نگاهی متفاوت به انتخابات اخیر تهران

سید مصطفی میرمحمدی

  • سید مصطفی میرمحمدی میبدی

نتایج انتخابات مجلس در تهران، اسباب تعجب همه و از جمله خود اصلاح طلبان را برانگیخته و آنان این قدر از این نتیجه ذوق زده شده اند که خود را با این نتیجه، برنده کل انتخابات در ایران می بینند و از این رهگذر محبوبیت هاشمی و خاتمی در قلوب کل ملت ایران را استنتاج کرده اند، درحالیکه هندسه رای مردم تهران قابل قیاس با اکثر قریب به اتفاق حوزه های انتخابیه دیگر نیست.

نکته بسیار مهمی که درباره انتخابات تهران وجود دارد آن است که میزان مشارکت در این شهر به گفته وزیر کشور ۴۲ درصد بوده و این در حالی است که میزان مشارکت مردم شهر تهران در انتخابات مجلس نهم ۴۸ درصد بود و این یعنی آنکه مشارکت مردم این شهر حداقل ۶ درصد در این دوره از انتخابات کاهش یافته است. از سوی دیگر اصلاح طلبان انتخابات مجلس نهم را تحریم کرده بودند و علیرغم این تحریم، مشارکت ۴۸درصدی رقم خورد. به عبارت دیگر در انتخابات مجلس دهم علیرغم حضور همه جانبه اصلاح طلبان، مشارکت ۴۲درصدی رقم خورده است.

معنای این اعداد و ارقام این است که مجموع آراء اصلاح طلبان، اصولگرایان و مردم عادی در انتخابات مجلس دهم، شش درصد کمتر از مجموع رای دهندگان دور نهم بوده که رای دهندگان آن را صرفا اصولگرایان و مردم عادی تشکیل می داده اند. از سوی دیگر اصولگرایان به دلیل وابستگیهای ایدئولوژیک و مکتبی همیشه شرکت در انتخابات را تکلیف شرعی خود دانسته اند، بنابراین در هر دو انتخابات حاضر بوده اند و بعید است تعداد آراء آنها افزایش قابل توجهی پیدا کرده باشد.

با نگاهی به آراء آقایان دکتر عارف و حدادعادل میتوان به نوعی اینگونه تخمین زد که میزان آراء اصولگرایان در این دوره از انتخابات بین ۱۵ تا ۱۷درصد کل واجدین شرایط و میزان رای اصلاح طلبان بین ۲۰ تا ۲۴ درصد کل واجدین شرایط بوده است.

یعنی در این انتخابات در شهر تهران، حدود ۱۵ درصد اصولگرای خالص و ۲۰ درصد اصلاح طلب خالص شرکت کرده اند و سهم مردم عادی از این انتخابات در شهر تهران، بین ۷ تا ۱۰ درصد بوده است. حال اگر همین ۱۵ درصد رای اصولگرایان را از ۴۸ درصد مشارکت انتخابات مجلس نهم کم کنیم با توجه به عدم مشارکت اصلاح طلبان در آن انتخابات، به نتیجه جالبی می رسیم و آن اینکه در آن دوره حدود ۳۰ تا ۳۲ درصد مردم عادی تهران در آن انتخابات شرکت کردند.

همه این جمع و تفریقها حکایتگر نکته ای است که به شدت مغفول مانده و آن اینکه انتخابات مجلس دهم یک انتخابات کاملا سیاسی بود که اکثریت رای دهندگان آن نیز کاملا به یکی از دو جبهه سیاسی کشور گرایش داشتند و در مقابل، مردم عادی یا همان آراء خاکستری، تمایلی به شرکت در این دوره از انتخابات نشان ندادند. قرینه بسیار پررنگی که برای این نتیجه گیری میتوان ارائه کرد آن است که لیستی رای دادن، اصلی ترین خصیصه رای دهندگان سیاسی است درحالیکه رای به چهره ها اصلی ترین خصیصه رای دهندگان عادی است و رای بالای حدادعادل در ادوار قبل دقیقا به همین خاطر بود. در انتخابات مجلس دهم نیز شاهد آن بودیم که در پدیده ای شاید بیسابقه، نفر اول تا سی ام منتخبین، متعلق به یک لیست (اصلاح طلبان)و نفر سی و یکم به بعد هم متعلق به یک لیست دیگر(اصولگرایان) بود.

نتیجه آنکه نفر اول انتخابات تهران(دکتر عارف) با مشارکت تمام اصلاح طلبان فقط توانست رای ۲۴ درصد آراء کل واجدین شرایط را کسب کند و حدادعادل نیز تنها توانست ۱۷ درصد آراء کل واجدین شرایط را کسب کند و عملا ۵۸ درصد مردم تهران که اکثر قریب به اتفاق آنها نه چپ هستند و نه راست، به دلایل مختلف ترجیح دادند تا در این انتخابات شرکت نکنند و این شاید رکوردی در عدم مشارکت مردم عادی در انتخابات تهران باشد.

با این اوصاف به نظر میرسد اصولگرایان به جای متهم کردن همدیگر و اصلاح طلبان به جای خیالبافی و قهرمانسازی باید به این پرسش پاسخ دهند که چرا مردم عادی کوچه و بازار در تهران پای صندوقهای رای نیامدند؟ دعوایی که شاید بتوان بخشی از آن را به عملکرد بسیار ضعیف دولت در اقتصاد و بخش دیگری از آن را به دعواهای سیاسی بی وقفه دو جناح نسبت داد.