مرثیه‎ای برای سربازانی که در سکوت قربانی می‌شوند

محمد الیاس قنبری

  • محمد الیاس قنبری

در طول سال در میان روزهای هفته دفاع مقدس روزی به نام روز سرباز وجود دارد و جشنواره ای نیز با عنوان جوان سرباز هرساله در خرداد ماه برگزار می شود که طی آن از سربازان نمونه کشور تقدیر می شود.

در دورانی که سرباز بودم مرا به عنوان سرباز برگزیده یگان به جشنواره فرستادند. در آن جا با دو سکه طلا و یک لوح تقدیر از ما تقدیر کردند. یکی از سربازانی که در آن دوره مورد تقدیر قرار گرفت و همان جایزه ای را گرفت که ما گرفته بودیم سربازی بود که در درگیری های مرزی به پایش تیر خورده بود. اما دو سرباز دیگر هم بودند که نام شان خوانده شد ولی به جای اینکه خودشان به جایگاه بروند پدر و مادرشان با قاب عکسی در دست به جایگاه رفتند. دو سربازی که در درگیری های لب مرز به شهادت رسیده بودند.

بعد از آن هر وقت سربازان پادگان مان غر می زدند این خاطره را برای شان تعریف می کردم که قدر پادگان محل خدمت خود را بدانند. سربازی به هرحال سختی های خودش را دارد. ما هم توی برجک پست و نگهبانی داشتیم و صبحگاه و بشین پاشو و تنبیه و ممنوع الخروجی از پادگان ولی محیط خدمت مان در امنیت پایتخت و در یک محیط اداری و پشت میزنشینی بود. در همان حالی که ما پشت میز و زیرکولر چایی می خوردیم سربازان دیگری بودند که در مرزها قربانی می شدند. شهادت جانسوز ۱۴ سرباز در سراوان که اغلب نیز بچه های شهرستانی و حاشیه نشین اند اولین و آخرین اتفاق از این دست نیست. بارها اتفاقاتی از این دست افتاده که اصلاً حتی بازتابی در رسانه ها نداشته است.

مایی که در امنیت و آسایش خدمت کرده ایم و می کنیم و برخی هامان نیز انواع و اقسام معافیت های پزشکی و کفالت و بسیج جور می کنیم تا از سربازی فرار کنیم چه می فهمیم از حال جوانانی که در شهرهای حاشیه ای متولد می شوند و برای گرفتن کارت پایان خدمت در سخت ترین شرایط در پادگان های مرزی خدمت می کنند و در سکوت قربانی می شوند. قربانیانی که رسانه سلطنتی انگلیس قاتلان آنها را حتی تروریست نمی داند و برخی روشنفکران حقوق بشری برای به دار آویخته شدن قاتلان شان روضه خوانی می کنند. جوانانی که مانند ما آنها نیز شور و شوق تحصیل و کار و ازدواج و زندگی داشته اند و چه می فهمیم از حال خانواده هایی که داغدار نوجوان ۱۸ ساله خود در سراوان می شوند.

غرض اصلی از این یادداشت طرح این پرسش نیست که چرا این اتفاقات در کشوری می افتد که دارای سه نیروی بزرگ و پیشرفته نظامی است و  از جمله افتخاراتش رشد و پیشرفت در زمینه های دفاعی و نظامی و موشکی و تجهیزات دفاعی است و اینکه چرا باید سربازی که یک ماه فقط باز و بسته کردن کلاشینکف را آموزش دیده سپر قربانی شدن و تأمین امنیت ما باشد. بلکه تنها تذکری است به ما مرکز نشینان بر ساحل عافیت نشسته که شاید کمتر قدر عافیت می دانیم و به کوچکترین ناملایمتی زبان به اعتراض و گلایه می گشاییم.