راز تولد «الله اکبر»

دکتر ابوالفضل امامی میبدی

حجت الاسلام والمسلمین ابوالفضل امامی میبدی

یادداشتی از سخنرانی شب جمعه ۱۹ اسفند ۹۵ (۹ مارس ۲۰۱۷) در مرکز اسلامی رم- ایتالیا

در روایاتی آمده است که حقیقت صبر، پیامبر (ص) است و حقیقت نماز، امیرالمؤمنین (ع) است؛ از این رو، خداوند فرموده است که از صبر و صلاه کمک بگیرید و «صلاه» سنگین است مگر بر خاشعین و نفرموده است که صبر سنگین است؛ زیرا برخی پیامبر (ص) را مثلاً قبول کردند ولی امیرالمؤمنین را حتی در ظاهر هم نپذیرفتند.[۱]

وقتی حقیقت نماز امیر المؤمنین است، و نماز معراج مؤمن است، نماز خواندن حس دیگری دارد. نماز خواندن یعنی به دیدن خود امیر المؤمنین رفتن. وقتی نماز می خوانی با علی (ع) یگانه می شوی.

اذان یعنی اذن دخول به آغوش امیرالمؤمنین (ع)؛ حیّ علی الصلاه یعنی علی بغل وا کرده علی (ع) برای در آغوش فشردن تو! پس بشتاب؛ حیّ علی خیر العمل یعنی آغوش علی را معطل نکن که کاری بهتر از آن نیست؛ علی را چشم انتظار نگذار! قد قامت الصلاه یعنی نماز برخاست، علی ایستاد به حرمت مؤمن! به خاطر تو نماز ایستاد؛ علی برخاست: تو نخواب، ننشین! علی به زیارت تو آمده است؛ نماز می خواهد با تو هم آغوش شود. عجب جنونی در تن جمله های اذان است!

میدان گرانش سفیدچاله علی (ع) خیلی قوی تر از میدان گرانش سیاه چاله ها است. حتی فرشتگان هم در جاذبه علی (ع) می ماند. بی سبب نیست که برخی به ناروا، علی اللهی اند؛ این مساله فرشتگان را نیز به نحوی در خود می کشید:

اشرف آفریدگان (ص) به علی (ع) درباره برتری ایشان و علی (ع) بر فرشتگان می فرماید: «فرشتگان همانا خدمتکاران ما و خدمتکاران دوستان ما هستند ای علی آنان که عرش را و آنان که پیرامون آنند را حمل می کنند و برای کسانی که به ولایت ما ایمان آورده اند، آمرزش می طلبند …».[۲]

آنگاه پیامبر ماجرای دستگیری خود و علی از فرشتگان را می گوید: «نخستین آفریده الهی، ارواح ما بود پس خداوند ما را به یگانه پرستی وی و بزرگ دانی اش به سخن آورد پس از چندی فرشتگان را آفرید. هنگامی که فرشتگان ارواج ما را نوری یکتا دیدند، امور ما را عظیم شمردند [و گویا میل کردند که ما را در کمال، منزه و مسبَّح بدانند] در این هنگام بود که ما خداوند را منزه شمردیم تا ملائکه بیاموزند که ما آفریده ای خلق شده هستیم (نه بیش از مخلوق) و این که خداوند از صفات [مخلوقی ما] پیراسته است؛ آنگاه فرشتگان به سب تسبیح ما، خداوند را پیراسته و منزه از صفات ما دانستند. سپس عظمت شأن ما را نگریستند، [گویا میل به پرستش ما کردند، در این حال] ما «لا اله الا الله» گفتیم تا فرشتگان بیاموزند که هیچ معبودی جز خداوند نیست و این ک ه ما «بندگان» وی هستیم نه الاهانی که بایسته است که با خداوند یا به تنهایی پرستش شویم، آنگاه آنان نیز لا اله الا الله گفتند. سپس هنگامی که بزرگی جایگاه ما را نگریستند، [پندار بزرگی بی اندازه ما در آنان سرزد. در این جا] ما تکبیر (الله اکبر) گفتیم تا فرشتگان بیاموزند که خداوند بزرگتر از آن است که دست یافته شود و این که او جایگاه عظیمی دارد؛ سپس هنگامی که عزت و توانی که خداوند برای ما برنهاده است را نگریستند [میل به همه کاره دانستن ما کردند و درذاین هنگام] ما گفتیم «هیچ حول و قوه ای جز برآمده از خداوند بلند مرتبه و بزرگ نیست» تا فرشتگان بیاموزند که لا حول و لا قوه الا بالله، آنگاه «حوقله» را گفتند؛ سپس هنگامی که نگریستند آنچه را که خداوند ما را به سبب خودش، از آن بهره مند گردانیده است؛ و ما را بایسته پیروی شدن کرده است [میل به ستاش ما داشتند که در این حال] گفتیم «همه ستایش ها از آن خداوند است» تا فرشتگان بیاموزند حق ستایش بر دهش هایی که خداوند (نامش بلند مرتبه است) بر ما دارد، آنگاه فرشتگان گفتند «الحمد لله». پس به سبب ما ره یافتند به معفت «توحید» خداوند بلند مرتبه، و «تسبیح» او و «ستایش» وی. پس از چندی خداوند آدم را آفرید و …».[۳]

آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم برای نشان دادن برتری خود و اهل بیت بر جبرئیل می فرماید که در معراج هنگامی که به پرده های نور رسیدیم، جبرئیل به من گفت: شما بفرما و مرا بگذار. گفتم در چنین جایی از من جدا می شوی؟ گفت ای محمد این جا پایان حد من است که خداوند برایم در این مکان نهاده است، اگر از آن در گذرم، بال هایم به سبب گذشتن از حدود پروردگارم (شکوهمند است شوکتش) می سوزد.[۴]

کسی که جبرئیل میل به پرستش دارد و در میدان گرانش گیر می افتد و با صدای الله اکبر علی در می یابد که علی (ع) اکبر نیست، بسا که من در نماز و مغازله با حقیقت علی، دچار پندار باطل شوم، پس باید هر گاه در میدان مغناطیس عظیم علی قرار می گیرم و مشغول نماز می شوم، دائماً به یاد خود بیاورم که علی خدا نیست. دائماً باید بگویم: الله اکبر. وقتی وارد نماز می شوم، بگویم الله اکبر، یعنی یادم باشد که علی خدا نیست، وقتی می خواهم از قیام در آغوش علوی نماز، دل بکنم، باید بگویم الله اکبر، علی خدا نیست.

چرا فاطمه در نماز بود؟ چرا علی هر ب هزار رکعت نماز می شد؟ چرا نور چشم پیامبر در نماز است؟ نماز تنزیه از کبر است، زیرا کسی که علی را ببیند بزرگی پنداری خودش که هیچ، حتی ممکن است بزرگی خداوند را هم فراموش کند.

می دانم دلتان برای مهدی فاطمه تنگ شده است، فرق نمی کند، باز هم راهش نماز است، دلت برای حسین هم گرفت، نماز بخوان. زیرا اهل بیت نور واحد هستند وقتی علی نماز است، زهرا هم نماز است.[۵]

یادمان باشد که شیعیان علی و همه حق جویان مستضعف را نیازاریم، زیرا علی را آزرده ایم، زیرا فاطمه را آزرده ایم، زیرا پیامبر را آزرده ایم.[۶]

لعنت بر کسانی که فاطمه زهرا (س) را آزردند.

====================

[۱]. وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ؛ (بقره،۴۵) فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الصَّلَاهُ إِقَامَهُ وَلَایَتِی فَمِنْهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ وَ لَمْ یَقُلْ وَ إِنَّهُمَا لَکَبِیرَهٌ لِأَنَّ الْوَلَایَهَ کَبِیرَهٌ حَمْلُهَا إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ‏ وَ الْخَاشِعُونَ هُمُ الشِّیعَهُ الْمُسْتَبْصِرُون…». مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث، العربی، دوم، ۱۴۰۳ ق؛ ج‏۲۶، ص۲.

[۲]. «… فَإِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا یَا عَلِیُ‏ الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِوَلَایَتِنَا …». ابن بابویه، محمد بن على (صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، تهران: اسلامیه، دوم، ۱۳۹۵ق؛ ج‏۱، ص۲۵۴. همو، عیون أخبار الرضا علیه السلام، تهران: جهان، اول، ۱۳۷۸ق، ج‏۱، ص۲۶۲.

[۳]. «أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَهَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَهُ لِتَسْبِیحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِیدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَهٍ یَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا کِبَرَ مَحَلِّنَا کَبَّرْنَا اللَّهَ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنَّ اللَّهَ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُنَالَ وَ أَنَّهُ عَظِیمُ الْمَحَلِّ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّهِ وَ الْقُوَّهِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَهِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ مَا یَحِقُّ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَیْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعَمِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَهِ تَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ ع وَ أَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَهَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِکْرَاماً …». ابن بابویه، همان، ج‏۱، ص ۲۵۵. و نیز: همو، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۶۲ تا ۲۶۴.

[۴]. «فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ ع تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّی فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّیَ الَّذِی وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِی فِی هَذَا الْمَکَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی لِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَزُخَّ بِی زَخَّهً فِی النُّورِ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى حَیْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَکُوتِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّکَ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی». همان ص ۲۵۵ و ۲۵۶.

[۵]. «… لِأَنَّا کُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ فَلَا تَفَرَّقُوا بَیْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا کَرِهْنَا کَرِهَ اللَّهُ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ أَنْکَرَ فَضْلَنَا …» مجلسی، همان، ج ۲۶، ص ۶ و ۷.

[۶]. «… وَ شِیعَتُنَا مَعَنَا مَنْ آذَاهُمْ آذَانَا وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ مَنْ أَکْرَمَهُمْ أَکْرَمَنَا وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ.» إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏۲، ص۴۰۴.