نقدی بر سخنان انحرافی سروش محلاتی

رجا: اخیراً در شب‌های دهه اول محرم محمد سروش محلاتی از فعالان قم‌نشین فتنه سال ۸۸، در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان به ایراد سخنرانی پرداخته و جهت شرعی‌سازی مذاکرات دولت کنونی با دشمنان انقلاب آشکارا دست به تحریف تاریخ زده است. به گزارش رجانیوز، وی در سخنرانی خود ماجرای […]

رجا: اخیراً در شب‌های دهه اول محرم محمد سروش محلاتی از فعالان قم‌نشین فتنه سال ۸۸، در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان به ایراد سخنرانی پرداخته و جهت شرعی‌سازی مذاکرات دولت کنونی با دشمنان انقلاب آشکارا دست به تحریف تاریخ زده است.

به گزارش رجانیوز، وی در سخنرانی خود ماجرای دیدار امام حسین(ع) و عمر بن سعد را از تاریخ طبری نقل کرده و با تقطیع آن، قسمتی را که طبری به نقل از ابو مخنف تصریح به شایعه بودن آن دارد را برای مردم نقل می‌کند و آن قمستی که واقعیت ماجرا است را تحریف می‌کند.

ماجرای دیدار امام حسین با عمر بن سعد طبق تاریخ طبری به نقل از ابومخنف از این قرار است که امام حسین(ع) عمرو بن قرظه بن کعب انصاری را به سوی عمر بن سعد فرستاد تا با او دیداری داشته باشد. عمر بن سعد و امام حسین(ع) هر کدام با ۲۰ اسب سوار در میان دو لشکر به هم رسیدند و مقرر شد که امام و عمر بدون حضور اصحابشان با هم سخن بگویند. امام و عمر ساعاتی از شب را با یکدیگر سخن گفتند. در این میان مردم به گمانه‌زنی پرداخته و شایعه شد که امام حسین به عمر بن سعد پیشنهاد داده که با هم به نزد یزید به معاویه برویم و دو سپاه را رها کنیم. طبری در ادامه تصریح می‌کند که این سخن شایعه‌ای بود که در میان مردم پیچید بدون آنکه کسی آن را شنیده باشد. (رک به تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۱۳) او در ادامه بیان می‌کند که برخی از محدثین بر این باورند که امام ۳ پیشنهاد را به سپاه دشمن داده است. ۱- بازگشت به مدینه ۲- رفتن به یکی از مرزهای کشور اسلامی ۳- گذاشتن دست در دست یزید و بیعت با او.

پس از آن طبری به نقل از ابومخنف آورده است که عقبه بن سمعان غلام رباب در این مورد چنین گفته است:

«صحبت حسینا فخرجت معه من المدینه الى مکه، و من مکه الى العراق، و لم افارقه حتى قتل، و لیس من مخاطبته الناس کلمه بالمدینه و لا بمکه و لا فی الطریق و لا بالعراق و لا فی عسکر الى یوم مقتله الا و قد سمعتها الا و الله ما اعطاهم ما یتذاکر الناس و ما یزعمون، من ان یضع یده فی ید یزید بن معاویه، و لا ان یسیروه الى ثغر من ثغور المسلمین، و لکنه قال: دعونی فلاذهب فی هذه الارض العریضه حتى ننظر ما یصیر امر الناس» (تاریخ طبری، ج ۵، ۴۱۳ و ۴۱۴)
«من پیوسته حسین را همراهی کردم و هنگامی که از مدینه به مکه و از مکه به عراق رفت با او بودم و او را رها نکردم تا اینکه به شهادت رسید و سخنی در مدینه، مکه، عراق و در میان سپاهش در ایام جنگ نگفت مگر آنکه من آن را شنیدم. به خدا قسم او هرگز آنچه که در میان مردم شایعه شده و گمان میکنند که حسین فرموده که حاضر است دستش را در دست یزید بگذارد یا اینکه به یکی از مرزهای کشور اسلامی برود را نگفته است. اما او فرمود: رهایم کنید تا در این زمین عریض به جایی بروم تا ببینم سرانجام امر مردم چه می‌شود.»

طبری در ادامه می‌نویسد که عمر بن سعد بعد از این دیدار نامه‌ای به عبید‌الله بن زیاد می‌نویسد و ۳ پیشنهاد مذکور را مطرح میکند. در ابتدا ابن زیاد آن را قبول میکند اما شمر بن ذی‌الجوشن ابن زیاد را از این کار منصرف می‌سازد. با توجه به گزارش عقبه می‌توان گفت که ۳ پیشنهاد مذکور از دروغ های عمر بن سعد برای جلوگیری از جنگ با امام بوده زیرا بر اساس شواهد تاریخی عمر بن سعد از عواقب جنگ با امام حسین(ع) باخبر بوده و میلی به جنگ با امام حسین(ع) نداشته و چون جنگ با امام پیش شرط رسیدن به حکومت ری بود تن به جنگ با امام داد و این نامه نیز ریشه تمام شایعات پیرامون ۳ پیشنهاد مذکور گشت.

آقای محمد سروش محلاتی نامه‌ای که عمر بن سعد به ابن زیاد نوشته را اصل قرار می‌دهد و با معتبر دانستن سخن عمر بن سعد و اتکا به نامه او چنین القا می‌کند که امام حاضر شده به نزد یزید برود و با او گفتگو کند تا با رفاقت مشکل پیش آمده را حل کنند. سروش محلاتی در حالی سخن عمر بن سعد فرمانده لشکر یزیدیان را می‌پذیرد و آن را یک اصل تاریخی به شمار می‌آورد که چند سطر قبل طبری به نقل از ابومخنف درخواست امام حسین(ع) برای دیدار با یزید را شایعه و گمان زنی‌های مردم می‌داند و اصل ماجرا را از زبان عقبه بن سمعان بیان می‌کند.

سروش محلاتی در راستای مشروعیت بخشی به مذاکره دولت با دشمنان نظام پس از منکوس کردن واقعیت تاریخ و اعتماد به نامه عمر بن سعد، سراغ گزارش عقبه بن سمعان که در تعارض با آنچه که او در صدد القا آن است میرود و در اقدامی ناشیانه ترجمه ای تحریف شده از آن ارائه میدهد. تا خدشه ای به آنچه که او اصل قرار داده وارد نشود. او پس از نقل گزارش عقبه میگوید:

«این (گزارش) در عین حال منافاتی با گزارشات دیگر ندارد. چون (عقبه) می‌گوید ما نشنیدیم از حضرت. این که ما نشنیدیم تکذیب مطالب و قرائن دیگر نیست»

او از زبان عقبه این طور بیان میکند که شاید امام حسین(ع) پیشنهاد دیدار با یزید را مطرح کرده است، اما ما نشنیدیم. این در حالی است که عقبه می‌گوید هر آنچه که امام در مکه، مدینه، عراق و در میان سپاهش گفت را من شنیدم و به خدا قسم امام هرگز پیشنهاد دیدار با یزید را مطرح نکرد.

همچنین در دیگر مدارک تاریخی گزارشاتی آمده است که نشان میدهد که امام هرگز دیدار با یزید را مطرح نکرده است. دینوری در اخبار الطوال آورده است که هنگامی امام حسین بی‌وفایی کوفیان را دید خواستار بازگشت به مدینه شد عمر بن سعد نیز از پیشنهاد امام استقبال کرد و نامه ای به ابن زیاد نوشت. ابن زیاد در جواب، نامه ای به عمر نوشت و امام را مخیر میان بیعت با یزید و جنگ کرد و هنگامی که نامه به دست امام رسید فرمودند:

«لا اجیب ابن زیاد الى ذلک ابدا، فهل هو الا الموت، فمرحبا به» (اخبار الطوال ۲۵۳)
هرگز خواسته ابن زیاد را (در مورد بیعت با یزید) اجابت نخواهم کرد. آیا چاره ای جز مرگ در راه خدا هست. پس خوش باشد چنین مرگی.

علاوه بر آن بیش از ده‌ها مدرک و سند قطعی وجود دارد که امام حسین از شهادت خود و بسیاری از همراهانش در این سفر آگاه بودند. کسی که با جمله معروف «مثلی لایبایع لمثله» زیر بار بیعت با یزید نمی رود و  بار سفر را از خانه و کاشانه خود بسته و مقصد شهادت را برگزیده چطور ممکن است خواستار حل شدن مشکلش از طریق دیدار با یزید باشد.

ابن اعثم کوفی در الفتوح می نویسد هنگامی که امام با قافله‌اش به کربلا رسید دستور اقامت در کربلا را صادر کردند و فرمودند:

«ههنا مناخ رکابنا و محط رحالنا و سفک دمائنا» (الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ۸۴)
«اینجا محل فرود آمدن سوارهای‌مان و اقامتگاه ما و محل ریخته شدن خون‌های‌مان است»

سید بن طاوس از بزرگترین علما شیعه در مورد علم امام نسبت به شهادتش می‌نویسد:

«و الذی تحققناه ان الحسین علیه السلام کان عالما بما انتهت حاله الیه و کان تکلیفه ما اعتمد علیه» (اللهوف، ۴۴)
آنچه که بعد از تحقیق برای ما روشن شد این است که امام حسین(ع) به عاقبت کارش (شهادت خود و اسارت خانواده‌اش) عالم و آگاه بود و تکلیف آن حضرت همان بود که با کمال اطمینان انجام داد.

سروش محلاتی در حالی برای مقاصد سیاسی خود و همپالگی‌هایش دست به تحریف نهضت عاشورا و امام حسین میزند که بسیاری از سیاست‌مداران و دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان جهان مانند گاندی، جناح، طه حسین، ادوارد براون و چارز دیکنز از امام حسین و نهضتش درس شجاعت، ذلت ناپذیری و ایستادگی در مقابل ظلم آموختند و جملاتی در مورد آن حضرت بیان داشتند که برای ابد بر پیشانی دهر نمایان خواهد بود.

ای کاش سروش محلاتی معرفت به امام حسین را از آنتوان بارا مسیحی نویسنده کتاب «الحسین فی الفکر المسیحی» می‌آموخت که می‌گوید:

«من در انجیل و کتاب‌های دیگر مربوط به زندگی و مقتل حسین(ع) تحقیق زیاد کردم و دریافتم تشابه بسیار زیاد و باورنکردنی در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقیده و کیفیت حفظ عقیده میان عیسی و حسین(ع) وجود دارد که چیز جدیدی به‌شمار می رفت من این موضوع را به تفصیل تحلیل کردم که آن دو عزیز چرا با میل و خواست خود مرگ را پذیرا شدند و بخصوص حسین شهید(ع) در شرایطی که زمینه رسیدن به مال و منال و پست و مقام دنیوی فراهم بود و او اگر اندکی از خود انعطاف نشان می‌داد و خواسته معاویه و یزید را اجابت می کرد، می توانست جان خود را از کشته شدن نجات دهد. اما او براساس آیه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله» (توبه/۴۱)، به حرکت شگفتی دست یازید. او به هیچ یک از امتیازات و تطمیع‌ها توجه نکرد حال آنکه دنیاپرستی و حب مال و جاه و مقام همه جا بیداد می‌کرد. او همه اینها را ترک کرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوی شهادت برد در حالی که می‌دانست همه اینها در راه عقیده است» (مصاحبه با روزنامه کیهان تاریخ ۴/۱۱/۱۳۸۵)