چالش «صادقانه» با مارپیچ سکوت

سعید خورشیدی

  • سعید خورشیدی

الیزابت نئومان-جامعه‌شناس آلمانی- درباره‌ی تاثیر متقابل ارتباطات جمعی (رسانه‌های جمعی) و ارتباطات فردی نظریه‌ای با عنوان «مارپیچ سکوت» ارائه کرده است. پیش‌فرض انسان‌شناسانه‌ی نظریه او این است که مردم به صورت طبیعی از «در انزوا قرار گرفتن» واهمه دارند؛ لذا به هنگام ابراز عقیده می‌کوشند که خود را با نگرش و عقیده‌ی اکثریت و وفاق عمومی هماهنگ کنند و از آن تبعیت نمایند. مبتنی بر این نظریه، افراد به محیط پیرامون‌شان می‌نگرند تا دریابند که در هر مساله‌ای کدام نگرش یا باور حکم‌فرما و شایع است.

بر اساس نظریه مارپیچ سکوت، این رسانه‌ها هستند که به افراد جامعه مى‌گویند کدام ایده‌ها طرفدار دارند، در اکثریت هستند و به آن‌ها می‌گویند چگونه موضع بگیرند تا در انزوا قرار نگیرند. هنگامى که افراد متاثر از رسانه‌های جمعی فکر ‌کنند موضع آن‌ها در جامعه ضعیف است، سکوت مى‌گزینند، زیرا از انزواى اجتماعى هراس دارند. این امر دیگران را نیز وادار به سکوت مى‌کند و در نتیجه به مارپیچى از سکوت درباره آن موضع خاص منجر مى‌شود. از همین روست که مک‌کوایل، رسانه‌های جمعی را منبع اصلی اطلاعات در ایجاد وفاق عمومی می‌داند چرا که رسانه قدرت زیادی برای تعریف «فضا» و «جو فکری» در زمان معین و یا در مورد «موضوعی خاص» دارد.

رخنه در مارپیچ

اگر فردی چنین ادراکی داشته باشد که نظرات شخصی‌اش در یک مساله در تضاد با عقیده‌ی مسلط در جامعه است، از ابراز نظر خود احتراز خواهد کرد، تنها به این دلیل که از انزوا می‌هراسد. [حال آن‌که ممکن است این ادراک مطابق واقع باشد و یا برساخته‌ی عوامل اجتماعی مثل رسانه‌های جمعی] در مدل نئومان، مهم‌ترین نقش رسانه‌های جمعی این است که آن‌ها ادراک مخاطبان از این‌که در هر موضوع، عقیده و نظر مسلط در جامعه چیست را شکل می‌دهند. مردم براى آگاهى از چگونگى توزیع افکار عمومى به تصویری که رسانه‌هاى جمعی از جامعه ارائه می‌کنند، مراجعه مى‌نمایند.

برای در هم شکستن مارپیچ سکوت، دو راهکار اصلی وجود دارد: اول آن‌که با رخنه در صف رسانه‌های جمعی، برای نظرات بایکوت شده توسط رسانه‌ها نیز پوشش رسانه‌ای فراهم شود و دوم این‌که افرادی پیدا شوند که از انزوا و انگشت‌نما شدن هراسی نداشته باشند و در هر شرایطی نظرات و دیدگاه‌های شخصی خود را بروز دهند.

هدفی فراتر از حمایت از مذاکرات

در موضوع فعالیت‌های دیپلماتیک دکتر حسن روحانی و هیات همراه در نیویورک به صورت عام و مذاکره‌ی تلفنی وی با اوباما به طور خاص، تلاش رسانه‌ای گسترده‌ای از سوی جبهه‌ی رسانه‌ای حامی وی (از روزنامه شرق گرفته تا سایت الف) صورت گرفت تا تصویری از جامعه‌ی ایران و نخبگان سیاسی- علمی آن ارائه شود که گویی بر سر دیپلماسی اتخاذ شده توسط رییس‌جمهور اجماع وجود دارد. یکی از مهم‌ترین کارکردهای این تصویرسازی رسانه‌ای این بود که مخالفان مذاکره با آمریکا در داخل کشور دچار پدیده‌ی مارپیچ سکوت شده و از بروز اجتماعی مخالفت خویش احتراز نمایند.

خروج از این سیکل بسته، نیازمند عزمی مجاهدانه و از خودگذشتنی بسیجی‌وار بود. مهم‌ترین کارکرد رسانه‌ای حضور معترضانه در عین حال آرام و اخلاقی جمعی از دانشجویان و طلاب انقلابی در فرودگاه مهرآباد (آن‌گونه که در گزارش کمیته‌ی صیانت از منافع ایران و نیز بیان برخی حامیان آقای روحانی که در فرودگاه حضور داشته‌اند، انعکاس یافته است) در هم شکستن این مارپیچ سکوت بود. آنان از یک سو غیرواقعی و ساختگی بودن تصویر اجماع داخلی بر سر مذاکره با آمریکا را نشان دادند و از سوی دیگر مجالی برای بروز اجتماعی و رسانه‌ای مخالفت‌ها با دیپلماسی ناکارآمد و غیرعلمی‌ای که توسط دولت یازدهم اتخاذ شده، گشودند.

به نظر می‌رسد این موفقیت، هر چند خشم رسانه‌های افراطی حامی دولت را برانگیخت ولی برای‌شان چندان هم دور از انتظار نبود. آنان آمادگی رسانه‌ای برای مواجهه با این اتفاق را داشتند و برای همین تلاش کردند تا با اتخاذ رویکردی غیراخلاقی، چنان شرکت‌کنندگان در این تجمع را هتک آبرو کرده و منزوی سازند که اولاً هزینه‌ی درهم‌شکستن مارپیچ سکوت را بالا ببرند تا در موضوعات بعدی دیگر کسی جرات ابراز نظر بر علیه دیکتاتوری رسانه‌ای آن‌ها را نداشته باشد و ثانیاً شرایط را به گونه‌ای ملتهب و هیجانی کنند که کسی حاضر به حمایت و دفاع از شرکت‌کنندگان در این تجمع اعتراضی نباشد. به عبارت دیگر این جریان رسانه‌ای-فراتر از حمایت از مذاکره و یا حمایت از دولت- در برخورد با شرکت‌کنندگان در این تجمع، نگاهی بلندمدت و ناظر به برنامه‌های آتی جریان سیاسی هم‌سو با خود داشت.

در این میانه، بیش از همه چهره، شخصیت و آبروی دانشجوی متعهد کشورمان، محمدصادق شهبازی ابزار این صحنه‌آرایی رسانه‌ای قرار گرفت. رسانه‌های افراطی حامی دولت اعتدال، تلاش کردند تا چهره‌ای خشن، بی‌منطق، مزدور سیاسی (نیروی اجرایی یک کاندیدای انتخاباتی)، منفعت‌طلب، سرخورده از شکست در انتخابات و… از او بسازند و از باب این‌که مشت نمونه خروار است، سایر مخالفان مذاکره با آمریکا را نیز مصادیقی این‌چنینی معرفی نمایند.