تا حرمله شدن چقدر راه است؟

حجت الاسلام ابوالفضل امامی

حجت الاسلام ابوالفضل امامی

سخنرانی محرم، در مرکز اسلامی امام مهدی (ع) رم، ایتالیا

خداوند شیعیان را از بقیه گل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آفریده است. آری، شیعه گِلش شیرین است، خوش گـل است. آیـا روا است که این گـل بهشـتی را در بـرزخ به عـذاب بکشانیم؟[۲]

دل نمای داخلی گِل ما است، دل حرم خداوند است، حرم امن و ایمان! حرم خداوند همان کعبه است که علی در آن متولد شده است؛ علیه السلام. آیا علی در ما متولد می شود؟

دل مؤمن عرش خداوند است[۳] و بر جانب راست عرش کتبه ای است که بر آن نوشته است: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»[۴] یعنی دل ما حسینیه ای است که کتیبه کاری آن را خداوند انجام داده است. حالا نزدیک محرمیم و باید این حسینیه را آماده حسینش کرد. آماده عزاداری. تمیز و آب و جارو کنیم. با استغفار معطرش کنیم (تعطروا بالاستغفار لا تفضحنّکم روائح الذنوب) و با ترک خنده و شادی سیاه پوشش کنیم.

حسینیه دل را سیاه پوش کنیم که وقتی صاحب عزا حضرت زهرا به مجلس عزا آمد از ما راضی باشد. دل ما حرم اهل بیت است. گویا امام حسین شب عاشورا به اطراف خیمه رفته بودند و صحنه های فردا شب فرار بچه ها به بیابان، از آتش خیمه ها را مرور می کردند؛ گویی به زمین می نشستند و مشتی خار مغیلان می کندند که این سیم های خاردار کمتر به پای کودکان و دخترانش بنشیند.

حسینیه است؟ حسینیه دل تو باید از همه حسینیه ها قشنگ تر باشد؛ اینجا رقابت ستودنی است. میدانی دل تو حریم حسین است؟ خوب خار مغیلان هم دارد؟ بچه های حسین می خواهند برای عزاداری بیایند به حسینیه دل مان به حسینیه محله مان. آیا خار مغیلان های حسینیه دل و محله مان را کنده ایم؟ گناهانمان مثل خار مغیلان است؛ نفرت ها و دشمنی ها، زخم زبان ها که برنده تر از زخم شمشیر است.

راستی حسینیه شما شام هم می دهند؟ شام قرار است چه چیزی به حضرت زهرا بدهیم؟ خدا نکند که «الشام الشام الشام» باشد! سرزمین شام بر زینب، سخت تر از کربلا گذشت به سبب زخم زبان ها. خدا نکند که طعنه به جمهوری گل نرگس محیطی مثل «شام بلا» برای حضرت زهرا درست کند؛ برخی آخوندهای لجن که هنری جز نیش و زخم زبان به جمهوری اسلامی ایران ندارند. زخم زبان به ثمره پیام آوری کربلا، طعنه به دستاورد یاس کبود و ام المصائب زینب؛ وای بر کسی که به طعنه و نفرت زبان بر این ثمره خون امام حسین و حضرت زینب بزند و دلش را شام بلا کند برای عزاداران کربلا.

آیا قرار است حضرت علی علیه السلام را با گوشت مرده برادر مؤمن پذیریی کنی؟ با غیبت؟ نگذارید توی حسینیه دلتان یا حسینیه محله تان شام را با گوشت مرده برادران و خواهران دینی تان درست کنند؛ فاطمه زهرا حلال خور و پاکیزه خور است.

دعوت از علی علیه السلام به حسینیه دل

می خواهی علی بیایید به قلبت؟ به حسینیه دلت؟ آیا شنیده ای که علی مظهر عجائب است؟ «ناد علیاً مظهر العجائب». مرحوم علامه جعفری می گوید: یک روز در مهمانی دوستان در نجف اشرف، شخصی که به طنزگویی معروف بود، گفت: من عکس زیبایِ «زن شایسته» یکی از کشورهای اروپایی را که در روزنامه ها چاپ شده را با خود آورده‌ام. دوستان بدون تظاهر به دین‌داری و تقدس، هر کس پس از مشاهده عکس بگوید که بین یک لحظه ملاقات و دیدار با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به طور حضوری و یک عمر ازدواج و زندگی با صاحب این عکس، کدام یک را برمی‌گزیند؟

معمولاً افراد بیننده اظهار می‌داشتند حضرت امیر (علیه السلام) را که ان شاء ‌الله در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزدیک می‌بینیم؛ اما در این دنیا، زندگی با این زن مفید است! من پنجمین نفر بودم. وقتی خواست عکس را به من نشان بدهد، طوفانی در قلبم به وجود آمد. بر خود لرزیدم و پیش خود گفتم چه آزمون حساس و بزرگی است! آیا به راستی سزاوار است لحظه‌ای دیدار با علی‌بن‌ابیطالب (علیه السلام)، آن بزرگ مرد الهی را با شهوات مبادله کنیم؟! بدون این‌که عکس را ببینم، از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم. هرچند مورد اعتراض حاضران واقع شدم، اما اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم. روی پله نشستم، در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم، به خواب رفتم.

ناگهان خود را در سالنی نسبتاً بزرگ یافتم که تعدادی از علمای گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه تختی قرار داشت و حضرت مولا علی‌بن‌ابی‌طالب (سلام الله علیه) روی آن تخت نشسته بودند. قنبر غلام حضرت و مالک‌اشتر و… نیز همراه آن حضرت بودند. حضرت امیر مرا مورد خطاب قرار داد و به نام به محضر خود فرا خواندند. با شوق وصف ناپذیری از جا برخاستم. لحظه‌ای خود را در آغوش آن حضرت دیدم. آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار دادند. من نیز امام را با همان خصوصیاتی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذت بردم. در همین حال بیدار شدم و متوجّه شدم از لحظه نشستن در کنار در حجره تا ملاقات و بیدار شدن چیزی حدود هشت دقیقه طول کشیده است. با حالتی وصف ‌ناپذیر خود را به جلسه آقایان رساندم و دیدم همه سرگرم همان عکس هستند. به آنان گفتم من نتیجه انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد، این موفقیت‌ها در زندگی علمی نصیبم گشت.

آیا شنیده ای که فرموده اند: «غُضُّو ابصارکم تَرَوُنّ العجائب» یعنی چشمان تان را درویش کنید، حتماً عجائبی خواهید دید. آیا بر نامحرم چشم می بندیم؟ تا مظهر عجائب، علی را ببینیم؟

خوشا شما که علی را به تماشای چهره نامحرم عوض نمی کنید. اما این حرفها همه به کنار. جگرم، خراب برای علی اصغر می سوزد؛ برای طفل شش ماهه.

می خواهم سخنی بگویم سنگین و اساسی! می دانید، هر وقت دعای کمیل می خوانم و به این فراز دعا می رسم که «و جَمَعتَ بَینی و بین اهل بَلائِک» خیلی سوزم می گیرد! یعنی بین من و بین اهل بلایت جمع کردی. از جهنم آن قدر نمی ترسم که از قرار گرفتن کنار «حرمله». آخ آخ آخ!

وقتی این فراز دعا را می خوانم همه لذت سخن گفتن با خدا زهر می شود. وقتی به امام سجاد علیه السلام خبر رسید که مختار قاتلان کربلا را کشته است، فرمودند حرمله چطور؟

باید با هم قراری بگذاریم! همین حالا علی اصغر در گهواره دل دل شکسته مان است.می خواهید برایش لالایی بخوانیم یا می خواهی تیر به گلویش بزنیم؟ استغفرالله! زبانم لال! وای!

امام صادق (ع): «نگاه به نامحرم تیری زهرآگین از سوی ابلیس است …»[۵] این تیر زهرآلود ابلیس به کجا برخورد می کند؟ به قلب شما؟ به عرش خدا، به خیمه اهل بیت! به حضرت زینب سلام الله علیها، به گهواره علی اصغر یا به گلوی کوچک ایشان؛ وای! وای بر من که بخواهم حتی در خیالم هم با زینب کبری و علی اصغر چنان کنم که حرمله کرد. من و حرملگی؟

من و نگاه به نامحرم؟ من و تیر زدن به صید شش ماهه؟ آن هم در حرم؟ آن هم در کعبه دل؟ حرم امن الهی؟ من چه نسبتی با آل سعود دارم که در حرم امن الهی کسی مثل علی اصغر را با تیر مسموم برخاسته از چله ابلیس صید کنم.

ای خاک بر سر! ای وای! وای!

نا محرم هم فقط زن و مرد نا محرم نیست؛ چیز دیگری هم هست که باشد برای بعد: دنیایی که پدر سه طلاقه کرده است، مادر ما نیست؛ محرم ما نیست؛ ملک ری!

————————————————————————–

[۱]. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَنْ أَهَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَهَانَکَ وَ مَنْ أَهَانَکَ فَقَدْ أَهَانَنِی وَ مَنْ أَهَانَنِی فَقَدْ أَدْخَلَهُ اللَّهُ‏ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِیها … وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ* یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی وَ شِیعَتُکَ خُلِقُوا مِنْ‏ فَاضِلِ‏ طِینَتِنَا وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ رَدَّهُمْ فَقَدْ رَدَّنَا یَا عَلِیُّ إِنَّ شِیعَتَکَ مَغْفُورٌ لَهُمْ عَلَى مَا کَانَ مِنْهُمْ مِنْ ذُنُوبٍ وَ عُیُوبٍ» إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن محمد دیلمی، قم: الشریف الرضی، ج‏۲، ص۴۲۳. و نیز: زین العابدین فی دعائه: «ربی ظلمت و عصیت و توانیت»، فإذا کان ظلوما جهولا کیف یکون سیّدا معصوما؟ … أقول: معنى قوله علیه السّلام إنه یقول: «ربی إن شیعتنا لما خلقوا من فاضل طینتنا، و عجنوا بماء ولایتنا، رضونا أئمه، و رضینا بهم شیعه، یصیبهم مصابنا، و تنکبهم أوصابنا و یحزنهم حزننا، و نحن أیضا نتألّم لتألمهم، و نطلع على أحوالهم، فهم معنا لا یفارقونا، لأن مرجع العبد إلى سیده و معوله على مولاه، فهم یهجرون من عادانا، و یجهرون بمدح من والانا. و صدّق ما دللت علیه ما أورده ابن طاوس فی کتاب مهج الدعوات، … اللهمّ إن شیعتنا منّا و مضافین إلینا، و إنهم قد أساءوا و قصروا و أخطئوا فی العمل، رأونا صاحبا لهم رضا منهم، قد تقبلنا عنهم ذنوبهم، و تحمّلنا خطایاهم، لأن معولهم علینا و رجوعهم إلینا، فصرنا لاختصاصهم بنا و اتکالهم علینا کأنا نحن أصحاب الذنوب، إذ العبد مضاف إلى سیّده، و معول الممالیک على موالیهم، و ملاذ شیعتنا إلینا و معولهم علینا، اللهم فاغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالا على حبنا، و طمعا فی ولایتنا، و تعویلا على شفاعتنا، و لا تفضحهم بالسیئات عند أعدائنا، و و لنا أمرهم فی الآخره کما ولیتنا أمرهم فی الدنیا، و إن أحبطت السیئات أعمالهم فثقّل موازینهم بولایتنا و ارفع درجاتهم بمحبتنا، و هذا خیره کثیر للمؤمن الموقن المصدق بأسرارهم‏». مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه السلام، رجب بن محمد حافظ برسی، بیروت: اعلمی، ص۳۱۷.

[۲]. «قَوْلُ الْعَالِمِ ع‏ وَ اللَّهِ مَا نَخَافُ‏ عَلَیْکُمْ‏ إِلَّا الْبَرْزَخ‏» تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، قم: دار الکتاب، ج ۱، ص ۲۰. ۱۴۰۴ ق.

[۳]. «روی: قلب‏ المؤمن‏ عرش‏ الرحمن‏» مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محمد باقر مجلسی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۴ ق؛ ‏ج‏۱۱، ص ۲۵۴. «إذا تزلزل قلب العبد المؤمن واضطرب، تزلزلت أرکان العرش وأظلّتها، وبذلک التزلزل والاضطراب تزلزل جمیع مادون العرش إلى الأرض السابعه السفلى، فلأجل ذلک تزلزلت قلوب جمیع المؤمنین السابقین واللاحقین من الأنبیاء والمرسلین وملائکه اللَّه المقرّبین وعباده الصالحین من الإنس والجنّ أجمعین، وبکى له جمیع الخلائق، وبکت له السماوات السبع والأرضون السبع وما فیهنّ وما بینهنّ ومن ینقلب فی الجنّه والنار ومَن خلق ربّنا وما یُرى وما لا یُرى. مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، سلیمانی و درایتی، قم: دار الحدیث، ۱۳۸۷ ش‏؛ ج‏۲، ص۴۳۲.

[۴]. امام حسین (ع): «أتیت [یوما] جدّی رسول اللّه (ص)، فرأیت ابیّ بن کعب جالسا عنده، فقال جدّی: مرحبا بک یا زین السماوات و الأرض! فقال ابیّ: یا رسول اللّه! و هل أحد سواک زین السماوات و الأرض؟ فقال النبی- صلّى اللّه علیه و آله- یا ابیّ بن کعب و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا، إنّ الحسین بن علیّ فی السماوات، أعظم ممّا هو فی الأرض و اسمه مکتوب عن یمین العرش‏: إنّ الحسین مصباح‏ الهدى‏ و سفینه النجاه.» مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر، سید هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۳ق. ج‏۴، ص ۵۲.

[۵]. امام صادق (ع): «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ‏ إِبْلِیسَ‏ مَسْمُومٌ، وَ کَمْ مِنْ نَظْرَهٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَهً طَوِیلَهً».کافی، کلینی، قم: دار الحدیث، ج ۱۱، ص ۲۸۹. و نیز ایشان: «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ‏ إِبْلِیسَ‏ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ.» صدوق، ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ج ۴، ص ۱۸