تنهای تنها را تنها نگذارید!

مجدالدین معلمی

  • مجدالدین معلمی*

این قدر فیلم بی خاصیت بد دیده ام که وقتی یک فیلم خوب می بینم به شدت مشعوف می شوم! همانطور که پیشتر هم نوشتم در سه سال اخیر به واسطه ی حضور در جشنواره فیلم فجر تقریبا تمام فیلم های تولیدی ایران را دیده ام. گاه در خودم شک می کردم که نکند واقعا تصور من فیلم خوب غلط است و اصولا” این پدیده در ایران خلق نمی شود!

جشنواره فجر سال گذشته با فیلم های دلچسبش امیدوارم کرد. آن قدر فیلم خوب بود که در هر فصل چند فیلم خوب روی پرده باشد. از فیلم هایی که هم اکنون روی پرده است دیدن دو فیلم “”تنهای تنهای تنها” و “دهلیز” را به جد سفارش می کنم. حیف است این دو فیلم را از دست بدهید!

“تنهای تنهای تنها” را می توان فیلمی در ژانرهای خانوادگی-سیاسی-طنز-کودک تعریف کرد. آن قدر فیلم عبدی پور –این جوان بی ادعای بوشهری- غیر منتظره بود که به جد می توان از آن به عنوان پدیده ی جشنواره گذشته یاد کرد. هر چند متاسفانه در دعواهای آزاردهنده ی درون تشکیلاتی اهالی سینما قربانی داوری شد.

“تنهای تنهای تنها” روایت معصومانه ی دو نوجوان بوشهری-روس است که به واسطه ی نیروگاه اتمی بوشهر با هم دوست و دشمن! می شوند و در نهایت پسر بیش فعال و خیالباف داستان در کشاکش داستان به مردی تمام عیار تبدیل می شود و برای دفاع از ایران و صلح قد علم می کند!

بزرگ ترین حسن “تنهای تنهای تنها” در فیلم نامه ی بی نقص و بازی روان بچه های بوشهری آن است. ریتم داستان تند و غیر قابل پیش بینی است و از تعلیق های مناسبی بهره برده است. فیلمی که به عقیده من به “لیلی با من است” کمال تبریزی تنه می زند. هرچند آن از دفاع مقدسی دیگر می گفت و این با زبانی کودکانه از دفاع مقدسی دیگر!

اما حکایت “دهلیز” متفاوت است. هر قدر “تنهای تنهای تنها” شیرین و با نشاط و شلوغ است دهلیز یک درام آرام، تلخ و امیدوارکننده است! شاید بزرگ ترین امتیاز فیلم شعیبی جوان تلفیق همین دو ویژگی باشد، تلخی و امید! سخت است کسی درباره ی سوژه ی تلخ و سیاه اعدام و زندانی در انتظار مرگ، یک فیلم سفید و امیدوار کننده بسازد.

“دهلیز” را باید سالم ترین فیلم در خصوص قصاص دانست. آن قدر تضاد “مرگ و زندگی” و “قصاص و بخشش” خوش ساخت در آمده که بدون کمترین شعار زدگی، هم زشتی قتل و زیبایی عفو به نمایش گذاشته شده است.

باید جسارت و حسن نیت هر دو فیلمساز جوان “دهلیز” و تنهای تنهای تنها” را ستود. هر دو برای اولین کار دست روی سوژه ای گذاشته اند که کوچک ترین خطایی باعث نابودی اثرشان می شد ولی با استحکام و داستان پردازی خوب حتی کوچک ترین دیالوگی که به تحقیر ایران اسلامی بینجامد ندارد.

این افسوس در دلم ماند که چرا برنامه ریزان و تریبون داران فرهنگی با ابزارهای خود به تشویق و حمایت از این دست جوانان کاربلد خلاق و میهن دوست نمی پردازند. در حال و روز سینمای روشنفکری زده امروز ایران، احسان عبدی پور و بهروز شعیبی را باید حلوا حلوا کرد. لااقل من و شما می توانیم با دیدن فیلم های شان ضمن حمایت از این دو فیلم سالم ملی، خدا قوتی برای شان بفرستیم.

*نویسنده وبلاگ سه الف