فرمول همیشگی باز هم جواب داد؛ «قصهها»ی دروغین فلاکت ایرانیان جایزه بهترین فیلمنامه ونیز را گرفت!
جشنوارهای که سال ۲۰۰۰ جایزه بهترین فیلمش را به «دایره» جعفر پناهی داد، سال ۲۰۰۹ تندیس شجاعت را به حنا مخملباف-دختر محسن مخملباف- به خاطر ساخت «ایران سبز» اهدا کرد جایزهی بهترین فیلمنامه بخش اصلی را به «رخشان بنیاعتماد» برای فیلم «قصهها» داد.
بعد از چند روز جنجال بر سر جشنواره ونیز و حضور «قصهها» در آن، بالاخره قدیمیترین جشنواره سینمایی دنیا، جشنوارهای که سال ۲۰۰۰ جایزه بهترین فیلمش را به «دایره» جعفر پناهی داد، سال ۲۰۰۹ تندیس شجاعت را به حنا مخملباف-دختر محسن مخملباف- به خاطر ساخت «ایران سبز» اهدا کرد و سال ۲۰۱۲ به احترام جعفر پناهی یک صندلی خالی در بین هیئت داورانش قرار داد، جایزهی بهترین فیلمنامه بخش اصلی را در سالی که محسن مخملباف و بهمن قبادی فراری نیز دیگر ایرانیان حاضر در جشنواره بودند به «رخشان بنیاعتماد» برای فیلم «قصهها» داد.
به گزارش “رجانیوز”، هفتادویکمین دوره جشنواره فیلم ونیز که قدیمیترین جشنواره سینمایی جهان و یکی از مهمترین آنها محسوب میشود، شب گذشته(شنبه)، ششم سپتامبر با اهدای جوایز به کار خود پایان داد و در پایان جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره امسال نصیب رخشان بنیاعتماد و فرید مصطفوی برای فیلم «قصهها» شد. اتفاقی که بار دیگر ثابت کرد فرمول همیشگی دیده شدن در جشنوارهها و محافل جهانی همچنان کارکرد سابق را دارد و میتوان با ساخت یک اثر ابتدایی و ضعیف، اما با ارائه تصویری سیاه از ایران دل جشنوارههای مهم دنیا را به دست آورد و مهمترین جوایز مهمترین محافل هنری دنیا را نصیب خود کرد.
به همین دلیل، پیش از این، در روزهای ابتدایی برگزاری جشنواره ونیز نیز در نگاهی به حضور «قصهها» از سینمای ایران در این جشنواره احتمال داده بودیم که «پیشکش مشکلات ایرانیها در پیشگاه غربیها» و روایت بیکاری، فقر، ایدز، تنفروشی و …… در ایران توسط بنیاعتماد، جوایزی را برای خانم کارگردان و «سینمای ایران» درپی خواهد داشت. فیلمی که پس از اولین نمایشش در ونیز آسوشیتدپرس در مطلبی در موردش نوشت: «زمان برای شخصیتهای فیلم قصهها سخت میگذرد. کار کم است. نرخها بالا است. اعتیاد به مواد مخدر بسیاری از جوانان را در برگرفته است. قصهها که یکی از بیست فیلم بخش مسابقه است مجموعهای از چند داستان از تلاش شهروندان تهرانی. راننده تاکسی زیربار قرض، مستمری بگیران فقیر و کارگران کارخانهٔ بیکار.»
و به دلیل ارائهی همین تصویر سیاه افراطی از ایران حتی صدای علی جنتی، وزیر ارشاد دولت اعتدال هم درآمد و او هم گفت که: «به هر حال همیشه عدهای علاقهمند به پرداختن به ضعفها و ناهنجاریهای جامعه هستند و به نارسایی و مشکلات میپردازند. اینکه در فیلمها به آسیبها و معضلات جامعه پرداخته شود خوب است و معضلی مثل طلاق باید ریشهیابی شود و راههای جلوگیری و کاهش آن پیدا و توجهها جلب این موضوع شود. اما گاهی فیلمساز با پرداختن به مشکلات و نارساییها و ناهنجاریهای درون جامعه، آن را به خارج از مرزهای کشور و جامعه منتقل و منعکس میکند که این برخورد بسیار جدی را میطلبد. باید با فیلمسازی که عالمانه و عامدانه دست روی نقاط ضعف جامعه میگذارد و به خارج از کشور منتقل میکند برخورد قطعی شود. در جامعه ما سوژههای قوی و مثبت بسیار زیادی وجود دارد که باید به آنها پرداخت.»
و در ادامه حتی در انتقاد به اعطای مجوز ساخت به آثاری مانند «قصهها» نیز به این نکته اشاره کرد که: «سوال من این است که اصلا چرا این “قصهها” ساخته شد و چرا مجوز گرفت؟ اگر نظارت بر مراحل ساخت نباشد این اوضاع پیش میآید. به نظر من باید از گلوگاه اولیه با متخصصان آشنا و ماهر به مسائل دینی و ملی بر کار نظارت کرد و مراحل ساخت را دنبال کرد.»
حالا اما پس از برگزاری اختتامیه و تقسیم جوایز و رسیدن جایزهی مهم بهترین فیلمنامه به فیلمی که حتی طرفداران بنیاعتماد هم معتقدند جزو ضعیفترین کارهای اوست و به کارهای دانشجویان تازهکار سینما پهلو میزند، مهمترین نکته توجه به کارکرد فرمول همیشگی موفقیت یعنی «ارائه تصویر سیاه و فلاکتبار از ایران» است. فرمول راهگشایی که به کار شبهرونفکران غربزدهی ایرانی و جوانان تازهکاری که میخواهند ره صدساله را یکشبه بروند بسیار به کار آمده است و بعد از این نیز خواهد آمد. از آن مهمتر هم اینکه گنجینه موفیقتها و جوایز سینمای ایران را نیز پربارتر خواهد کرد!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰