مدیریت را محدود به نشستن در یک اتاق نمی دانم/ متاسفانه مدیران ما در صنعت کاشی بیست سال است تغییر نکرده اند

وجود مدیران جوان در صنعت کاشی و سرامیک میبد فرصت مغتنمی است که موجبات پیشرفت این صنعت را مهیا خواهد کرد.

به گزارش میبدما؛ با یکی از مدیران جوان در صنعت کاشی و سرامیک میبد به گفتگو نشسته ایم که حضور چند ماهه وی در کارخانه کاشی مجتمع میبد موجب اتفاق های خوبی شده است. این مدیر جوان، این روزها مورد علاقه کارگران خود نیز قرار گرفته است که از دلایل گفتگوی اختصاصی با ایشان بود؛ در ادامه این گفتگو را می خوانید؛

لطفاً خود را معرفی بفرمائید؟

داوود رعیت هستم متولد ۱۳۶۵٫ اصالتاً اهل ابراهیم‌آباد رستاق هستم و مدرک دکترای مدیریت صنعتی دارم.

از شما تعریف می‌کنند، چرا؟

(با خنده) لطف دارند دوستان…

به نظرتان به خاطر جوان بودن شماست یا علت دیگری دارد؟

به نظرم نگاه بالا به پایین برخی از مدیران و اینکه فکر می‌کنند نیروی کار زیردستشان به‌عنوان برده هستند، باعث فاصله‌های موجود شده است. این مدیران نه‌تنها برای منابع انسانی خود عقل و شعور و احساسات قائل نیستند، بلکه حتی نمی‌توانند به‌درستی از توان کاری آن‌ها نیز بهره ببرند.

کاری که بنده انجام دادم فقط این است هرروز صبح در هنگام آمدن به کارخانه و حتی زمان رفتن به خانه، به سالن می‌روم و با بچه‌ها گفتگو می‌کنم و از نزدیک در جریان مشکلات و نظرات آن‌ها قرار می‌گیرم. اعتقادم این است که نیرویی که سال‌ها در کارخانه و ساعت‌ها در روز کنار دستگاه بوده است، زبان آن دستگاه را به‌نوعی بیشتر از من می‌داند و احاطه‌ای دارد که فقط مدیری باید گوش شنوای او باشد تا این تجربه را به او منتقل کند. تجربه هم کرده‌ایم که اصولاً کارگران از مشکلات و مسائل محیط کار با ما صحبت می‌کنند و باید از این موضوع استفاده درستی داشته باشیم.

مطمئناً فقط این موضوع باعث رضایت کارگران نیست؟

سعی کردیم تا حد امکان در رفع مشکلات کارگران تلاش کنم. به‌عنوان‌مثال برای بچه‌ها صندوقی راه‌اندازی کردیم که کارخانه هم آن صندوق را پشتیبانی کرده است. مثلاً در اقساط دویست سیصد هزارتومانی به آن‌ها وام‌های خوبی مانند پنج الی ده‌میلیونی می‌دهیم. این مبلغ برای کارخانه چیزی نیست، اما برای کارگری که مشکلات اقتصادی دارد خیلی مهم است. کارگر کارخانه نیز این احساس را دارد که کسی هست حمایتش کند. این باعث لطف بچه‌ها به ما شده است، درحالی‌که متأسفانه نبودِ این مسائل فقر این صنعت بوده و انجام دادنش جزء خوب بودن‌ها محسوب نمی‌شود.

آیا رفع مشکلات کارگران و رسیدگی به مسائل آن‌ها در بیرون از محیط کار هم در دستور کارتان بوده است؟

دیدگاهم این بوده که کارگر حس نکند با مشکلاتش تنها است. به تمام بچه‌هایی که شاید برایشان حادثه‌ای پیش می‌آید، سر می‌زنم. حتی به برخی از این بچه‌ها، که به‌عنوان‌مثال در اثر حادثه‌ای خانه‌نشین شده‌اند، هرماه سر می‌زنم، چیزی هم نمی‌خواهم از این دیدوبازدیدها به دست آورم، چون نیازی به آن ندارم. این هم کار خارق‌العاده‌ای نیست، وظیفه من است. حتماً به بچه‌هایی که دچار مشکل و بیماری شوند خودم سر می‌زنم. بچه‌ها مهم هستند. درِ اتاق من نیز همیشه به روی آن‌ها باز است. به‌جز یک منشی اداری یک منشی داخل سالن هم دارم، و همه نیز می‌دانند هر چه بگویند عیناً به من انتقال داده می‌شود.

متأسفانه مشکلی که در صنعت ما وجود داشته، این بوده که نخواستیم پای حرف نیروی انسانی خودمان بنشینیم. نه‌تنها این، که حتی نخواستیم حرف مشتری و بازار را هم بشنویم. عدم بازاریابی ما و نرفتن به سمت بازار هم به‌خوبی نشان از این موضوع دارد.

در سطح شهرستان مدیران زیادی داریم. نقطه قوتی که به نظرتان شمارا از دیگران مدیران متمایز می‌کند چیست؟

ما به‌صورت میانگین شاید بالای ۲۰ سال است که دارای صنعت کاشی هستیم. آدم‌هایی که بیست سال قبل در این صنعت بودند امروز هم هستند و مدیریت می‌کنند. این خیلی بد است. بیست سال قبل شور و انگیزه و دیدگاه خاصی وجود داشت و بازاری بود. اما امروز ساختارها متفاوت شده است درحالی‌که آن مدیران هنوز هم در این کار هستند، با همان دیدگاه‌ها و بدون هیچ انگیزه‌ای. در هیئت‌مدیره‌ها می‌بینیم سن و سال‌ها بسیار بالاست و همان افکار قدیمی هنوز تصمیم می‌گیرند. اما در کارخانه مجتمع دارای سه جوان هم سن و سال بنده در هیئت‌مدیره هستیم که برایشان فنّاوری، بازار داخلی و خارجی، ساخت، توسعه و … مهم است.

این ساختار فکری مدیریت گذشته باعث ایجاد فضای بسته‌ای برای آن‌ها شده که  به برخی از دلال‌ها محتاجشان کرده است. که مواد اولیه را آن‌ها تأمین می‌کنند، بازار فروش را آن‌ها جور می‌کنند و مدیر هم نمی‌تواند در این‌ها گریزی بزند و اعمال‌نظر درستی داشته باشد. اینکه برخی از مدیران این تفکر رادارند که مثلاً ما چند سال است که از فلانی مواد می‌خریم، بازهم ادامه می‌دهند خیلی بد است. درحالی‌که امروزه تأمین‌کننده‌های بسیار خوبی در بازار هستند که باقیمت مناسب مواد مناسب ارائه می‌کنند. خواسته بازار ۲۰ سال قبل با امروز خیلی متفاوت است. تجربه این مدیران البته به درد مشاوره یک گروه جوان مدیریتی می‌خورد و باید استفاده شود، ولی مدیریت جوان همراه با فنّاوری روز می‌تواند بسیار خوب جواب پس بدهد.

آیا از نظرات نیروی انسانی خود در مدیریت کارخانه هم استفاده می‌کنید؟

بله، همه بچه‌هایی که اینجا کار می‌کنند می‌خواهند که جلو بروند و پیشرفت کنند. وسط این تولید و بازار و شرایط آن، چیزی که پویایی می‌دهد و آن‌ها را امیدوار می‌کند، گوش دادن به حرف‌های آن‌هاست. از همین هم‌فکری‌ها و هم‌صحبتی‌ها هم چیزهای بسیار خوبی به وجود آمد که به‌عنوان‌مثال نتیجه آن تولید نمونه‌ای از آجر سرامیکی برای اولین بار در ایران شد. این دیدگاه و فکر همیشه در بچه‌ها وجود داشته، ولی همیشه این فضای ارائه کردن فکر به وجود نیامده است. به آن‌ها این اطمینان را داده‌ایم که درک می‌شوند و به حرف‌هایشان گوش‌داده می‌شود.

شخصاً مدیریت کارخانه را محدود به نشستن در یک اتاق نمی‌دانم، بلکه مدیریت کارخانه ارتباط با ماشینی که در سالن کار می‌کند هم دارد، به کارگری که برای خودش دارای حرف‌ها، ایده‌ها و فکرهای بسیار متفاوتی هست هم دارد.

در مورد امنیت شغلی کارگران چه نظری دارید؟

ما اصولاً به زیرساخت‌ها بسیار توجه داریم. این موضوع به ما کمک می‌کند که بیشتر دوام بیاوریم و حتی رشد کنیم. ما در این محور به بازار داخلی کشیده شدیم و تلاش می‌کنیم آن بازار را برای خودمان جور کنیم. بازار خارجی اصولاً سر جای خودش هست و البته هرلحظه هم ممکن است به دلایل متفاوت ممکن است به هم بریزد. پس بازار ماندگار برای ما بازار داخلی است و مطمئناً برای ما امنیت بسیار بالایی هم دارد که نتیجه آن امنیت شغلی کارگران نیز هست.

از طرفی هم واردات کاشی خارجی به داخل ایران ممنوع شده است که این فرصت بسیار خوب را برای ما به ارمغان آورده است، چون بازاری که محصول خارجی را مطالبه می‌کرد، هست، و اتفاقاً می‌خواهد کاشی خوب را ولو به قیمت بالا بخرد و ما زیرساخت‌هایمان را درست کردیم که بتوانیم آن نیاز را تأمین کنیم. در این بازار نیز مشتری‌های بزرگی را دیده‌ایم که حتی در بدترین شرایط هم محصول ما را به فروش برسانند. بازار خوب حتماً امنیت شغلی بسیار خوبی هم برای نیروی ما به وجود می‌آورد.

در مورد ارزان‌فروشی در بازار کاشی و به‌تبع آن کم شدن کیفیت کاشی میبد نظرتان چیست؟

به‌قول‌معروف آنچه شیران را کند روبه‌مزاج، احتیاج است احتیاج است احتیاج؛ همیشه وقتی باید نرخ را بشکنیم که محتاج باشیم، محتاج به دلال‌هایی که برای ما مواد بیاورند، کاشی ما را بفروشند و …؛ باید دنبال بازار خوب رفت و مشتری ثابتِ پای‌کار پیدا کرد و حتی پای مشکلات او هم ایستاد و حمایتش کرد. کارخانه باید برای خودش مشتری و بازار تعریف کند. امانگاه کنید به برخی از کارخانه‌ها؛ بااینکه کارخانه‌های ممتازی هم هستند، اما به هزار تومان محتاج‌اند، بااین‌حال هم باید همه پشت در اتاق مدیرش صف بکشند و حق ورود نداشته باشند. چرا کسی که می‌خواهد بیاید یک بازار جدید برای کارخانه تعریف کند باید به مشکل ارتباطی بخورد؟ این خیلی بد شده برای صنعت ما. بازار هم باید مثل کارخانه ساخت، درحالی‌که برخی نشسته‌اند تا بازار برای آن‌ها ساخته بشود، مشتری آن‌ها را پیدا کند و سراغشان بیاید. وقتی ما نشسته‌ایم که بازار به سمت ما بیاید، و ما را پیدا کند، طبیعتاً به دنبال سود خودش هست نه سود ما، و نمی‌شود انتظار داشت به نفع ما کار کند.

پس به‌نوعی شعار رونق تولید رهبر انقلاب را به منصه ظهور می‌رسانید؟

بله، واقعاً همین است. می‌توان به جرات گفت که وقتی از بسیاری از تولیدکنندگان کاشی بپرسیم برای منزل خودشان از کدام کاشی استفاده کرده‌اند می‌گویند تولیدات خارج استانی یا خارج کشور استفاده کرده‌اند. آلان کاشی خارج از کشور به ایران وارد نمی‌شود، و فرصت تولید و تأمین این بازار به ما رو کرده است. باید تولید را به سمتی ببریم که حتی مشتری ما کاشی خارج از استان را هم ترجیح ندهد. اگر به سمتی برویم که تولید را باکیفیت و کمیت بالاتری ارائه کنیم، حتماً به رونق تولید ما هم کمک می‌کند.

در کنار کار تولید کاشی و صنعت، کار فرهنگی هم انجام داده‌اید، لطفاً توضیح دهید؟

ببینید وقتی ما وارد شهرهای مختلف کشور می‌شویم می‌بینیم هر شهری را به سوغات و محصولی می‌شناسند که به‌عنوان‌مثال در طول عید نوروز گردشگران را با آن‌ها جذب می‌کنند. وقتی ما به‌عنوان قطب صنعت کاشی در کشور شناخته می‌شویم چرا باید گردشگر نوروزی و میهمانان شهرستان به‌راحتی از این مسیر عبور کنند و بروند؟

اما اینجا در مقابل کارخانه کمپ گردشگری زدیم. برپایی ایستگاه سلامت، استراحتگاه، مهیاکردن موقعیت و امکانات نقاشی کشیدن برای بچه‌ها، اهدای کاشی با طرح‌های طبیعت و …، و پذیرایی از گردشگران را در برنامه قراردادیم و حتی موقعیت بازدید از کارخانه را نیز مهیا کردیم که مردم با این صنعت و پیچیدگی‌های آن از نزدیک آشنا شوند و خاطره ماندگاری را از میبد داشته باشند. آمار و تصاویر و مستندات این کار را نیز به‌عنوان یک گنجینه ارزشمند در کارخانه نگهداری کرده‌ایم. خیلی‌ها خاطره خوبی از میبد به این واسطه پیدا کردند. درحالی‌که شاید قبلاً همین گردشگران از کنار این کارخانه‌ها رد می‌شدند و اصلاً هم توجهی نمی‌کردند. برای سال ۹۹ نیز حتی برنامه‌هایی داریم که در محوطه نارین قلعه برگزار خواهیم کرد و برنامه‌ریزی آن را کرده‌ایم.

برای کمک به سیل‌زدگان چطور؟

این موضوع که باید در برنامه ما باشد. مردمی که دچار مشکل شده‌اند همان‌هایی هستند که خریدار ما بوده‌اند و باعث شدند کارگر ما هم اینجا مشغول باشد. مطمئناً ما این‌ها را رها نمی‌کنیم. افتخار می‌کنیم که محصول ما در خانه آن‌ها باشد. کار خاصی نکردیم، بلکه باید از آن‌ها که کمک نکردند بپرسیم که چرا کمک نکردند؟

و صحبت پایانی؟

این را به خودم می‌گویم؛ حیف است، حالا که ما این صنعت را در شهر خودمان بومی کرده‌ایم، چرا بازارش را نداشته باشیم؟ چرا ما فروشگاه‌های مختص محصول میبد در کشورهایی مانند عراق و دیگر کشورها نداریم؟ واقع حیف است. بیاییم بازارهای حرفه‌ای خوب خارجی داشته باشیم. باقیمت‌های خوبی که خودشان می‌فروشند. بازاریاب خوب داشته باشیم و این صنعت را به جایگاه اصلی خودش که مستحق آن است برسانیم.

با ارزوی موفقیت برای شما، و ممنون از وقتی‌که در اختیار ما قرار داده‌اید…

من هم از شما سپاسگزارم