دردِ دل‌های یکی از کنکوری‌های امسال میبد درباره مشاوره‌های غلط هنگام انتخاب رشته

شاید بعضیها هنگام انتخاب رشته مثل من تحت تاثیر جو قرار بگیرن و یا توصیه های پدر و مادر عامل این بشه که او یک رشته رو انتخاب کنه و نتیجه اون میشه یک انتخاب نا اگاهانه و بی ثمر

نام محفوظ

شاید اولین سوال بعد از شنیدن این که یک نفر کنکوری بوده اینه که رتبش چند شده، اگه رتبه بالایی داشت میتواند در مورد کنکور و درس نظر بدهد ولی اگر پایین بود حق گفتن چیزی را ندارد زیرا او تنبل است.
از زاویه دیگری نگاه کنیم شاید با خواندن حرفهای من نظرتان عوض بشود، اگر یک نفر دارای رتبه بدی شد، تنبلی میتواند بخشی از ان عوامل باشد و دلیل های زیاد دیگری از قبیل، انتخاب رشته بد، عدم تمرکز، عدم علاقه، حواس پرتی محیط خانواده و … تاثیر گذار باشد. به نظر من مهمترین چیز علاقه است چون اگر ادم علاقه ای نسبت به چیزی داشته باشد مسلما برای اون وقت میگذارد.
شاید بعضیها هنگام انتخاب رشته مثل من تحت تاثیر جو قرار بگیرن و یا توصیه های پدر و مادر عامل این بشه که او یک رشته رو انتخاب کنه و نتیجه اون میشه یک انتخاب نا اگاهانه و بی ثمر، بگذریم، بنده امسال کنکوری ۹۶ بودم و رتبه خوبی نیاورده ام دلایل اون رو پس از یک ماه فکر کردن مینویسم که چرا بد شدم و یا رغبت زیاد برای خواندن آنچنانی دروس نداشتم، در ضمن سال اول و دوم دبیرستان معدل من ۱۹ بود و شاگرد نسبتا درس خوانی بودم اما رفته رفته از این سطح پایین آمدم.
سال اول تمام شد و مثل همه دغدغه این‌را داشتم که چه رشته ای را برای تحصیل انتخاب کنم، با پدرم که معلم است صحبت میکردم میگفت یا پزشکی یا مهندسی چون پول خوبی دارد و زندگی راحت…
و علاقه، اهمیت زیادی نداشت، رفتیم برای انتخاب رشته و نزد مشاور، به من گفت که ریاضی و انسانی و فنی را میتوانی انتخاب کنی، خوشبختانه از تجربی و زیست که علاقه ای به ان نداشتم خبری نبود، تنها راهنمایی مشاور که میتواند بد ترین نقطه آغاز برای من باشد همین بود که گفت ریاضی میخونی مهندس میشی انسانی بخونی وکیل و قاضی و …، تمام نقش مشاور در انتخاب رشته من همین بود!، میتوانست خیلی از اینها بهتر باشد، با کمی سوال و جواب میتوانست بفهمد که به درد چه رشته ای میخورم…
به دلیل اینکه ذهنیت خاصی مثل بقیه در مورد دروسی مثل عربی، دینی و ادبیات نداشتم، و اون ها رو به عنوان یک درس عمومی میدونستم رشته ریاضی رو انتخاب کردم، غافل از اینکه بعد از چهار سال درس خواندن و حرف زدن های زیاد با روانشناس فهمیدم، که علاقه و ذوق من در رشته های علوم انسانی خیلی بیشتر از علوم ریاضی است، ازاوایل سال سوم دغدغه مندی من نسبت به اینده و رشته ام بیشتر شد، این‌بار رشته های دیگر کمی برایم بزرگتر شده بود و دو راهی عجیبی گیر افتاده بودم، که تغیر رشته بدهم یا نه، اینجا بود که باز هم به حرف مشاوران گوش دادم و در همین رشته ریاضی ماندم، بگذریم قصه موفق نشدن خودم را نمیخواهم تعریف کنم چون هنوز خودم را اول راه های زیادی می‌بینم و میخواهم برای آینده ام با قدرت برنامه ریزی کنم، منظورم از این حرف ها این بود که دانش آموزان زیادی مثل من هستند که اصلا متعلق به رشته ای که در آن تحصیل میکنند نیستند، فقط و فقط تحت تاثیر شرایط محیطی و ذوق و شوق آنی و زودگذر تصمیم بر ادامه تحصیل در رشته هایشان را گرفته اند…
این را هم بگویم که دلیل رتبه نیاوردن من میتواند به این دلیل باشد که “لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى”؛ واقعا به دلیل علاقه زیادی که به کتاب های علوم انسانی پیدا کرده بودم رغبتم برای درس خواندن کمتر شده بود و این وقتی بود که تنها سه ماه تا کنکور مانده بود؛ به امید روزی که ارزش و معیار ما و جامعه دور و بر ما برای درس خواندن علاقه باشد نه پول…
بگذریم چند روزی بیشتر به انتخاب رشته ها نمانده و ادم های مثل من و یا همه هنوز سردرگمیم، که به درد چه رشته ای میخوریم، یا اصلا علاقه ما نسبت به کدام رشته بیشتر است انقدر هم گرایش و رشته زیاد است که اگر بخواهیم وقت بگذاریم مجالی باقی نمی ماند ولی اگر مشاوره و روانشناسان خوبی بودند که برای دانش اموزانی مثل من و یا خیلی های دیگه توضیح میدادند و یا به دانش اموز میگفتند که فضای فکری تو بدرد چنین رشته هایی میخورد چهارسال بعد مهندسین دکترها و وکلای بهتری در جامعه داشتیم کسانی که عاشقانه کارشان را انجام میدادند
مهمترین چیز در اینکه ما جامعه موفقی در آینده داشته باشیم این است که هر کس در رشته و شغلی که برای ان ساخته شده است فعالیت کند که اینجور شناخت و درک برای یک نوجوان پانزده ساله ممکن نیست و تنها کسی که میتواند آنرا حل کند آموزش و پرورش است به وسیله مشاور ها و رواشناسان عالی با حال و حوصله فراوان که با عشق برای بقیه توضیح بدهند تا آن ها هم بتوانند راه خودشان را درست پیدا کنند