علیه آقازادگی

علی فلاح یخدانی

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله ای که امروز مردم جامعه ما را مشغول به خود کرده و مانور رسانه ای زیادی چه به صورت جریان موافق و چه جریان مخالف روی آن صورت گرفت بحث آقازاده ها در جریان سیاسی کشور بود. بحثی که از اول انقلاب شروع و تا الآن ادامه داشته است و هر روز جنجالی تر از گذشته رشد پیدا کرده است.اما مطلب مهمی که در این بین وجود دارد ترکیب خوب و بد این جریان با هم و زدن برچسب آقازادگی بر روی همه آنهاست.

در اینجا باید جدایی این دو جریان را حفظ کنیم تا اختلاف جریان مثبت بی نام ونشان با جریان منفی میراث دار مشخص شود. نمی توان هر دو جریان را با یک واژه نام برد در صورتی که تضاد سیاه و سفیدی دارند وبعد از یکی انتقاد و ازآن یکی حمایت کرد. باید مرز این دو جریان در نامگذاری هم مشخص شود تا مطلبی که به ذهن شنونده تداعی می شود موثر واقع شده و خلط صورت نگیرد. اگر با یک واژه بخواهیم دو جریان متضاد را نشان بدهیم باعث شده تا از شدت نقاط مثبت ومنفی دو جریان کاسته شده و نگاه مردمی به این ماجرا عادی باشد.

ما انسانها با شنیدن واژه “دزد” قطعا رفتار شدیدتری نشان می دهیم تا شنیدن واژه “خطاکار” و قطعا واکنش های مردم در مواجهه با این افراد شکل متفاوت تری پیدا می کند. میتوان گفت واژه “خطاکار” بین دو جریان خوب و بد قرار دارد که میتوان خوبی را هم در آن دید ولی وقتی واژه “دزد” به میان می آید نشان از خطای بیش از حد و گاهی غیر قابل جبران آن است.این واژه های میانه به صورت قابل توجهی می تواند قبح عمل های زشت را بشکند و در سایه آن با بی توجهی مردم ادامه یابد.

حالا همین اتفاق بر روی برخی از جریانات افتاده است که باید با هوشیاری در به کار بردن این نامها، جهت دهی حقیقی به مردم منتقل شود. به نظر بنده واژه “بزرگ زاده” می تواند نام مناسبی برای جریان خوب ماجرا باشد تا بتواند مرز بین دو جریان را مشخص کند.حال می توان برای این واژه تعاریفی هم داشت تا جریان مورد نظر را به صورت واضح معرفی کند: ۱- بزرگ زاده ها همراه با مردم اند۲- خود بزرگ بین نیستند۳-رانتخوار نیستند ۴- از شان سیاسی،اجتماعی خانواده خود استفاده نمی کنند چه برسد به سوء استفاده ۵- در پی قدرت طلبی سیاسی نبوده و نیستند ۶- متواضع اند ۷- خود را وارث سیاسی پدر نمی دانند ۸- زندگی خود را بر پایه شان و منزلت خود بنا کرده اند ۹- در مسائل سیاسی در پی سهم خواهی نیستند ۱۰- خود را خادم ملت می دانند نه بالعکس ۱۱- کشور را ملک شخصی خود نمی دانند و صدها صفتی که باید مردم به این جریان بدهند و از آنها مطالبه کنند.

اما جریان دیگر که حالا “آقازاده” نام گرفتند در طرف مقابل تعاریف قبلی قرار دارند و همیشه از مردم طلبکارند. مورد منحصر به فردی که در بعضی مواقع با همراهی و حمایت خانواده نیز شکل می گیرد.در صورتی که این افراد واشخاص به واسطه همین مردم شناخته شده اند و باید مردم از آنها مطالبه کنند، آنها خون فرزندان خود را رنگین تر از فرزندان ملت می دانند و خود را سهام دار این نظام وکشور تصور می کنند.

به نظر می آید اگر این روند آقازادگی با همین شکل اخیر ادامه پیدا کند قطعا مردم برخورد دیگری با این جریان خواهند داشت و آنها مجبورند از مرکب انقلاب پیاده شوند.چون یکی از هدف انقلاب مردمی ایران از بین برداشتن همین خود برتربینی ها و آقا زادگی ها بوده است.انقلابی که رهبر کبیرش با عظمت و حمایت مردمی، خود را خدمت گذار مردم میدانست و هیچ حق برتری نه برای خود و نه برای خانواده اش قائل نبود و با شدت با آن برخورد می نمود که میتوان نمونه بارز آن را در مواجهه با فرزند سید مصطفی خمینی مشاهده کرد.

مطلبی که مردم باید نسبت به آن توجه بیشتری داشته باشند زاویه دار بودن این جریان با انقلاب اسلامی است که باید در مقابل آن بصیرت داشت ونباید گذاشت آنرا به انقلاب اسلامی نسبت دهند.امید می رود نخبگان جامعه هم نسبت به این مسئله حساس بوده و آگاهی خود را به مردم منتقل کنند تا عمق این پدیده نامتعادل در جامعه روشن بشود.

والعاقبه للمتقین