حاشیه ای بر تشییع شهید گمنام

محمد رضا دهقانی

امروز همه آمدند، کوچک و بزرگ، زن و مرد پیر و جوان همه بودند تا از یک شهید گمنام که میهمان شهرشان بود پذیرایی کنند.
تمام نگاه‌ها و دل‌های آن‌ها پر بود از غم و چشم‌ انتظار برای به آغوش کشیدن یکی دیگر از فرزندان روح‌الله که امروز میهمان شهرمان میبد بود.
وقتی نگاهم به گوشه و کنار افتاد و حس و شور مردم را دیدم با خود گفتم درود بر غیرتتان که بازهم چون گذشته آمدید تا بگویید ما پشتیبان ولایت‌فقیه هستیم و خواهیم ماند و بر آن عهدی که با شهیدان بستیم استوار و ثابت‌قدم خواهیم ماند.
اما نکته‌ای که بیشتر نظرم را جلب کرد حضور گسترده و همیشه درصحنه زنان بود که فرزندان خود را به آغوش گرفته و قدم‌به‌قدم و اشک‌ریزان تابوت شهید را بدرقه می‌کردند، نمی‌دانم شاید آنها آمده بودند تا بگویند ای شهید گمنام عزیز گرچه معلوم نیست مادرت در کجای این سرزمین چشم‌انتظار توست اما ما امروز برایت مادری و خواهری می کنیم.
بوی عجیبی به مشام می‌رسید بوی عطر کربلا که این شهید با خود آورده بود و اشک‌هایی که بی بهانه در گوشه و کنار بر چهره زنان و مردان و جوانان می‌بارید
با خیل عظیمی از جوانان و مردان و زنان مراسم تشییع همراه با الله‌اکبر و مداحی و نوحه‌سرایی و ذکر مصیبت شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل و آل سعود و غیره شروع شد و این فرزند گمنام روح‌الله در آغوش این مردم شهیدپرور آرام گرفت.
میهمانی باشکوهی بود که به میزبانی یکی از فرزندان گمنام روح‌الله خمینی شکل‌گرفته بود.
کمتر کسی را می‌دیدی که آرام باشد، چراکه همه سعی داشتند خود را به تابوت متبرک این شهید برسانند و تابوت این شهید را برای تبرک لمس کنند و جالب‌تر اینکه کمتر کسی را می‌دیدی که در طول این مسیر تشییع پشت سر این شهید گمنام اشک نریزد و حاجتی را نطلبد گرچه مسافتی طولانی بود اما با پای پیاده و برخی با پای‌برهنه و با کودکان خود آمدند.
تشییع امروز مصادف شده با ایام فاطمیه و شهادت مادرمان حضرت فاطمه زهرا (س) که مداحان نیز روضه مادر پهلو شکسته را می‌خواندند چراکه شهید، هم سن مادرش ۱۸ ساله بود.

در طول مسیر سربندهای یا زینب و لبیک یا حسین بین مردم توزیع می‌شد که مردم با شور و شوق وصف‌نشدنی آن را بر پیشانی می‌بستند همین‌جا بود که به یاد شهیدان و رزمندگان دفاع مقدس افتادم با که پیشانی‌بندهای (یا زهرا)، (می‌روم تا انتقام سیلی مادربگیرم) به حسین فاطمه و امام زمان خود لبیک می‌گفتند.
همه اشک ریختند و گریه کردند اما دراین‌بین بیشتر مادران بودند که با این شهید نجوا می‌کردند، باگذشت چند ساعت مراسم باشکوه و اقامه نماز بر پیکر این شهید گمنام ۱۸ ساله که منطقه عملیاتی رمضان تفحص شده بود و یکی دیگر از فرزندان گمنام خمینی بود مردم شهیدپرور میبد بادلی مالامال از غم و چشمانی پر از اشک او را به جایگاه ابدی سپردند.