تکلیف ما در انتخابات ۹۶

حسن روزی طلب

  • حسن روزی طلب

۱- یک روز بعد از انتخابات سال ۹۲، در بین مخالفین حسن روحانی که اقلیتی ۴۹ درصدی را در برمی‌گرفت، بحث داغی درباره چرایی رأی‌آوری رئیس‌جمهور مستقر در گرفته بود. بسیاری از افراد با یک تحلیل فیزیکی وارد میدان شدند و بقیه را به شماتت نواختند که تنها تکثر کاندیداها سبب شده تا رأی نیاوریم.

اما در انتخابات سال ۹۲ چه اتفاقی رخ داد؟

در نوروز ١٣٩٢ بود که رهبری حکیم انقلاب اسلامی، ملاک رئیس‌جمهور آینده را داشتن محسنات رئیس‌جمهور وقت (دکتر محمود احمدی‌نژاد) و نداشتن معایب او برشمردند. در واقع ایشان خواستار گفتمان اصلاح وضع موجود بودند. اما در مقابل همه کاندیداهای حاضر در دوران تبلیغات به جز یک نفر، در مسیری دیگر قرار داشتند: تغییر وضع موجود! همگی این افراد از اصلاح‌طلب و اصولگرا درباره چند موضوع به مانند هم حرف می‌زدند؛ یک این که تحریم را دلیل اصلی مشکلات کشور می‌دانستند و سیاست خارجی و مذاکره با امریکا را دوای این درد! یکی در برنامه اش می نوشت که امریکا هژمونی بر ایران دارد و نسبت انقلاب اسلامی و امریکا نسبت دو رقیب است نه دشمن، دیگری می گفت که با گفتگو با یک کارشناس در کاخ الیزه می‌خواسته همه پرونده هسته‌ای را حل کند و در رأس همه، آقای حسن روحانی، راه حل را در بستن با کدخدا می دانست. مخالفت‌های آن یک نفر هم در میانه همهمه باقی افراد صاحب نفوذ شنیده نمی‌شد!

اما چرا روحانی؟ مشخص بود که نسخه اصلی حل مشکلات کشور بر اساس گفت‌وگو با امریکا، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی است که بیش از ۲۵ سال است خواهان مذاکره با امریکا است و نه افرادی که تجربه‌ای در این امور ندارند و اکنون به اقتضای وضعیت انتخابات، امریکا را رقیب می‌پندارند.

در واقع هژمونی گفتمان تغییر وضعیت موجود با مذاکره و بستن با کدخدا رأی آورد. نداشتن یک وحدت گفتمانی در این بین، حتی احتمال ائتلاف میان کاندیداها را نیز از بین برد و در عمل، حرکتی جریانی شکل نگرفت. مشخص بود که تفرق در گفتمان بیش از هر چیز موجب شکست شده است نه صرفاً تفرق در کاندیدا.

۲- اسفند ماه سال ۱۳۹۴ انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد. شدیدترین رقابت به مانند همیشه در تهران بود. اصولگرایان با تمام توان و به صورت لیست واحد، با همه ژنرال هایشان وارد میدان شده بودند: حدادعادل، احمد توکلی، مرتضی آقاتهرانی، علیرضا زاکانی، مهرداد بذرپاش، وحید دستجردی، ابوترابی و دیگران چهره های شاخصی بودند که در فهرست اصولگرایان قرار گرفته بودند. در مقابل در لیست عارف و مطهری، شاخص‌ترین افراد مصطفی کواکبیان، کاظم جلالی و بهروز نعمتی بودند که به دلیل آن که در شهرستان‌ها رأی نمی‌آوردند به تهران عزیمت کرده بودند!

دیگر به مانند انتخابات ۹۲، تکثر لیست نیز وجود نداشت و تمام تبلیغات بر رای به ۳۰ نفر لیست متمرکز بود؛ همه منادی وحدت بودند؛ اما نتیجه چه شد؟ باز هم مشخص شد که اگر وحدت در مصادیق نیز وجود داشته باشد اما در گفتمان تفرق باشد، چوب خشک برنده انتخابات است! ضمن این که وحدت بر مصادیق، انگیزه طرف مقابل برای حضور و اعلام نظر را بیشتر خواهد کرد.

۳- راه حل انتخابات سال ٩۶ چیست؟ جناب آقای روحانی چوب خشک نیست و حامل یک طیف حمایتی از داخل و خارج است اما با چشم غیر مسلح هم می توان دریافت که ۵۱ درصد رأی آقای روحانی دچار ریزش شده است.

انصراف آقای احمدی نژاد از حضور در انتخابات هم ، به لحاظ شعاری روحانی را خلع سلاح کرده و دو قطبی <تقصیر دولت قبل است> در روز های آخر اردیبهشت ۹۶ به کار نخواهد آمد.

با این حال راهکار مغلوب کردن آقای روحانی به زبان ساده و در عمل سخت است: وحدت در گفتمان، آن هم گفتمانی که خلاف مسیر رئیس‌جمهور مستقر و حامیانش است!