میبد؛ مدینه فاضله یا شهر قوم عاد و ثمود ؟!

وگرنه، در بهشتی زمینی هم زندگی کنیم، شیطان با یک “سیب” نابودمان می کند، دیگر بی حجابی و بی حیایی و بی غیرتی و بی نمازی و هزاران مورد انحرافی دیگر، جای خود را دارند.

بعد از انتخابات و تغییر اعضای شورای شهر و همین طور انتخاب جناب آقای هدایی به عنوان شهردار، شاید کمتر کسی، از این مجموعه، انتظار شروعی موثر در تغییر نحوه شهرداری و شهرسازی را داشت. مدت ها عادت شده بود که پیگیری‌های مردم درباره مشکلاتشان، با عدم پاسخ مناسب از دوستان مسئول مواجه می شد و اینکه این دوستان مرتب و بدون وقفه در ارتباط گیری و جواب دهی به مردم، این تلاش قابل توجه را انجام می دهند، بسیار قابل تقدیر، تحسین و در خور توجه است…

اما نکته ای که باید به آن توجه کرد، مسئله “هدف شدن” شهرسازی، و زیباسازی معابر و مناظر و منازل و … است، در حالی که فرهنگ و دین و اخلاق، رشد و پیشرفتش در جامعه بسیار کمتر از محور مادیات است. البته این بدان معنا نیست که دوستان مسئولِ این روزهای ما بُعد فرهنگی را رها کرده اند، بلکه، منظور یک تحلیل ساده از رشد نکردن امور معنوی و اخلاقی، همراه با تکامل و تجهیز وسایل و نمای شهری است.

متاسفانه محوریت شهرستان میبد از بُعد معنوی و اخلاقیِ سال‌هایی نه چندان دور، همراه با صفا و صمیمیت مثال زدنی، تبدیل شده است به شهری صنعتی با ازدیاد مهاجرپذیری بسیار زیاد که از هر نوع فرهنگ و اخلاقی در خود جای داده است و این درحالیست که همیشه این فرهنگ وارداتی توانسته است خود را جا بیندازد و تاثیر بگذارد و فرهنگ شهر نتوانسته است این موارد را در خود هضم کند و به آن جهت بدهد و بدتر از همه اینکه، همه آنها که باید دست بجنبانند و کاری کنند، فقط به این شیب رو به پایین اخلاقیات مانند تماشاگران یک مسابقه کسل کننده از سر بی حوصلگی نگاه انداخته اند و…

پس همه ما که امروز از کارهای عمرانی و سازندگی، دهان به تحسین گشوده ایم و دل خوش هستیم- که مسلماً هم باید باشیم- توجه به این نکته مهم هم داشته باشیم که اگر شهرمان تبدیل به همان مدینه‌ی فاضله‌ی خوشبختیِ دنیایی هم بشود؛ بدون اخلاقیات، بدون دینگرایی، بدون تعقل قرآنی و بدون رشد معنویات –  می شود همان شهر قوم عاد، ثمود و بهشتی زمینی‌ای، که عاقبتش عذاب خدای بزرگ است !!!

بومی شدن رئیس سازمان تبلیغات(البته با تشکر از همه تلاش های جناب آقای طباطبایی، که بسیار زحمت کشیدند)، انتخاب شدن افرادی دغدغه‌مند در شورای شهر و شهرداری، فرمانداری متعهد، وجود گروه های فرهنگی قدرتمند در شهر و پایگاه های مجازی خوب و موثر و …؛ امروز به ما این نوید را می دهد که تمامی آن استعدادهایی که باید داشته باشیم و همیشه آرزو داشته ایم، را تقریباً به دست آورده ایم و در کنار متفکری دانشمند و هدایت کننده، مانند آیت الله اعرافی، امام جمعه محترم میبد و استفاده از دانش و علم ایشان، باید برای فرهنگ و اخلاق شهری که امروزه فقط یک تحلیل‌گر و جامعه شناس مسلمان می تواند همه زیر و بم تهدیدکنندگان خطرناک آن را بشناسد، کاری کنیم…

وگرنه، در بهشتی زمینی هم زندگی کنیم، شیطان با یک “سیب” نابودمان می کند، دیگر بی حجابی و بی حیایی و بی غیرتی و بی نمازی و هزاران مورد انحرافی دیگر، جای خود را دارند.

پس شعارمان، وحدت همه جانبه تمامی استعدادهای موجود در شهر، برای کشف همه قوه های موثر و تبدیل آنها به فعل، برای رسیدن به مدینه‌ای فاضله باشد، آرمان شهری که ظاهر و باطنش آرمانی باشد…

ان شاءالله