متن اصلی
گروه : یادداشت ها
شناسه : 43296
تاریخ : 15 تیر 1396
ساعت : 7:47
پرینت از صفحه

ادوکلن مرا بیاور

بازخوانی کتاب درس هایی از امام

این روزها که دوباره فضای سیاسی جامعه بر فضای فرهنگی و اجتماعی آن چربیده است-کما اینکه متاسفانه در زمان های دیگر هم همینطور است – و گاهاً در جریان های مختلف زندگی یادمان می رود اخلاق و معرفت و عقل را محور قرار دهیم، بازخوانی زندگی مردی به نام امام روح الله، که در اوج پر تلاطم ترین جریان تاریخ معاصر نقشی محوری را ایفا کرد، می تواند برای ما چراغ راه و آیینه عبرت و درس باشد.

“میبدما” این افتخار را دارد که در این زمان خاص، با توجه به این موضوع مهم، بازخوانی کتاب “درس هایی از امام – اخلاق در خانواده” – انتشارات تسنیم- را شروع کند و با بازتاب قسمت هایی از کتاب، اخلاق همه جانبه یک مسلمان را با الگو گیری از سبک زندگی روح الله الموسوی الخمینی(ره)، بازخوانی کند.

بخش چهارم: امام و پاکیزگی و آراستگی

همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند

نوه امام: امام در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرف بشوند، همان طور که خانم می گویند، همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند. یک آینه هم در حیاط داشتند که جلوی آن می رفتند و محاسنشان را شانه می زدند. عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند. حتی مستحبات را ایشان ترک نمی کردند. همیشه هم این را به ما می گفتند.

بعضی وقت ها دو بار در روز به منزل امام سر می زدیم، ولی اگر می خواستیم بیاییم منزل آقا، هیچ وقت این طور نبود که از خیابان و یا کوچه مستقیم بیاییم، چون فکر می کردیم اگر آقا ما را با این ریخت ببیند، می گوید چرا شماها این طور آمده اید؟ چرا سر و وضعتان به هم ریخته است؟ باید مرتب و منظم باشید. همیشه سعی می کردیم که نظم داشته باشیم تا وقتی که خدمت ایشان می رسیم، مناسب باشد.

نعلین های امام برق می زد

آیت الله امامی کاشانی: طرز لباس پوشیدن امام خیلی جلب توجه می کرد. ایشان تا آنجا که یادم می آید یک عبای مشکی رشتی داشتند، که ما هر سال می دیدیم که همان عبا هست و قبا همان قبا. عبای زمستانی همان عبای تابستانی است.

البته ایشان خیلی خوب از لباس هایشان نگهداری می کردند که در عین حال که همان لباس بود، ولی تمیز بود. همیشه نعلینهای امام برق می زد. با اینکه لباس های ایشان همان لباسی بود که سال های قبل می دیدیم، ولی همان طور تمیز بود.

همیشه بوی عطر می دادند

نوه امام: هرگاه امام می خواستند غذا بخورند، دستمالی بلند – که شبیه پیشبند بود – را جلوی گردن و سینه خود قرار می دادند تا احیاناً غذا روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد. همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام می رسید. آقا یک شانه و آینه کوچک کنار دست خود داشتند و از دو شیشه عطر که یکی در جانماز و دیگری در طاقچه بود استفاده می کردند.

انگار وارد بهشت شده اید

دختر امام: وارد اتاق امام که می شوید انگار وارد بهشت شده اید، چون بوی عطر می دهند، به خاطر اینکه روزی چند بار از عطر و ادوکلن استفاده می کنند. گاهی ما در منزل کار آشپزخانه را انجام می دادیم و بعد چراغ را خاموش می کردیم و خدمت امام می رفتیم؛ وقتی می نشستیم، امام سرشان را بر می گرداندند و می گفتند ناهار فلان خورشت را دارید. غیر مستقیم می خواستند بگویند بوی سبزی می دهی. البته هیچ وقت به ما چیزی نمی گفتند. حتی یکبار من گفتم: شما چقدر باید ما را تحمل کنید، چون نمی خواستند خلاف بگویند، می گفتند: «خوب تحمل می کنم»

ادوکلن مرا بیاور

آیت الله توسلی: روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد؛ امام بلند شدند و فرمودند می خواهم نماز بخوانم. چون مقید بودند به هنگام نماز خود را با عطر و ادوکلن خوشبو کنند، در همان جلسه به من اشاره کردند که ادوکلن مرا بیاور. پس از خوشبو کردن خود به نماز ایستادند.

بسیار تمیزند

مصطفی کفاش زاده: امام بسیار تمیزند. حتی لیوان آبی را که میل می کنند با پیش دستی و یا دستمال می پوشانند که میکروب روی آن را نگیرد و بعد از آن استفاد می کنند و هیچ مقدار از آب دور ریز ندارد. در پاریس هم همین طور بود، در تهران و در طول این ده دوازده سال هم همین طورند.

 

 

مطالب مرتبط

بچه ها را دوست دارم

رعایت حقوق همسر

تربیت فرزندان