه ویترینه میخوام ولاغیر!! دوستم میگفت من مونده بودم چرا اینقدر خانمم رو این قطعه تاکید داره! طلا رو خریدیم و از مغازه اومدیم بیرون، خانمم با مادرش رفتن خونه و من موندم تا با مغازه دار که از قضا دوستمم بود تسویه کنم.
طلافروش بهم گفت فلانی فقط یه چیز میگم و اونم اینکه قدر خانمت رو خیلی بدون!! و در جواب پافشاریم که چرا این حرف زدی گفت: دیروز که خانمت طلا انتخاب نکرد و رفتید یکساعت بعد با مادرش اومد گفت: شوهرم چون مشکل مالی داره نمیخوام شرمندم بشه لذا شما ارزونترین قطعه طلاتون رو بهم بدید. و بعد گفت پس این قطعه ارزون رو بذارید گوشه ویترین فردا اومدیم من فقط رو اون اصرار میکنم تا همسرم توان پرداختش رو داشته باشه!!
دوستم با بغض این رو داشت واسم تعریف میکرد و با آهی میگفت مصطفی بخاطر همین یه کار همسرم تا آخر عمرم مدیونشم و نوکریش رو میکنم.!!
در لابلای زندگی اشرافی غلط ما خوشحالم هنوز دوستانم به وفور سبک های غلط زندگی در ازدواج و خرید و… را به سخره میگیرند. و اینکه چقدر راحت با یک اقدام همسر در جهت همراهی شوهرش در چیدن زندگی ساده، ستون محبت آنها استوار میشود.
بسیار زیبا. خداوند به همه اونایی که همسر مومن یا مومنه ای رو می خوان، اجابت کمه