غزلی سیاسی از شاعر میبدی به مناسبت عید ولایت
داشت آنجـا خـدا به ما نظـری… ســالها ، سالـهـای دربــدری/ سال پنجاه و فقر و وحشت بود…سال طاغوت بود و پــرده دری/ سال پنجاه وهفت شد کم کم… سال پنجاه وهفت خوش خبری
-
شاعر: مسلم زارع دهآبادی*
داشت آنجـا خـدا به ما نظـری ســالها ، سالـهـای دربــدری
سال پنجاه و فقر و وحشت بود سال طاغوت بود و پــرده دری
سال پنجاه وهفت شد کم کم سال پنجاه وهفت خوش خبری
خــبــر آمــد کـه باغـبان آمــد باغبــان؛ باغبــان خـون جگــری
انقــلابــی درون بــاغ افــتــاد انقــلابــی ز جـنـس داد گــری
خطرازبیخ گوشمان که گذشت آمــد از غــرب باز هــم خطری
جنگ شد ،تا مجاهدین رفتند قاعدین مانده اند و گوش کری!
عــده ای در پی غنیمـت ها ، غافل از حمله های پشت سری
عده ای در پی شهادت و مرگ در پــی واژه هـــای سـرخ تــری
پشت درب بهشت می گفتند: بی خیال بهشت و حور وپری !!
باغ امـا به دست مــا افتـاد . . . پــر شد از شاخه های پر ثمری
سالــها بـعد، باغــبان غــریب خــسته امــا شــبیه منتــظـری
جام زهری که نوش جان میکرد داشت، از حــال و روز او خــبری
باغبان رفت ؛ باغ اما هــست آمــده باغـبــان تـــازه تــری
آفـت دیگــری بــه بــاغ افتــاد خــبر آورد مـرغ شانه سـری
کرم ها از درخت می جــوشند تــوی بــاغ است رد جانوری
سال هشتاد و فتنه شد کم کم بــوی طلــحه وزید و ابـن اری
“سخت ابزارشان” زکــار افتــاد حال جنگ است، جنگ نرم تری
باغبــان جــدید غـرق شکیب داغــدار شــیوع بــی بصـری
….
سال هشتاد و رهبر است امسال باغبان را زیاد خـود نبری . . .
سلام به شاعران پر شعور ما
خیلی روان بود، مثل رود جاری و جوشان بود.
کلمه «درب» اشتباه رایج است.
ابن اری هم قیافه اش به قافیه نمی خوره.
با همه رسالت سیاسی ای که بردوش دارد، آن قدر عطر احساس و روانی در خود دارد که آدم را به بر می کشد این شعر.