مرکز جغرافیایی ایران پایبند اصول وارزشها و مسئولینی که باید قدردان باشند

یک روز به یادماندنی با یکی ازمسئولینِ هم پست از شهرستان همجوار عازم مرکز استان هستیم ماشین بنزین ندارد توقفی می کنیم تا به قول خودمان بنزین بزنیم از ماشین که پیاده می شوم سرمایی آنچنان به سر و صورتم می خورد که حداقل درزمستانِ امسال تاکنون بی سابقه بوده است برای صرفه جویی در […]

یک روز به یادماندنی
با یکی ازمسئولینِ هم پست از شهرستان همجوار عازم مرکز استان هستیم ماشین بنزین ندارد توقفی می کنیم تا به قول خودمان بنزین بزنیم از ماشین که پیاده می شوم سرمایی آنچنان به سر و صورتم می خورد که حداقل درزمستانِ امسال تاکنون بی سابقه بوده است برای صرفه جویی در زمان ۱۵ لیتر بنزین در باک میریزم وقتی داخل ماشین می نشینم به این فکر میکنم که آیا در این هوای استخوان سوز، مردم به استقبال رییس جمهور می آیند؛ دروازه قرآن را پشت سر می گذاریم، ترافیک عجیبی برخیابانها حکمفرماست، همکارمان در مسیریاب تلفن همراه خلوت ترین راه را انتخاب می کند و ماشین را دریکی ازکوچه پس کوچه ها می‌گذاریم.پیاده راه می افتیم بعد از پیمودن کلی از مسیر تازه به مسجد جامع می رسیم هرچه به پیش می رویم جمعیت بیشتری سرِ راهمان قرار می گیرند، درخیابان سلمان وقیام وامام ،جمعیت قابل ملاحظه ای جمع شده اند، با مکافات خودمان را به ورودی اصلی میدان امیرچقماق می رسانیم تازه شروع شلوغی اینجاست وعبور از باجه بازرسی که طی چند ردیف صورت می‌گیرد. یکی از نیروها که بالای مکان بازرسی قرار دارد مرتب با صدای بلند جمعیت را مورد خطاب قرار می دهد: فندک،چاقو،سیگار و…هرچیزی به غیر از دسته کلید وموبایل دارین به امانات تحویل بدین ؛ بازرسی را طی میکنیم و به میدان وارد می شویم، فضای عجیبی است ،شور وحالی که حاکم است سرما را ناکام می‌گذارد هرچند که خورشید هم گاهی پشت ابرها پنهان می شود تا به ما بفهماند که قدرِ دیار خورشید تابان را بدانیم و یادمان نرود که اگر تابستان با ما سرِ سازش ندارد اما در زمستان همین خورشید به ما ناز و کرشمه می فروشد.
پرچمهای بزرگ ایران،یا ابالفضل و…..چشم نوازی می‌کند و به قول شهید مطهری می‌توان نمادی از درهم تنیده شدن ایران واسلام و خدمات متقابل را یافت نمود، گویا مردم‌سالاری دینی معنا پیدا می کند و مردمی که دست در دست هم در مقابل خصم خارجی و فریب خورده داخلی به حراست مشغولند.
و اما انتظاراتی که مردم دارند و نیز درخواست‌هایی که به صورت پلاکارد، از بیرون محوطه به چشم می خورَد ودرخواستهایی از جنس آب و هوا که محیط زیست سالم و حل مسئله کم آبی دیار تابان را نشانه رفته به چشم آشنا می آید و مردمی که در قید وبند اصولگرا واصلاح طلب قرار ندارند و با شور ونشاطی به وسعت کویر مرکزی و دلشوره هایی به وسعتِ دشتِ مهریز-عقدا اصل را که ارزش‌های اسلامی و وطن دوستی می باشد بر هر ارزشی ترجیح می دهند وبه غیر از این اصول مشترک اما خواسته هایی مشروع نیز دارند که امروز مهمترین مسئله آنها یعنی عملیات اجرایی آبرسانی به دیارِ قنات و قنوت وقناعت آغاز میگردد وامید دارند که ظرف سه سال آینده به نتیجه برسد وفلات مرکزی از بی آبی نجات یابدوبهشت سرمایه گذاری واقعی و پاک در تمامی زمینه ها در امن ترین نقطه کشور ایجاد گردد،آری آن روز دیر نیست.
یک ساعتی در هیاهو می گذرد وساعت از یازده گدشته، رییس جمهور که به احساسات مردمِ بیرون از محوطه میدان پاسخ میدهد همه نگاه‌های مردم داخل را به بیرون هدایت می کند وجمعیت انبوه در حالی که اتومبیل رییس جمهور را در بر گرفته اند و در واقع کسانی را که داخل میدان هستند به قول معروف آچمز(شگفت زده) نموده اند،همراهی می کند. شاید حدود ده دقیقه تا یک ربع طول می کشد که مسیر را تا جایگاه با کُندی وتوجه به احساسات یزدیهای کارآفرین طی می کند و سپس با شور واحساساتی مثال زدنی در حالی که استاندار دلسوز وسخت کوش نیز ایشان را همراهی می کند به جایگاه می آید صدای زنان یزدی که فردا روزشان می باشد،گوش نواز است وانگار صدایشان از سایر ایام سال بلندتر است و گویا خود رییس جمهور نیز از این حضور مردمی شگفت زده شده است.
در سخنانش هنگامی که به اسم آب این واژه حیاتی اشاره می‌کند مو به تن هر یزدی وعاشق سرزمین مادری سیخ می شود.
برای این که زودتر به سازمان برسیم و از ترافیک پایانی در امان بمانیم با همکارم زودتر محل را ترک می کنیم و ترجیح می دهیم مابقی سخنرانی را در تلوبیون ودر طی مسیرِ پیاده روی تا محل ماشین گوش کنیم به هر حال سریعا آن مکان را به سمتِ سازمان صمت استان طی می کنیم ، وقتی میدان امام حسین وبلوار دانشجو را پشت سر می گذاریم و در آخر خیابان و کوچه های اطراف سازمان که پر است از ماشین هایی که حتی دوبل پارک نموده اند، باخوشحالی ماشین را به پارکینگ سازمان هدایت می کنم؛
ورودی سازمان شلوغ است ونگهبان با نگارش مشخصات مراجعین، نظم خوبی از ابتدا برقرار کرده است، داخل هم شلوغ است در طبقه دوم و در بیرون از اتاقِ محل ملاقاتِ مردمی شلوغ است،رییس اداره پاسخگویی وزارت صمت که خود نیز یزدی می باشد با حوصله مشغول پاسخگویی به مراجعین است از واحد صنفی تا معدندار و صنعتگر بیرون سالنِ ملاقاتِ مردمی، منتظر نشسته اند، همه

قدری کلافه اند که چرا ملاقات طولانی می شود اما هر کس که بیرون می آید تقریبا خوشحال است چرا که مسئول مربوطه تمام و کمال وبادقت به صحبت‌ها ودرخواستهایش توجه کرده است و با صبر وحوصله گوش فرا داده است.
همکارانِ سازمان به جنب وجوش مشغول هستند رییس سازمان نیز که جدیدا منصوب شده در معیت معاون وزیر و رییس شرکت شهرکها مشغولِ بازدیدهاست،همکاران همگی سخت مشغول هستند و با یک پرس وجوی ساده از همکاران در می یابیم که چند روز است که تا پاسی از شب در سازمان مشغول هستند واز آنجایی که بیشترین اقتصاد استان یزد یعنی صنایع،معادن و تجارتِ استان در این سازمان خلاصه می شود،این وضعیت قابل درک است حتی ما در بین مسیر نیز تماس‌هایی از این سه قشر عمدتا اقتصادی جهت راهنمایی برای ارائه درخواست‌ها ونامه ها در خصوص مواردِ مزبور داشتیم که راهنمایی ها به سازمان ختم می شود تازه وزیر صمت هم مقرر است که ساعت ۹ شب یزد باشند و همکاران باید بیشتر از قبل کمربندها را محکم ببندند.
خلاصه این که خداقوت به همه عزیزانی که خدا،وجدان کاری وخدمت به مردم را در وجود خود نهادینه کرده اند.
اما نکته آخر این که مردم ایران همیشه غیرقابل پیش بینی هستند و هر مسئولی که این مردم عاشق اسلام وایران را ببیند که در این وضعیتِ سختِ اقتصادی کماکان پا به کار هستند و اغماض کند، باید از خود شرم کند
منقول است یکی از صحابه نزد رسول‌الله (ص) رفت و عرض کرد می‌خواهم بهترینِ مردم باشم، چه کنم؟ آن حضرت در پاسخ او فرمودند: خَیرُ النَّاسِ مَن نَفَعَ النَّاسَ. بهترین مردم کسی است که نفع او به مردم بیشتر برسد.

حجت الله خلیلی
کارشناس ارشد علوم ارتباطات