داشتیم توی سالن فوتبال بازی می کردیم. یک مسابقه ی دوستانه بود و بازی به نحو احسن برگزار می شد. توپ به من رسید اما یک دریبل نا موفق باعث از دست دادن توپ و ضد حمله ای برای حریف شد.
یکی از مدافعین تیم ما ( که همه بهش سید می گویند) با سرعت و قدرت هر چه تمام تر برای توپ گیری به سمت بازیکن مهاجم رفت . یک برخورد اتفاق افتاد و صدایی شبیه شکستن چوب شنیده شد و پس از اون سید روی زمین افتاد. همه به خیال اینکه الان بلند می شه به ادامه ی بازی پرداختند ولی هرچه بازی ادامه پیدا می کرد سید بلند که هیچ، اصلا تکان نمی خورد. بالای سرش رفتم ببینم چه اتفاقی افتاده با کمال ناباوری دیدم ساق پایش به دو نیم تبدیل شده(یعنی ساق پایش به دو قسمت تبدیل شده بود) و داشت از درد می مرد ولی نمی توانست تکان بخورد.
اورژانس رو خبر کردند و این بازیکن مصدوم رو به بیمارستان بردند. حال همه گرفته شده بود و دیگر کسی انگیزه ی ادامه ی مسابقه رو نداشت. همه ی بچه های تیم باهم به بیمارستانی که سید رو برده بودند، رفتیم.حالش خیلی بد بود و از درد داشت دندان قروچه و موهای سرش را می کند. بعد از عکس برداری از پا یک سرم به او وصل کردند و به دلیل شلوغی و پر بودن مکان های تزریق سرم تخت متحرک او را در گوشه ای قرار دادند تا سرمش تمام شود.
در همین میان یکی از بچه ها ازش سوال کرد که سید می خوای زمان ۲ ساعت بر گرده و پات سالم باشه؟ و سید از ته قلبش گفت آرزومه ولی حیف که زمانی که رفت بر نمی گرده و بعد از اون به دلیل شلوغ بودن سر دکترها و پرستارها به مدت ۱ ساعتی رها شد و کسی به او توجه نمی کرد تا دکتر آمد و دستور بستری شدن رو داد و اولین چیزی که از ما همراهانش پرسید این بود که آیا بیمه بوده است یا نه؟ و چون بیمه نبود هزینه های بیمارستانش( که حدود ۵میلیون تومان شد) رو خانواده اش مجبور شدند پرداخت کنند.
دو روز بعد یعنی هنگامی که عملش تمام شده بود به ملاقاتش رفتیم دیدیم حالش بهتره و عمل هم به خوبی انجام شده اما نگرانی خانواده او از وضع جسمانیش از یک طرف و چگونگی پرداخت این پول به بیمارستان از طرفی دیگر ذهنشان را مشغول کرده بود. بیمه ی ورزشی ۸ هزار تومان است و همه ی خانواده سرزنشش می کردند که چرا خودش را بیمه نکرده ۸ هزارتومان پولی نیست ولی اگر بیمه کرده بود الان ۵ میلیون ضرر نمی کرد. وقتی اومدم خانه در مورد این دو سه روزی رو که گذشت نشستم خوب فکر کردم و به چند نتیجه رسیدم که فکر کردم نوشتنش خالی از لطف نباشه، شاید خالی از حکمت هم نباشه و ما انسانها بعد از مرگمون این نوشته ها رو بیشتر درک می کنیم
۱- زمان از دست رفته دیگه هرگز بر نمی گرده و هر گونه اتفافی برای انسان افتاد تا آخر عمر دیگه همراهشه درست مثل این سید که به گفته ی دکتر تا آخر عمرش دیگه نمی تونه خوب بدوه و فوتبال بازی کنه و… ، انسان هم در حسرت زمان گذشته می مونه و آرزوی برگشت زمان رو داره. دقیقا همین اتفاق برای انسانها بعد از مرگشون رخ می ده؛ همه در حسرتند و از خداوند می خواهند که حد اقل چند روزی به دنیایی که از دست دادنش بر گردن شاید کار نیکی انجام بدهند اما برگشت زمان اتفاق نخواهد افتاد.
۴- قیامت هم چیزی شبیه بیمارستانه؛ تو بیمارستان همه به فکر بیمارهای خودشون بودند و اصلا توجهی به بیمارهای دیگه نداشتند توی قیامت هم همه به فکر خودشون هستند
در آخر از همه شما ها می خواهم که برای سلامتی هر چه زود تر و سریع تر فرزند رسول الله دعا کنید…
خیلی آموزنده بود