یادداشتی خواندنی درباره سرپرست جدید آموزش و پرورش میبد

آقا محسن را در مغازهای می بینم. همزمان حماسه سیاسی و فوتبالی را به ایشان تبریک میگویم! تشکر میکند و لبخند میزند. میشد مثل خیلیهای دیگر طعنه های سیاسی زد اما…

  • مهندس سید جواد امامی میبدی

وقتی قرار است درباره فردی بنویسی که تصور می کنی بیش از اکثر مخاطبان می شناسی اش، حافظه ات تعدادی تصویر در اختیارت می گذارد. این تصاویر با شنیدن اسم شخصی که میخواهم درباره اش بنویسم به ذهنم آمد که آنها را بدون تدوین و موسیقی متن! به محضرتان تقدیم می کنم:

DSC_43041

۱- دو جوان در حال مباحثه ادبیات دانشگاهی هستند. دقیق تر بگویم دارند وزن اشعار گلستان را تحلیل می کنند. پسر بچه هشت سالهای با شیطنتهایش، مزاحم تمرکزشان میشود. یک راه حل، خشونت و بیرون راندن او از اتاق است. اما…. دو سه روز بعد، پسرک با سواد اول ابتدایی، دارد وزن ابیات گلستان را پیدا میکند! هر دو معلمان چیرهدستی بودند.

۲- دو جوان، در دفتر معاون آموزش و پرورش نشسته اند. ادعا می­کنند می خواهند با کمترین هزینه، می توانند دانش آموزان را با رشته هوافضا آشنا کنند و آنان را به مسابقات کشوری بفرستند. کمتر کسی به چنین جوانانی روی خوش نشان می دهد. اما…. “آقا محسن” نه تنها از طرح استقبال کرد بلکه فی المجلس با چند نفر که می توانند کمکی کنند تماس گرفت.  یک سال میگذرد و به همت آقا محسن و همکاران، در تابستان همان سال، اولین دوره تدریس هوافضا با حضور شصت دانش آموز برگزار میشود.

۳- جلسهای با حضور مدیران مدارس میبد در سالن اداره ارشاد برقرار است. بدیهی است با وجود فشردگی برنامه ها فرصتی برای معرفی گروه آموزش هوافضا نباشد. کسی از آقا محسن و سایر برگزار کنندگان چنین توقعی ندارد. اما….. گروه در بیست دقیقه به معرفی طرح خود و نمایش هواپیمای ساختهشده میپردازد که مورد استقبال فرهنگیان عزیز قرار میگیرد. گویا آقا محسن طرحی برای حمایت از نخبگان میبدی دارد. بعدها طرح را از خودشان شنیدم.

۴- خرداد ۹۲ است. هنوز چند روزی بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری نمیگذرد. کاندیدای مد نظر من، رای نیاورده است. تیم ملی فوتبال هم به جام جهانی میرود. آقا محسن را در مغازهای می بینم. همزمان حماسه سیاسی و فوتبالی را به ایشان تبریک میگویم! تشکر میکند و لبخند میزند. میشد مثل خیلیهای دیگر طعنه های سیاسی زد اما…. بر خلاف مد آن روزها حرفی از سیاست نزدند و صحبت کوتاهمان فوتبالی شد! آخر او سالهاست دستاندر کار تیمهای فوتبال شهرستان است. هیچوقت او را درگیر سیاسی کاری یا باندبازی ندیده ام.

۵- از امام جمعه معرفی نامه ای گرفته بودم که در صورت امکان برای استخدام در آموزش و پرورش اقدام کنم. شاید هرکسی باشد روی سابقه آشنایی طولانی که با معاون آموزشی اداره دارد حساب می کند. معاون هم احتمالا از اختیارات و نفوذش می تواند استفاده کند. اما… آقا محسن فقط گفت: “استخدام ها از تهران انجام می شود  و ما اختیاری نداریم!” خدا را شکر.

خدا را شاهد می گیرم در تصاویر مذکور مبالغه نکرده و قصد خودنمایی یا امتیازخواهی احتمالی بعدی نداشته ام. این متن، نان به کسی قرض دادن هم نیست. چون راستش را بخواهید طرح هوافضا آب و نانی نداشت و به دلایل شغلی و… متوقف شد! فقط وظیفه دانستم این فرهنگی خدوم و متواضع را بیشتر معرفی کنم. آنچه تقدیم شد شناخت نویسنده از “آقای محسن موحدی فرد”، سرپرست فعلی اداره آموزش و پرورش شهرستان میبد بود.