قیصر گفت: نه! من «یکی» از شاعران انقلابم

گفتگو با استاد علیرضا قزوه

  • در حاشیه اولین کنگره شعر توحیدی که در میبد برگزار شد، با چهره‌ای آشنا و معروف مواجه شدیم. او در محافل سالانه شعر و ادب که هر سال در روز میلاد امام حسن مجتبی(ع) در محضر امام خامنه‌ای حاضر می‌شود و مدیریت و اجرای این محفل گرم و پربرکت را برعهده دارد و شاید بتوان این روزها او را علمدار شعر انقلاب اسلامی نامید؛ استاد علیرضا قزوه. قسمت اول گفتگوی میبدما با این استاد ارجمند و شاعر «مولا ویلا نداشت» که در محوطه بیرونی دانشگاه آزاد اسلامی میبد ضبط شده را از نظر می‌گذرانید. لازم است در اینجا از جناب آقای سید ناصر امامی (رئیس حوزه هنری استان یزد) به جهت هماهنگی انجام این مصاحبه، سپاسگذاری کنیم.

با عرض سلام و خوش‌آمد به حضرتعالی به خاطر حضور در شهرستان میبد و کنگره شعر توحیدی، برای اولین سوال می‌خواستم بپرسم شما از چند سال پیش با آقای حجت الاسلام و المسلمین زکریا اخلاقی آشنا هستید و نظر شما درباره شعرهای ایشان چیست؟

من شاید از حدود ۳۰ سال پیش تاکنون کارهای آقای اخلاقی را تعقیب می‌کنم و می‌بینم. ایشان چهره شاخصی در شعر حوزه‌های علمیه است. علاوه براین شاعری است که در شعر معاصر ما هم صدای شاخصی دارد؛ صدایی که متعلق به خودش است و با یک تفکر و اندیشه بسیار حساب شده و اسلامی و ریشه دار شعر می‌گوید. یعنی شعر زکریا اخلاقی همگی محتواست و این علاوه بر آن است که در حوزه زبان شعر و فرم هم کارهایی کرده که خیلی از بچه‌های فرمالیست نتوانستند به آن برسند. یعنی اگر الان نام آقای زکریا اخلاقی را از زیر شعرش برداریم، برای بنده امضا دارد. شعرش شاخص خودش است. او مخصوصا در حوزه غزل هم کارکرده و غزل‌های او متعلق به حوزه شعر آئینی، شعر توحیدی و حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود و واقعا هم حضور آقای اخلاقی در حوزه‌های علمیه شعر حوزه‌های علمیه را به رخ کشیده؛ یعنی در حدی است که به تنهایی او را باید پرچم دار شعر حوزه علمیه دانست با همه جوانیش و با وجود اینکه در این حوزه خیلی از روحانی‌هایی هستند که سن و سال بالاتری دارند، دیوان‌های بیشتری دارند ولی کار آقای اخلاقی با همین تعداد کم غزل‌هایش که نمی‌دانم نهایت به دو دفتر هم رسیده یا نه، شاخص و امضادار است…

*درباره «سبک یزدی» در شعر که اخیرا مطرح شده و شعرهای آقای اخلاقی در آن سبک تعریف شده، نظرتان چیست؟

ما چیزی به نام سبک یزدی نداریم و اگر هم بخواهد باشد در طبقه بندی سبک‌ها و شعرها، شعر آقای اخلاقی را باید بخشی از سبک انقلاب اسلامی ‌به حساب آورد؛ یعنی یکی از کسانی که در ایجاد سبک انقلاب اسلامی نقش دارد. در میان شاعرها، در روزگار ما بیش از همه آقای احمد عزیزی و علی معلم در گروه سبک گرایان کارکردند، حرفهای تازه ای در سبک داشتند ولی بازهم من فکر می‌کنم که آقای اخلاقی جزو پنج شش نفری است که مکتب خاصی دارد؛ یعنی از جهت زبانی و فرمی ‌کارش به یک مکتب نزدیک شده ولی اینکه به ثبت برسد خیلی از شاعرها باید با هم جمع شوند تا یک سبکی را ایجادکنند و اینکه در حوزه‌های علمیه من رقیبی برای آقای اخلاقی نمی‌بینم به خاطر آن است که ایشان خیلی سال است که رکورددار و تک تاز در این عرصه است؛ کسی به آن صورت به شعر آقای اخلاقی در حوزه‌های علمیه نزدیک نشده چون شعرش، هردو جنبه فرم و محتوا را خوب دارد. یک شعر واقعا بامحتوا و با اندیشه است و هیچ چیز اضافه ندارد از این جهت خیلی مهم است و از جهت اینکه زبان خاص خودش را دارد یعنی نشانه خودش و شخصیت، امضای خودش را پای تابلوی شعرش دارد، این خیلی باارزش است.

*درباره مرحوم آقای بهجتی چطور؟

ایشان از سردمداران شعر حوزه علمیه و شاعران انقلاب است. شعرهای آقای بهجتی، شعارهای مردم ما در روزگار انقلاب بود. ایشان پیش از انقلاب از مبارزین بود و شاید پاکی، صداقت و آن روشنی که آقای اخلاقی دارد وام دار آقای بهجتی هم می‌تواند باشد؛ یعنی آقای بهجتی یک معلم درست برای آقای اخلاقی بوده و آقای اخلاقی را با فضاهای شعر آشنا کرده است. به هرحال یک معلم برای او بوده و نقش آقای بهجتی(شفق) در شعر حوزه‌های علمیه و ایجاد شعری به نام انقلاب خیلی مهم است که به هرحال، از پرچم داران بوده. از کسانی که مثلا درباره اتفاقات قبل از دهه پنجاه شعر دارد، در دهه مثلا ۵۰ تا ۵۷ شعرهایش در تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌ها و شبنامه‌ها و مکتب اسلام پخش شده. از این جهت، یک انسان به نظر من نمونه در حوزه‌های علمیه بوده که نخستین جرقه‌های شعر انقلاب را زده. من در همان سالهای ۶۳ یا ۶۴ خدمت جناب اخلاقی می‌رسیدیم و ایشان هم به جلسات ما می‌آمد و آقای بهجتی را هم از همان وقت‌ها می‌شناختم. سال ۶۴ ما به اتفاق آقای حسین اسرافیلی، شهید احمد زارعی و آقای محمدحسن حجتی پریشان منزل حاج آقا رسیدیم. وقتی از منطقه جنگ برمی‌گشتیم، یک شبی مهمان ایشان بودیم. یک سفر هم فاو بودم که آن روز خیلی هم عراق آنجا را بمباران می‌کرد. آن روز در تبلیغات فاو رفتم دیدم هم نصراله مردانی بود، هم احد ده بزرگی، هم محمدخلیل جمالی و از روحانیان هم حضرت آیت الله بهجتی(شفق) آنجا بودند و آنجا زیارت‌شان کردیم. ایشان از روحانیونی بود که به منطقه هم می‌آمد برای بچه‌ها سخنرانی می‌کرد، تهییج می‌کرد، یک شخصیت این شکلی داشت و من در آن روز بسیار پرحادثه که شاید بالای ۱۰۰ هواپیما روی آسمان فاو می‌آمد و بمب می‌ریخت ایشان را در دل آتش توی فاو، زیارت کردم که آن روزها هنوز حتی پل نزده بودند و با قایق‌ها که خطربسیاری داشت می‌رفتند و ایشان را در آنجا زیارت کردم. بعد از فوت ایشان، خدمت مقام معظم رهبری جلساتی را اداره می‌کردم حتی قبلش هم که بودیم همیشه حضرت آقا خیلی تأکید داشتند که حضرت آقای بهجتی شعر بخوانند خیلی ایشان را دوست داشتند خیلی با علاقه و محبت از ایشان یادمی‌کردند و یک سال هم که من اجرا می‌کردم و تعدادی از شاعران فوت شده را نام می‌بردم و برای آنها طلب فاتحه و صلواتی داشتم، نام آقای بهجتی که از خاطرم رفته بود سریعا آقا گفتند: آقای بهجتی را یادتان نرود، فراموش نکنید. اینکه به هرحال میخواهم بگویم خیلی مقام معظم رهبری هم به یاد آقای بهجتی است.

*به غیر از این دو شاعر، شاعر یزدی دیگری را میشناسید؟

از یزد شاعران خیلی زیادی را می‌شناسم. آقای محمدی(کویر) که ایشان هم در منطقه می‌آمد و در دفاع مقدس خیلی حضورش پررنگ بود؛ شاعران دیگر مثل رضا شاکر اردکانی را می‌شناسم، آقای احرامیان پور را می‌شناسم، دوستان یزدی زیاد هستند.

*شیرین‌ترین خاطره‌ای که از دیدارهای سالیانه با حضرت آقا دارید چه چیز است؟

شاید همان سال اولی که در محضر حضرت آقا مراسم سالیانه شعرخوانی را اجرا می‌کردم، شعری خواندم که شروعش این بود:

بی تو ای جان جهان، جام جهان را چه کنم/ خود جهان را می‌گذرد ماندن جان را چه کنم

ماه شعبان و رجب نم نم اشکی شد و رفت/ دیده ابری است خدایا رمضان را چه کنم

صاحب حی علی لقمه نوری برسان/ سحر از راه رسیده است اذان را چه کنم

این غزل، بیتهای دیگری هم داشت. وقتی که این شعر را خواندم، حضرت آقا خیلی تعریف کردند و در آخر گفتند: این غزل را من می‌خواهم. مقام معظم رهبری همان کاغذی که رویش شعر نوشته بودم را برداشتند و طرف خودشان کشیدند. این کاغذ بین من و ایشان روی میز مانده بود و من پشت آن ورقه شعر، یک عالمه یادداشت‌ و شماره تلفن و… نوشته بودم و رویم نمی‌شد این کاغذ را این شکلی دست رهبرم بدهم. از طرفی من داشتم برنامه را اجرا می‌کردم و نمی‌توانستم آن شعر را روی یک کاغذ تمیز دیگر پاکنویس کنم. به هر صورت در آخر مراسم حضرت آقا همان کاغذ را برداشتند و در جیبشان گذاشتند و من به ایشان گفتم آقا ببخشید! من نمی‌دانم پشت این ورقه چه چیزی نوشته بودم!

* به نظر شما اولین کنگره شعر توحیدی که در شهرستان میبد برگزار شد چگونه بود؟

کنگره خیلی خوبی بود. تمام شاعران بزرگ ما توجه به توحید داشتند؛ خیلی‌ها حتی آثاری به نام «الهی‌نامه» دارند مثل حضرت عطار و این بزرگان. خیلی‌ از شاعران شروع مثنوی‌هایشان با الهی نامه است یا داستان‌هایی که رزمی‌و بزمی‌است همه به نوعی با الهی نامه با نام خدا با توحید شروع شده و بعد هم به نعت رسیده و بعد هم در مدح ائمه بخصوص حضرت امیرالمومنین شعر سروده شده است. این است که به هرحال این فضا فضای غالب ادبیات گذشته ماست و این فضا در این روزگار باید حفظ شود و خیلی‌ها تلاش می‌کنند تا بچه‌های ما را از جاده توحید منحرف کنند و آنان را به سمت مکتب‌های غرب که اصلا هم سنخیتی با ما ندارند سوق دهند و بچه‌های ما را از تفکرات الهی و خدایی تهی کنند. هدفشان این است که آنها را بی بند و بار بار بیاورند. این کنگره و کنگره‌هایی از این دست وقتی بچه‌های ما را با توحید ارتباط می‌دهد خیلی عمیق می‌کند بعد خودش می‌تواند ایجاد اخلاق کند و بخشی از شعر اخلاقی ما را بسازد و جامعه ما را بسازد یعنی تمام اینها ریشه اش همین توحید است.

*کیفیت آثار و اشعاری که در این کنگره ارائه شد، چگونه بود؟

به نظر من خوب بود. یعنی حتی اگر آثار هم خیلی شاخص نباشد همین که یک گام در این جهت است خیلی خوب است و روزگار ما هم روزگاری است که شعر آئینی به شدت رشد کرده و بچه ها به شدت خوب کار می‌کنند. البته نقدهایی است، اگر بخواهیم کارها را نقد کنیم، مسلما خیلی از کسانی که در کنگره‌ها شرکت می‌کنند بچه‌های جوان هستند و خیلی از جوان‌ها به هرحال شتابزدگی همراه خودشان است و می‌شود نقد کرد ولی به هرحال بدنه شعر امروز ما به این سمت حرکت می‌کند به سمت اصالتها و شعر آئینی حرکت می‌کند و اینها به نظر من خیلی باارزش است.

*به نظر شما منشأ مناقشه‌ای که بین نیروهای انقلابی و جماعت روشنفکری برسر «قیصر امین پور» است، چیست؟

قیصر به شهادت آثارش شاعر انقلاب است و نمی‌توانند قیصر را از شعر انقلاب حذف کنند. البته به هرحال اینها قیصر را به محافلی کشاندند که حالا آن کسی که این کار را کرده الان هم هست و خیلی تلاش می‌کند یک جوری بگوید، قیصر وابسته به جریان خاصی است در صورتی که اینگونه نیست. ما هم از قیصر و هم از سید حسن حسینی فیلم‌هایی داریم که انقلابی بودنشان را به وضوح اثبات می کند. باید توجه کنیم که اولا آنها در حوزه هنری پرورش پیدا کردند. حوزه خانه شان بود و نخستین کتاب شان را در آنجا چاپ کردند حتی در سالهای آخر کتابشان در این نهاد انقلابی چاپ شده الان هم آخرین کتاب سید حسن(فستیوال خنجر) در حوزه چاپ می‌شود. تا روزهای آخر حسینی به حوزه هنری می‌آمد. این رویه مصادره قیصر از بعد فتنه ۸۸ آغاز شد. بعضی از دوستان تلاش می‌کردند از محبوبیت قیصر به نفع جریان خودشان استفاده کنند؛ درصورتی که ما فیلمها و سخنرانی‌هایی از قیصر داریم که درباره شعر انقلاب صحبت کرده، شعر برای امام(رضوان الله) گفته. یکی ار چهره‌های روشن فکر در حضور قیصر گفته بود که شعر او شعر انقلاب است و قیصر به او جواب داد که نه! هرگز اینجوری نیست من یکی از شاعران انقلاب هستم و شعر انقلاب دهها مثل من دارد. او در جبهه جنگ تحمیلی حاضر شد، خدمت حضرت آقا می رسید و به شهادت آثار، فیلم و خاطراتشان، قطعا شاعران انقلاب هستند و بعضی‌ها که می‌خواهند آنها را از جریان انقلاب، جدا کنند بایکی دو تا شعرهای کوتاهی که پیدا می‌کنند می‌خواهند تفسیر دیگری از زندگی قیصر داشته باشند؛ در صورتی که نمی‌توانند و موفق هم نمی‌شوند و لااقل خیلی از شاعران ما هستند که جلوی این جریان ایستادند و آنان را قبول ندارند. آنها ۱۰۰ درصد سیاسی هستند و ما ۱۰۰ درصد از دیدگاه علمی ‌و پژوهشی نگاه به آثار قیصر می‌کنیم و حفظ و حراست از این فضا فکر می‌کنم وظیفه ماست. دقیقا کسانی که می‌خواهند قیصر و حسینی را مصادره کنند، کسانی هستند که دارند در خط‌های سیاسی که خلاف انقلاب هم هست، حرکت می‌کنند که مطامع افراد دیگری را تامین کنند.

* درباره هجمه‌های اخیری که به حضرت عالی شده بود، توضیح می‌دهید؟

بعضی‌ها فکر می‌کنند من به خاطر منافع شخصی ام با آنها درگیر شده‌ام. این دوستان بخاطر این قضایا حتی از دست من شکایت هم کردند ولی اگر باز این اتفاقات بخواهد به عقب برگردد من دوباره این اعتراض را انجام می‌دادم. این را من به عنوان یک وظیفه انجام دادم و خوشحال هم هستم که اینها هرچند به من خیلی هتاکی کردند و بهانه‌شان هم این بوده که یک کلمه ای از دهان من بیرون آمده -در حالیکه خودشان صدها برابر توهین کردند و حرفهای بد زدند- ولی باعث شدم که آنها به خاطر هجمه‌هایی که به نظام و انقلاب و به امام و به رهبری و… انجام می‌دادند، توسط بعضی از بچه‌های وابسته به خودشان، کاملا کنار گذاشته شدند و آن فرد را از خانه شاعران اخراج کردند و قبول کردند که اشتباهی داشتند؛ چون آن آدم را از خانه شاعران اخراج کردند. آن فرد هم در فیس بوک و خیلی جاها یک سری اشعار ضد نظام، ضد مقام معظم رهبری، ضد امام (ره)، ضد مردم و انقلاب و حتی ضد شهدا می‌نوشت و یک فضای بدی را ایجاد کرده بود و وابسته به خانه شاعران هم بود یعنی در آن انتخاباتشان بود و علی البدل بود. البته من توانستم ثابت کنم و حتی توی سیر قضائی پرونده به من می‌گفتند: اگر از دست ایشان شکایت کنی چندسال هم زندانی می‌شود اما من گفتم نیتم شکایت از کسی نیست و توی این اتفاقاتی هم که افتاد خیلی از دوستانی که از دست من شکایت کردند را می‌خواستند دستگیر کنند که من واسطه شدم که نباید این کار را بکنند و نباید دستگیر شوند. ولی اینها یک تعدادی را آوردند و بیانیه ای امضا کردند و به من توهین کردند و منتشر هم کردند. دو سه نفر از همان بچه‌هایی که امضا کرده بودند برای من پیامک زدند که ما متن را ندیدیم و بعدها به آن اضافه کردند. من اصلا اینها را هم به دادگاه ارائه ندادم. بعد که یک تعداد بچه‌ها که اخیرا نامه ای نوشته بودند و در حمایت من به قاضی داده بودند فقط برای علم قاضی نه برای انتشار، اونها به تک تک اینها زنگ زدند و نامه را توسط وکیلشان گرفتند و بردند حتی بدون اینکه مجاز باشند منتشر کردند؛ نامه ای که اصلا مال آنها نیست در محیط فیس بوک منتشر کردند و تک تک بچه‌ها هم دهها بار پیامک زدند و اعصابشان را خرد کردند که شما چرا چنین نامه ای را امضا کردید یعنی  جنگ تبلیغاتی به راه انداختند…

*این فضای جدید چگونه ایجاد شده؟

ما سیاسی کاری نمی‌کنیم. ما بخاطر منافع انقلاب و حفظ نظام ایستادیم و کارمی‌کنیم و من خیلی ناراحت نیستم. آنها کمی‌ ناراحت اند و خیلی پرخاشگری می‌کنند من هیچ وقت پرخاشگری هم نمی‌کنم حتی دوسه بار هم مرا کشاندند دادگاه و شکایت کردند و وکیل گرفتند. رفتم با وکیل صحبت کردم و خیلی تلاش و خرج می‌کنند که بتوانند مرا یک جوری محکوم کنند ولی گیرم که بتوانند بااستفاده از وکیل‌های مختلف شان هم کاری کنند من از حرفم و از هیچ چیز برنمی‌گردم من دقیقا ایستادم پای یک سری آرمان‌های انقلاب و از آنها دفاع کردم و احساس می‌کنم که آنها را متوجه اشتباهاتشان کردم. هیچ چیز احساس پشیمانی و ناراحتی هم ندارم حتی یک تعدادی شاعران پاسدار در شب شعر خودشان بیانیه ای هم امضا کردند و از من دفاع کردند آن هم باز نامه نگاری کردند، دنبال این بودند که می‌خواستند جواب مجددی به اینها بدهند و دفاع کنند بنده گفتم: نمی‌خواهد از من کسی دفاع کند. و به بچه‌ها گفتم که نمی‌خواهد از من دفاع کنند. من تک و تنها الحمداله جلویشان ایستادم و کاری کردم که احساس می‌کنم تنها راهشان این است که به سمت الگوی انقلاب بیایند و دارند می‌آیند و همین نتیجه می‌دهد و مرا راضی می‌کند.