-
حجه الاسلام و المسلمین ابوالفضل امامی
دکتر دهقانی فیروزآبادی در نوشته ای سه دیدگاه درباره مذاکره با آمریکا و نسبت آن با هویت ایران ذکر کرده است که دارای ابهاماتی است. وی با نفی نگاهی که آن را بدبینانه دانسته اند و نیز نگاهی که آن را خوش بینانه دانسته اند، به نگاهی می پرداز که آن را واقع بینانه می داند.
نقد نخست: ایشان در نوشته خود به مؤلفه های اصلی هویت جمهوری اسلامی ایران پرداخته اند و گفته اند که نه می توان به برخی از عناصر هویت بخش اکتفا کرد و نه اینکه ارزش عناصر هویت بخش را یکسان دانست؛ تا داوری را به جمع جبری بسپریم. اما وی ذکر نکرده است که مؤلفه هایی که در مذاکره با آمریکا آسیب می بیند وزن بیشتری دارد یا مؤلفه هایی که ممکن است تقویت شود. اتفاقا آنچه در حل مسأله ارزش حیاتی دارد، همین جا نهفته است. این یک اصل حیاتی در حل «تعارض» در اصول فقه و نیز نزد عقلا است که باید چیزی را مقدم داشت که حیاتی تر است ولی این امر در مقاله یاد شده، به نفع «نگاه خوش بینانه» رها شده است.
عناصر هویت جمهوری اسلامی ایران، در ساده ترین حالت، دو بخشی است: الف. «لا اله» و نفی طواغیت (فمن یکفر بالطاغوت)؛ ب. «الا الله» و نیز «و یومن بالله». اگر چنین شد، آنگاه هویت ما در جایگاه غیرشکننده ای خواهد بود: «فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها». از همین رو است که امام خامنه ای در ۱۳ دی ۱۳۸۶با جمع کیفی ارزش تمام عناصر هویتی جمهوری اسلامی ایران، به «حل تعارضات» پرداخته می گویند: «حالا می نشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطهى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم».
ب. نقد دوم: شاه بیت آنچه دکتر دهقانی آن را «نگاه واقعبینانه» نامیده است، آن است که اگر مذاکره با آمریکا روند مطلوبی طی کند و به نتیجه برسد، نه تنها آسیبی متوجه منافع ما نیست، بلکه سبب ارتقاء هویتی و وضعیت ما نیز خواهد شد؛ اما وی لنگه دیگر اگر را تبیین نکرده است؛ که اگر چنین نشود، چه خواهد شد!: «پنجم، آغاز مذاکرات گام بسیار مهمی بوده است ولی تأثیرگذاری مثبت و منفی آن بر هویت جمهوری اسلامی به نتایج آینده آن بستگی دارد. اگر جمهوری اسلامی ایران از این مذاکرات سر بلند و دست پر بیرون آید، تردید نباید کرد که هویت اسلامی و انقلابی ایران تقویت خواهد شد.»
اکنون سؤال این است که مگر آمریکایی ها آنچه شما گفته اید را نمی دانند؟ چه عاملی باعث می شود که آمریکا به رغم منطق اسکتباری حاکم بر سیاست خارجی و روابط بین المللش، حاضر باشد سرسخت ترین دشمن خود را تا این حد دارای اعتبار و استحکام کند؟ تفاوت ایران با چین و برزیل این است که هویت ایران از دو بخش «لااله» یعنی نفی سلطه و استکبار و طواغیت و «الا الله» تشکیل شده است و هویت چین و برزیل ذاتا مبتنی بر «لااله» نیست. در ادامه توضیح فرمول بندی شده ای خواهد آمد
الف. تقابل پارادایمی: تقابل ما با آمریکا و ام الفساد قرن، تقابل پارادایمی است، زیرا محور پرگار آمریکا، نفی حاکمیت الله در تمام ابعادش و اثبات حاکمیت طاغوت (سیطنیزم یا اگوسنتریزم) است. و مرگز پرگار ما، اثبات نفی حاکمیت غیرخدا با تمام ابعادش و نیز اثبات حاکمیت الله با تمام ابعادش است. لذا ثبوتاً امکان تصور دفع مضرّات مشترک و جلب منافع مشترک برای مذاکره وجود ندارد و اثباتاً هم امکان اشتباه آمریکا در شناخت مصالح و مفاسد خود کمتر از کسانی است که امتداد جریان «اعتمادسازی دولت هشتم» هستند. بنابراین یافتن مصالح یا مفاسد مشترک بسیار نادر است. البته تقابل پارادایمی ممکن است بین دو نظام طاغوتی هم رخ بدهد؛ مانند نظام شوروی سابق با آمریکا یا و در عین حال، مفاسد و مصالح مشترک نیز داشته باشند؛ زیرا ممکن است که ظلم کردن به یک کشور سومی، به نفع هر دو آنها باشد. مثل باج بازی ای که بین روسیه و آمریکا بر سر ایران جاری است.
ب. تقابل جهتی: اما راز شکست قطعی مذاکرات در نکته دوم است؛ اینکه ایران و آمریکا علاوه بر تقابل پارادایمی، دارای تقابل «جهتی» هم هستند. یعنی ما لوکوموتیز قطار استکبار ستیزی ای هستیم که با سرعت هر چه بیشتر به جهتی حرکت می کنیم که دقیقاً در نقطه مقابل قطار استکبار به لوکوموتیوی آمریکا است. ما جهان را به سمت نابودی ظلم و استکبار و هر چیزی غیر از توحید می کشاند و آمریکا جهان را به سمت ظلم و نابودی توحید می کشاند. از آنجا که هر چیزی غیر «حق» و توحید، در دستور کار ما برای نابودی است، لذا ما نمی توانیم با آمریکا منافع مشترک داشته باشیم، برخلاف «طواغیت» که دست کم در یک چیز مشترکند؛ در دشمنی با حق. پس ممکن بود که شوروی و آمریکا منافع مشترکی داشته باشند ولی محال است که ایران با آمریکا به عنوان لوکوموتیو و رهبر قطار طاغوت، منافع مشترکی داشته باشد. در این حالت، حتی اگر منافع مشترکی با وجود تقابل پارادایمی تصور شود، با وجود تقابل «جهت»ی ، منطقاً امکان وجود منافع مشترک نیست و لذا مذاکره ضرورتاً برای مذاکره و قربانی شدن منافع ایران است، نه برای رسیدن به بازی برد برد.
منطق حاکم بر امتناع تصور منافع مشترک با وجود تقابل «جهت»ی در چیست؟
قاعده عقلی ای داریم که «دفع ضرر، مهمتر از جلب منفعت است». اگر بنا بر فرض، دو کشور آمریکا و ایران مانند دو لوکوموتیوی باشند که قطاری را در جهت مقابل هم و برای نابودی هم دیگر می کشند، به هر میزان که قدرت یک طرف بیشتر شود، توان ضربه زدن به طرف مقابله بیشتر خواهد شد. در این حال، اگر آمریکا به خاطر جلب منافعی، حاضر به قدرتمندتر شدن ایران باشد، و قدرتمندتر شدن ایران عین ضرر برای آمریکا باشد، آمریکا طبق قانون «تقدم دفع ضرر بر جلب منفعت» هرگز اقدام به نتیجه بخش کردن مذاکرات نخواهد کرد. پس تنها امید مذاکره کنندگان، دلخوش کردن به اشتباه آمریکا است؛ آیا باید این هویت کشور را قربانی این احتمال کرد!
از سویی اگر واقعاً دولت یازدهم از موضع قدرت وارد مذاکره با آمریکا شده باشد و آمریکا مخاطراتی داشته باشد که برای رهایی از آن، حاضر به امتیاز دادن به ایران باشد، باید بدانیم که اگر واقعاً خطر آن مخاطرات برای لوکوموتیو قطار استکبار بیشتر است، ما نباید حاضر به رفع این خطر باشیم، بلکه باید آن را تشدید کنیم.
علائم باخت دولت یازدهم در مذاکره
در عین حال، دولت یازدهم، هم در انتخاب مکان مذاکره در کشور طرف مستکبر و زورگو اشتباه کرده است، هم در زمان مذاکره که باعث شد شکست آمریکا در سوریه پوشیده شود تا حدی که جان کری گفت: عقبنشینی ایران آن قدر شیرین است که هزار تلخی نظیر شکست در حمله بهسوریه را جبران میکند!
دولت یازدهم در رفتاری غیر حرفه ای، حتی در سطح و فرایند مذاکره نیز اشتباه کرد و عجیب تر اینکه در رویکرد ورود به مذاکره نیز دچار اشتباه فاحشی شد و به جای یادآوری برگهای برنه ما و نقاط ضعف و رسوایی آمریکا در منطقه و درباره ایران، دائماً گفت که چرا آمریکا «تحریم های بی رحمانه» بر ضد مردم ایران دنبال می کند. مگر آمریکایی که با چراغ سبزش مردم حلبچه و سردشت و … شیمیایی شدند یا مردم هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتم نابود کردند یا به فرمانده نابود کننده ایرباس مسافری ما جایزه دادند یا در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان این همه آدم کشته اند، قرار است به ما رحم کنند که دائم از بیرحمی آنان شکوه می شود و برگهای برنده را با ترحم و عوامیگری نادیده می گیرند و برگهای بازنده را رو می کنند؟
راستی مگر ما یک بار به طور غیر مستقیم با همین نوچه های آمریکا بر اساس دستور آمریکا مذاکره و اعتمادسازی نکردیم؟ به کجا رسیدیم؟ پس برای کی گفته اند که «آزموده را آزمودن خطاست»؟
مقاله دکتر دهقانی که استاد متخصص در این فن هستند را خواند. الحق که زیبا بود. مقاله آقای امام هم خواندم. هر چند مقاله دکتر دهقانی منسجمتر نوشته شده بود؛ ولی اشکالات اقای امامی هم قابل توجه و ریزبینانه بود. در هر حال هر دو نوشته قابل استفاده است.
ممنون از شما
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
با سلام خدمت همشهری های عزیز میبدی و دست اندر کاران سایت میبد ما.
پیش از هر چیز مایلم مراتب قدردانی خود را از سایت میبد ما که زمینه تعاطی افکار مختلف را فراهم آورده و ناقد فاضل جناب حجه الاسلام امامی که به رفع بعضی از ابهامات در مقاله حقیر کمک کرده است ابراز دارم. در مورد مقاله و نقد ان ذکر چند نکته لازم به نظر می رسد:
اول، برای اینکه خوانندگان محترم از اصل مقاله ای که نقد شده است باخبر شوند بهتر بود ادرس کامل ان ذکر می شد.
دوم، من در مقاله دیدگاه بد بینانه را نفی و حتی نقد نیز نکره ام. محتوای نقد جناب امامی بیانگر آن است که ایشان موافق این دیدگاه هستند و برای ان استدال کرده اند. از این رو به تبیین دیدگاه اول پرداخته اند که قابل تقدیر است.
سوم، مفهوم مخالف این گزاره که “در صورت موفقیت مذاکرات هویت جمهوری اسلامی ایران تقویت می شود” ان است که در صورت شکست در صورتی که قصور از ناحیه مذاکره کنندگان ایرانی باشد هویت تضعیف و خدشه دار خواهد شد.
چهارم، در متن مقاله تذکر داده ام که مذاکره و مناقشه با امریکا دارای ابعاد و وجوه هویتی است که برای موفقیت ان باید به شدت به ان توجه کرد.
پنجم، برای توضیحات بیشتر در مورد مذاکره ایران و امریکا و ماهیت و پیامد های هویتی ان خوانندگان فرهیخته را به مطالعه مطالب دیگری از اینجانب دعوت می کنم: ۱-“تبار شناسی منازعه ایران و امریکا” که در تاریخ ۲۳ ابان ۱۳۹۰ در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر شده است. ۲- مصاحبه با سایت تحلیلی تبیینی برهان در تاریخ های ۲۹ مهرماه و ۱ ابان ماه جاری.
با احترام و سپاس
سید جلال دهقانی فیروزآبادی
چهارم ابان ماه ۱۳۹۲، تهران
سلام و سپاس خدمت شما و جناب آقای دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی
مقاله یادشده ایشان در حوزه تبیین دیدگاههای گوناگون نسبتاً منصفانه و دقیق بود و جای قدردانی دارد. و نیز اینکه ایشان با وجود مشغله های زیاد، نوشته ای عادی را پاسخ داده اند، جای تقدیر دارد.
به نظر می رسد که ایشان با آوردن عبارت «به طور کلی سه دیدگاه فراگیر بدبین، خوشبین، و واقع بین در مورد تأثیرهای هویتی مذاکره ایران و آمریکا وجود دارد. بدبینان بر این باورند که …» و استفاده از عبارات ارزشی بدبین، خوش بین و واقعبین، و عبارات دیگری که در متن است، به بررسی ارزشی و نیز دانشی دیدگاه بد بین پرداخته اند. و عملاً دیدگاه سوم (واقعبین) را پذیرفته اند؛ لذا داروی و نقد، بلکه نفی دیدگاهی که ایشان آن را بدبینانه خوانده اند، در مقاله روشن است. به ویژه اینکه ایشان پنچ نکته را به اسم پیشفرضهای این دیدگاه آورده اند که برخی از آنها را شاید هیچ مخالف مذاکره با آمریکا نپذیرد! ایشان این ملاحظات را در پی دیدگاهی که آن را خوشبین نامیده اند، نیاورده است؛ خوب بود برای رعایت تناسب، آن به اصطلاح پیشفرضها که هر خواننده ای را متوجه نقد، بلکه نفی آن دیدگاه می کند، ذکر می شد.
ضمن تشکر مجدد از جناب دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی به خاطر بذل عنایت به مباحث علمی و اهتمام به اخلاق علمی و رسانه ای. خوب است که سایت میبدما مقاله ایشان را نیز منتشر کنند.
زنده و برازنده ظهور باشیم
salam
doroste ;ke maghalate elmi bazdidesh kame vali arzeshesho dare
thanks