ملت عشق، ملت هرج و مرج !

دکتر سید مصطفی میرمحمدی/ استاد حوزه و دانشگاه

رمان عشق که در ایران با عنوان “ملت عشق” ترجمه شده است یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ ترکیه است و طی آن داستان شمس و مولانا موازی با داستان عشق یک زن متاهل یهودی به یک مرد صوفی روایت میشود و نویسنده شدیدا تلاش میکند تا به هر نحو ممکن این دو قصه را به مربوط سازد

اما واقعیت این است که این دو ماجرا هیچ ربطی به هم ندارد و داستان دوم چیزی نیست جز تئوریزه کردن خیانت با تمسک به آموزه های صوفیسم و همین داستان دوم حتی به لحاظ دراماتیک هم اصلا کشش ندارد و نویسنده از رانت جذابیت کاذب تم “خیانت” برای همراه کردن مخاطبان جوان و نوجوان خود استفاده کرده است

داستان اول اما فراز و نشیب بسیار بیشتری دارد و نویسنده در بستر قصه هایی که از شمس و مولانا روایت شده به تبلیغ درویش گری و صوفی گرایی پرداخته است. نویسنده برای به کرسی نشاندن منطقش در تقدیس دراویش هیچ ابایی ندارد از اینکه شخصیت خاکستری چندانی در قصه اش نداشته باشد و مخالفان شمس و مولانایی که او تصویر کرده را به سیاهترین شکل ممکن توصیف کند. او در این مسیر آنقدر افراط میکند که حتی داستان نبرد امام علی ع با عمر بن عبدود را هم آشکارا تحریف میکند تا ماهی مقصودش را صید کند

در مجموع آنچه به عنوان جانمایه این رمان مشاهده میشود تبلیغ “آنارشیسم” به نام تصوف و درویشی است؛ اگرچه نویسنده چهل قاعده انتزاعی درویشی را ارائه میدهد اما در حقیقت او به نام “عشق”، هر نوع ساختارشکنی را مباح میکند و افراد را تشویق میکند تا به این بهانه که مرداب نشوند، مرزها را بشکنند و علیه هر نوع ساختاری طغیان کنند و به نظر میرسد این خطرناکترین اثر رمان مذکور است.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بسیاری از رمانهای تاریخی که نویسندگان وطنی نوشته اند انصافا چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا بسیار غنی تر از ملت عشق هستند؛ نمونه اش نامیرا و دعبل و زلفا.