از مصرف گرایی ایرانی تا فرهنگ هلندی

چندی پیش یکی از دوستان بهمراه همسرش برای فرصت مطالعاتی به هلند آمده بود و به قول خودش به اروپا!!! با همسری شمال شهرنشین که بخاطر تک فرزند بودن و پدری متمول داشتن، تمام وسایلش در ایران مارک بود و حتی خوراکی هایش غیرایرانی بودند! با کلی ذوق و شوق راهی هلند شده بود برای […]

چندی پیش یکی از دوستان بهمراه همسرش برای فرصت مطالعاتی به هلند آمده بود و به قول خودش به اروپا!!! با همسری شمال شهرنشین که بخاطر تک فرزند بودن و پدری متمول داشتن، تمام وسایلش در ایران مارک بود و حتی خوراکی هایش غیرایرانی بودند! با کلی ذوق و شوق راهی هلند شده بود برای تجربه یک زندگی اروپایی؛ آنهم حداقل به مدت شش ماه.

دو هفته اول همچون ایرانیان و فرهنگ مصرف زده ایرانی، بخوبی خرج میکرد و از بهترین مارک ها و برندهای اروپایی خرید می کرد. بعد از هفته چهارم و ماه اول، نگاه سنگین و متعجب دوستانی که به تازگی در هلند پیدا کرده بود (هلندی و غیرهلندی) را به خوبی لمس کرده بود. نگاهی که مشخص می کرد که این شیوه خرج کردن و مصرف زدگی با فرهنگ رایج هلندی ها جور در نمی آید و نه تنها این کار ارزش نیست بلکه به نوعی کاری غیر منطقی و غیر عقلانی جلوه می نمود.

در یک مهمانی خصوصی ایشان تعریف می کرد که برای پر کردن زمان خالی اش در کلاس های زبان هلندی شرکت کرده بود و معلم زن هلندی کلاس گفته بود که یک هلندی اصیل هیچ وقت در این موقع سال که فروشگاه ها تخفیف های آخر تابستان و آخر سال شان را شروع نکرده اند، خرید نمی کند و یک هلندی خریدهای اصلی اش را در زمان تخفیف ها که بعضاً تا ۷۰ درصد هم میرسد انجام می دهد.

حالا بعد از ۹ ماه، آن خانم شمال شهرنشین تنها مارک  و برند مصرف کن، به خوبی یاد گرفته است که یک زندگی هلندی چیست؟ دو هفته قبل از عزیمت به ایران مهمانشان بودیم. با کلی ذوق و شوق تعریف می کرد که این سیب زمینی ها را از فلان فروشگاه گرفته ام چون ۳۰ درصد تخفیف داشته ولی ماست و نوشیدنی را از آن فروشگاه نخریدم و آنها را از فروشگاه دیگری با فاصله یک و نیم کیلومتری فروشگاه قبلی خریدم چون ماست و نوشیدنی اش را ۲۵ درصد تخفیف زده بود!

با خودم فکر میکردم که چه گونه است که یک فرد در ایران آنگونه مصرف زده و تجمل گرا و مارک مصرف کن تربیت می گردد ولی همان فرد در عرض کمتر از ۹ ماه به فردی کاملاً اقتصادی و با حساب و کتاب و صرفه جو تبدیل می گردد؟ آدمی که در ایران تنها چیزی که برایش مهم نبود قیمت و پول و مصرف زدگی بود ولی در اینجا به آدمی تبدیل می شود که برای خرید یک نوشابه یک یورویی تخفیف دار حاضر است یک و نیم کیلومتر را با دوچرخه طی کند تا جنسی ارزانتر را تهیه نماید. در حالیکه نسبت درآمد (حقوق) به هزینه ای که در هلند دریافت می کرد حداقل دو برابر بیشتر از آن نسبت در ایران بود.

این فرهنگ یک جامعه است که یا تو را مصرف زده و مصرف گرا بار می آورد و یا آدمی صرفه جو و مقتصد و با حساب و کتاب.

به نقل از وبلاگ دیدگار