چرا نظام سلطه با «حجاب» دشمن است؟

خانم دکتر رقیه فاضل/ دانش آموخته مدیریت آموزشی

* نظام سلطه به‌دنبال سلطه و کسب سود بیشتر
اگر نگاهی کلان، مفهومی و تاریخی به نظام سلطه داشته باشیم، می‌بینیم که این نظام در یک کلام به‌‌دنبال سلطه و سود است. این نظام دارای نوعی حس خودبرتربینی و خودپسندی است و فکر می‌کند بر همه برتری دارد. بر همین اساس دنبال سلطه، زورگویی و حاکمیت بر همه است. سلطه را برای چه می‌خواهد؟ برای رسیدن به سود بیشتر. به‌طور طبیعی، همه‌ی انسان‌ها نمی‌توانند به سود بیشتر دست یابند؛ بلکه کسانی که زر و زور و تزویر دارند در این زمینه پیشتازند و می‌خواهند بر بقیه تسلط پیدا کنند.

* دعوای اصلی نظام سلطه با اسلام
نظام سلطه به‌دنبال این است که دیگران را به پذیرش حاکمیت خود مجبور کند، عده‌ای این حاکمیت و سلطه را می‌پذیرند، چه به‌دلخواه و به‌واسطه‌ی تلاش نرم و آرام نظام سلطه، چه با زور و نگاه قهرآمیز این نظام؛ اما عده‌ای هم زیر بار این حاکمیت نمی‌روند. اسلام در این دسته‌ی دوم جای می‌گیرد. ‌آموزه‌های اسلامی، آموزه‌های عدالت‌خواهانه و ضدظلم هستند؛ «لاتَظلمُون و لا تُظلَمون» و «وکُونَا لِلظَّالم خَصماً و لِلمَظلُوم عَوناً». اسلام، انسان‌ و مسلمان‌ها را می‌کشاند به‌سمت اینکه با ظلم مبارزه کنند. وقتی چنین آموزه‌‌هایی انسان‌ها را هدایت می‌کند که مقابل ظلم بایستند، طبیعی است که نظام سلطه احساس خطر کند و اسلام را به‌عنوان مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف و غایات خودش در نظر بگیرد؛ لذا دعوای اصلی نظام سلطه و اسلام از اینجا شکل می‌گیرد. نظام سلطه منافعی دارد و دنبال سود است و می‌بیند که اسلام در برابرش می‌ایستد، در برابر اشغال‌گری می‌ایستد، در برابر تحمیق و تطمیع و تهدید مردم می‌ایستد؛ لذا درصدد برمی‌آید که با اسلام مبارزه کند.

* ازبین بردن روح مجاهده و مبارزه یکی از مهم‌ترین دلایل مخالفت نظام سلطه با مقوله‌ی حجاب
این مبارزه با اسلام همیشه از راه کشتن و حذف افراد صورت نمی‌گیرد. مگر چقدر می‌تواند مسلمان بکشد و از تعداد آن‌ها کم کند؟! طبیعی است که راه دیگری را پی بگیرد و دنبال این باشد که از تعداد طرف‌داران اسلام بکاهد یا آموزه‌های اسلام را در آن‌ها بی‌اثر کند. در این زمینه، یکی از کارهایی که به‌جد در دستور کار قرار داده، سرگرم‌کردن ملت‌ها با شهوات است. این ملت‌ها اعم از اینکه مسلمان باشند یا نه، به‌میزانی که درگیر شهوات شده و با لذات نفسانی سرگرم ‌شوند، سست می‌شوند؛ یعنی پرداختن به خواهش‌های نفسانی، انسان‌ها را از پرداختن به مسائل جدی‌ و مهم‌ باز می‌دارد.

انسانی که می‌تواند تحت آموزه‌های اسلامیْ مجاهد بار بیاید، وقتی درگیر خواهش‌های نفسانی شده باشد، وقتی شب تا صبحش در فضای قمار و عیاشی بگذرد، معلوم است که صبح در میدان مبارزه پیدایش نخواهد شد. حتی اگر بخواهد هم، آن‌قدر از نظر اراده سست شده که دیگر نمی‌تواند مقابله کند. این‌گونه است که آموزه‌های اسلامی بی‌اثر می‌شود؛ یعنی به‌میزانی که نظام سلطه در حوزه‌ی تحریک لذت‌های شهوانی و دنیاطلبی سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کند، تعداد مخالفانش و تعداد مبارزان و مجاهدان در برابر آن کم می‌شود. این مسئله بسیار به‌نفع این نظام تمام خواهد شد؛ چون بدون درگیری و بدون خرج‌کردن پول، فرد به‌واسطه‌ی خواهش‌های نفسانی خودش از صف مبارزه جدا می‌شود. از لحاظ تربیتی، این مطلب کاملاً منطقی است؛ آدمی که در درون خودش نمی‌تواند با هوای نفسش بجنگد و از سیم‌خاردار نفس عبور کند، در فضای اجتماعی هم آدم مجاهد و مبارزی نخواهد شد. به‌قول حضرت امام(ره) در پیام قطعنامه، مبارزه با رفاه‌طلبی جمع نمی‌شود. اگر انسان را رفاه‌طلب کردی، دنیاطلب کردی، دیگر نمی‌تواند مبارزه کند.

پس حجاب در لایه‌های دورنی خود،‌ نوعی جهاد اکبر و نوعی مبارزه با نفس و خواهش‌های نفسانی است؛ در نتیجه، گرفتن روح مجاهده و مبارزه یکی از مهم‌ترین دلایل مخالفت نظام سلطه با مقوله‌ی حجاب است.

* ازدست‌دادن هویت انسانی و ایجاد هویت مصرفی با بی‌حجابی
از منظر دیگری هم می‌شود این مسئله را تحلیل کرد. نظام سلطه که از چشمه‌ی سرمایه‌سالاری آب می‌خورد، با «بازاری‌کردن زندگی انسان‌ها» شناخته می‌شود؛ یعنی در این نظام، هرچیزی کالا شده و کالا خریدوفروش می‌شود. نکته‌ی جالب این است که قبلاً محور اصلی نظام سرمایه‌داری تولید بود؛ ولی الان می‌گویند چرخ نظام سرمایه‌داری نمی‌چرخد مگر با چرخش چرخ مصرف. به‌میزانی که بتوانند انسان را درگیر شهوات نفسانی کنند، او کمتر اهل فهم و تحلیل خواهد شد و چرخ مصرف بیشتر و راحت‌تر خواهد چرخید. به هر حال، بی‌حجاب‌شدن لوازمی دارد. یکی این است که از این راه می‌توانند انسان را به‌سمت تجملات و تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی بکشانند؛ یعنی اگر بتوانند قفل حجاب را بشکنند، فتح‌بابی رخ خواهد داد. اگر در عرصه‌ی حجاب فرد دچار مشکل شود، بقیه‌ی مراحل هم مثل دومینو روی خواهد داد و کار جلو خواهد رفت. باید دقت شود که در اینجا حجاب در حقیقت همان هویت است. وقتی باب بی‌حجابی یعنی بی‌هویت‌شدن زن باز شده و ارزش‌های انسانی از زن گرفته شود، ارزش زن به ظواهر جسمی او خواهد بود و ارزشش به‌اندازه‌ی ارزش کالاهایی می‌شود که مصرف می‌کند؛ یعنی با حذف حجاب، فرد کم‌کم هویت انسانی‌اش را از دست می‌دهد و ارزشمندی خود را در مصرف کالا می‌بیند. یعنی به‌میزانی که کالای مصرفی‌اش گران‌تر باشد، احساس می‌کند آدم ارزشمندتری است. چیز بیشتر و والاتری ندارد که بتواند به آن ببالد.

از اینجا به‌بعد بازار می‌چرخد. نظام سلطه مدام مدهای مختلف را عرضه کرده و کالاهای مختلف را تبلیغ می‌کند و آدم‌هایی هم که از هویت خالی و دچار پوچی شده‌اند، مدام می‌خرند. دوباره تبلیغ می‌شود و باز هم آن‌ها می‌خرند.‌ یعنی زن به‌عنوان عنصر مصرف‌کننده، چون پوچ شده است، خیلی به‌سود نظام سلطه خواهد بود. البته این مسئله دیگر به زن محدود نمی‌شود؛ اگر هویت انسانی به‌سمت کالایی‌شدن برود، مرد هم مصرف‌گرا شده و مصرف‌گرایی به‌سود نظام سلطه است. دوست دارد که مردم مدام بخرند و او پول به جیب بزند.

* زن؛ محور تبلیغات بازرگانی
از منظر سوم، زن نه‌تنها می‌تواند خودش مصرف‌کننده باشد و سود نظام سرمایه‌داری را تأمین کند، بلکه می‌تواند دیگران را هم به مصرف بیشتر تشویق کند. اما چگونه تشویق کند؟ با جاذبه‌های زنانه‌ی خودش مخاطب را به کالای تبلیغاتی جذب کند؛ لذا در تبلیغات بازرگانی، از زن خیلی استفاده و در حقیقت سوءاستفاده می‌شود و از عناصر شهوانی و جاذبه‌های او برای تبلیغ انواع کالاها بهره می‌گیرند. می‌بینیم که باز هم بی‌حجابی و بی‌هویتی زن برای نظام سلطه سودمند است.

* تبدیل زن به کالا و ایجاد بازار جدید
اما منظر چهارم که منظر مهم‌تر و خطرناک‌تری است چیست؟ قبلاً در فضای نظام سرمایه‌داری می‌گفتند اقتصاد را به دست بازار می‌سپاریم؛ یعنی هرچیزی که عرضه و تقاضایی داشته باشد، بازارش را راه می‌اندازیم. این بازار با کشش‌های عرضه و تقاضا، به‌راحتی خودش را نظم می‌دهد و جلو می‌برد. اکنون و در فضای نولیبرالی، این بازاری‌شدن به همه‌ی عرصه‌ها کشیده شده است؛ یعنی دیگر به حیطه‌ی مسائل اقتصادی محدود نیست؛ بلکه آموزش، فرهنگ و حتی انسان با همین نگاه در نظر گرفته می‌شود. زن که قبلاً در بازار، مخاطب مصرف‌ یا در نهایت مشوق مصرف بود، اکنون به کالا تبدیل شده و در بازار جنسی خریدوفروش می‌شود و این بازار را داغ می‌کند. پس در اینجا هم به نظام سلطه سود می‌رساند. این مسئله با فضای رسانه درهم تنیده شده و بسیار سودرسان است. زنی که از حجاب و به‌خصوص هویت ـ باز هم تأکید می‌کنم آن‌ها مشکلشان با حجاب نیست، بلکه با هویت است ـ خالی شده باشد، بازار جنسی را می‌تواند بگرداند.

* تبدیل حجاب به مناسک میان‌تهی؛ از راهبردهای آینده‌ی نظام سلطه
باید این قید جدی را به مطالب گفته‌شده بزنیم که مسئله‌ی نظام سلطه صرفاً حجاب نیست؛ یعنی مشکل آن‌ها با پارچه‌ی روی سر زنان نیست. از این پارچه به «هویت» تعبیر می‌شود. کسی که چنین پارچه‌ای روی سر دارد هویت خاصی دارد؛ اعلام می‌کند که می‌خواهم هویت انسانی داشته باشم و ارزش من به ارزشمندی‌های انسانی من است، نه چیزهای دیگر. وقتی نظام سلطه می‌بیند در برابر سیاست‌های ضدحجابش، چه نرم و چه سخت،‌ مقاومت وجود دارد، حاضر است دست از مبارزه با حجاب بردارد. ‌مخالفت و مبارزه‌ی این نظام با حجاب به‌دلیل هویتی است که حجاب به زن می‌دهد.‌

حالا سلطه می‌تواند فضای محجبه را کامل بپذیرد، به‌شرط آنکه پازل مصرف‌کنندگی و ارزش مادی زن را تکمیل کند؛ یعنی حجاب خودش به‌گونه‌ای معنا شود که مایه‌ی مصرف‌زدگی و کالاشدن بیشتر زن باشد. می‌گوید زن کالای من را بخرد، حالا فرقی نمی‌کند باحجاب بخرد یا بی‌حجاب؛ زن سلطه‌ی هویتی ما را بپذیرد، فرقی ندارد حجاب داشته باشد یا نه؛ زن عدالت‌خواه و مبارز نباشد و با ظلم مبارزه نکند، حالا حجاب داشت یا نداشت اهمیتی ندارد. این مسئله اهمیت فراوانی دارد. گاهی حجاب هست، ولی از معنای ذاتی خودش خالی می‌شود؛ یعنی عملاً آن معنای روایت‌کننده‌ی ارزش انسانی زن را ندارد، معنای مبارزه و فهم و تحلیل موقعیت را ندارد. یعنی مناسکی وجود داشته باشد،‌ پارچه‌ای وجود داشته باشد، ولی میان‌تهی که نتواند هویت انسانی و مبارز و ضدظلم را به زن ببخشد.

این یکی از ابعادی است که به نظر می‌آید نظام سلطه تا الان برنامه‌هایی برای آن داشته و بعد از این هم خیلی جدی‌تر به آن وارد خواهد شد. بالاخره از آنجا که موج حجاب‌خواهی در فضای غرب هم رواج پیدا کرده، نظام سلطه مجبور می‌شود از مقابله با حجاب دست بردارد؛ لذا به‌سراغ حجابِ بدون برخی مفاهیم درونی مثل هویت انسانی، آگاهی و فهم، مبارزه با نفس، مبارزه با سلطه و مسائلی از این دست می‌رود.

* حجاب می‌تواند روح مبارزاتی به زن عطا کند
در درون حجاب، نوعی پایبندی اسلامی و دوری از شهوات وجود دارد. هرچه انسان‌ها از شهوات دور ‌شوند و بیشتر با نفس مبارزه کنند، طبیعتاً می‌توانند جدی‌تر با نظام سلطه و جریان‌های استکباری مقابله کنند. جالب است خود حضرت آقا، در ده‌سالگی انقلاب، در جمع سفرای کشورهای مختلف، هنگام روایت انقلاب اسلامی به بحث استعمار انگلیس در هند اشاره می‌کنند. خلاصه‌ی بحث این است که انگلیس برای ماندگاری به این نتیجه رسیده بود که باید بر شبه‌قاره سیطره داشته باشد و برای این کار مجبور بود با اسلام و مسلمانان مبارزه کند. یکی از راهبردهای مبارزاتی آن‌ها ترویج بی‌بندوباری، بی‌عفتی و بی‌حجابی بود که خیلی جدی آن را پیگیری می‌کردند. این مسئله در انقلاب الجزایر هم بوده و فقط برای انقلاب اسلامی ایران نیست.

انقلاب اسلامی ایران این نوع فعالیت‌های نظام سلطه را تشدید کرد؛ وگرنه این‌ها خیلی قبل متوجه ‌شده بودند به‌میزانی که کسی بتواند کف‌نفس کند، در عرصه‌ی مجاهده و مبارزه آدم خطرناک‌تری است. لذا گفتند باید کاری کنیم یا این‌ها اهل مبارزه با نفس و مبارزه با شهوت جنسی نباشند، یا اگر هم هستند این مبارزه‌شان پوچ شود؛ یعنی آدم‌هایی می‌خواهیم که در عرصه‌ی فردی خیلی اهل مبارزه با نفس هستند، اهل نگه‌داشتن چشم و اهل رعایت حجاب هستند، اما به دیگر ابعادش کاری ندارند؛ یعنی اسلام شقه‌شقه‌شده؛ اسلامی که فقط به برخی احکام آن عمل می‌شود و مثلاً هیچ نسبتی بین چشم‌پاکی و عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم در آن وجود ندارد. نظام استکبار وقتی مجبور شد عقب‌نشینی کند، به شقه‌شقه‌کردن اسلام روی آورد. تصمیم گرفتند اجازه دهند مسلمانان مناسک خود را انجام دهند و آموزه‌هایشان را داشته باشند، اما لُب مطلب را نگه داشتند. چیزی که نظام سلطه از آن دست برنخواهد داشت، موضوع هویت انسانی و انقلابی است. حجاب می‌تواند روح مبارزاتی به زن عطا کند؛ از جهاد اکبر درون نفس تا جهاد کبیری که اعلام می‌کند من از دشمن رنگ نمی‌گیرم و فرهنگ آن را نمی‌پذیرم.

 

منبع: https://farsi.khamenei.ir/