رمادی

محمد رضا اقبال

  • محمد رضا اقبال

این روزها،هروقت صدا و سیما اخبار عراق را پخش می کنند،اسم یکی ازشهرهای عراق بیش ازهمه تکرار می شود؛ الرمادی

شهری که برای گروه خاصی از فرزندان این مرزوبوم،نام آشناست، شهر رمادی است ازاستان الانبار،که بیش از ده هزار اسیرایرانی دوران اسارت خود را دراین شهرگذراندند،از اسیران آخرجنگ گرفته که حدود دوسال درکمپ۶  وکمپ های دیگر رمادی بودند تا اسیران اول جنگ که حدود ۱۰ سال ازبهترین دوران زندگی خود را دراردوگاههای رمادی روزشماری کرده تا به نعمت آزادگی نایل آمدند.

هر اردوگاهی جو خاص خودش را داشت،اما وقتی اسم رمادی به گوش آزادگانی که اسارت خودرا دراردوگاههای مخوف آن شهرسپری کردند،می رسد،ناخوداگاه،سیمهای خاردار،به ارتفاع تقریبی۴متر وعرض تقریبی ۱۵ متر! درذهنشان مجسم می شود!سربازان مسلحی که به فاصله تقریبی۸متر،درکیوسکهای نگهبانی مستقرشده وهمه حرکات وسکنات اسیران را زیرنظر دارند،فکرنکنم،اسیری بوده باشد که ازابوجاسم سیلی خورده وگوشش آسیب ندیده باشد! سیلی های رحیم،همان سربازباصطلاح باهوش وزیرک عراقی هم که جای خود دارد.

وقتی گفته می شود رمادی،زندانهای ۶۰نفره ای درذهنمان مجسم می شودکه نه تنها،آسایشگاه و محل خواب برای اسیران بود،بلکه درآن فضای کم،انواع واقسام کلاسها،اعم از ورزشی وآموزشی تشکیل می شد،آنهم دورازچشم سربازان عراقی!

وقتی اسم رمادی را می شنویم،شبهای سردوخشک زمستان را به یاد می آوریم،که علاوه برسرما،گرسنگی هم خواب را ازچشمهایمان ربوده بود.

رمادی،یعنی نمازجماعت همراه باشکنجه! رمادی یعنی،اتوی داغ برکف پاهای امیر۱۶ساله کرمانی که تا۶ماه نتوانست کف پا را روی زمین بگذارد! رمادی یعنی صدها ضربه شلاق بربدن همان امیری که پاهایش را با اتو سوزانده بودند! رمادی یعنی اعتصاب و ضرب و شتم وشهادت یکی از اسیران مشهدی،زندانی درقاطع(بخش)دو ! آنهم درورز عاشورا ! رمادی یعنی سرگردمحمودی،همان افسر ارشدارتش بعث عراق،که هروقت وارد اردوگاه می شد،رکیک ترین فحشها را آنهم به زبان فارسی! نثار اسیران دربند می کرد.

واما آن روی سکه: رمادی یعنی عبادت ونماز و روزه و…. دور از روی و ریا،رمادی یعنی ایثار وگذشت وانسان دوستی وشهامت و شجاعت و دریک کلام مردانگی، مردان مردی که به قول سیدآزادگان،مرحوم ابوترابی،پاک بودند و خدمتگذار، فرمود:پاک باشیدو خدمتگذار….