کارخانههای کاشی وسرامیک میبد و فقدان یک عنصر حیاتی بهنام «مدیریت بحران»
همین امروز هم برای جلوگیری از افتتاح یک کارخانه و یا افزودن یک خط تولید دیگر به خطوط تولید کاشی در شهر دیر شده است. این کار باید خیلی وقت پیشتر شروع میشد که نشد. از امروز باید فکرهای جدیدی کرد.
- غلامحسین علوی/ علی آباد ما
از دوستان شنیده شد که یکی از مدیران کارخانه های کاشی در فرمانداری نسبت به شرایط تولید کاشی و ربط نداشتن خرج و دخل، اعتراض می کرده است و شنیده شده است که حدود ۲۰ درصد از توان فرمانداری میبد، فقط صرف معضلات و حواشی کارخانجات کاشی و سرامیک میبد می شود.
این موارد را وقتی کنار اخبار رسیده از اعتصاب ها، اعتراض ها، اخراج ها، عوارض محیط زیستی و ده ها خبر ناخوشایند از کارخانه های کاشی می گذاریم، به این نتیجه می رسیم که “کارخانه های کاشی، قاتل جان شده اند نه قاتق نان!”
ندیدن عواقب بازگشایی این تعداد از کارخانه های کاشی و سرامیک، امروز ما را به این فکر می اندازد که اگر این روند چند ساله ی نزول فروش کاشی و افت بازارهای عرضه ادامه داشته باشد، چه مشکلات و معضلاتی می تواند در آینده ای نزدیک گریبانگیر ما باشد !؟ گرایش بیش از اندازه به صنعتی تک محصولی، ما را به پرتگاهی می برد که ناگزیر از سقوطی دردناک می شویم.
بدترین مشکلی که در قبال کارخانه های کاشی و سرامیک، این روزها گریبان ما را گرفته و مهمتر اینکه با این روند وضعیتش بدتر نیز می شود، “مدیریت ضعیف برخی کارخانهدارها در بحرانها” می باشد. وقتی هر روز از شهرک صنعتی خبرهای بدی از حواشی مسائل کاری به گوش می رسد و این روند پررنگتر نیز می شود و بدتر از همه اینکه، مدیران کارخانه ها مشکلاتشان را با خود به فرمانداری می برند، مشخص می شود که آینده خوبی انتظار ما را نمی کشد.
با تحلیلی بر اتفاقاتی که در این صنعت می افتد، به راحتی می توان گفت: این صنعت در شهر ما فقط برای روزهای فروش خوب در بازار ساخته شده است و تنها وقتی کاری به کسی ندارد که محصول خوب و بدش بدون کوچکترین زحمتی در بازار به قیمتی مناسب فروش رود، و اگر ذره ای به این خوش خیالی خدشه ای وارد شود، کنترل از کف می دهد و ناخوشی خود را به هر طریقی به دیگران سرایت می دهد.
نداشتن “مدیریت بحران” در کارخانه های کاشی، بیم این موضوع را تقویت می کند که خدای ناکرده روزی باید منتظر تلنبار شدن بیکارها و رشد فساد روزافزون در شهر را شاهد باشیم، به هر حال این صنعت یک طرفه باعث جذب تعداد زیادی “غیربومی” به شهر شده است و پاشیدن شیرازه امنیت کاری در این محور می تواند ما را دچار عواقبی کند که بیرون آمدن از آن غیرممکن باشد.
همین امروز هم برای جلوگیری از افتتاح یک کارخانه و یا افزودن یک خط تولید دیگر به خطوط تولید کاشی در شهر دیر شده است. این کار باید خیلی وقت پیشتر شروع میشد که نشد. از امروز باید فکرهای جدیدی کرد.
از امروز باید به این فکر کنیم که کارخانه های فرسوده را کم کم با تحول صنعتی از دور خارج و استعداد کارگری آن را در زمینه صنایعی دیگر به کار گیریم. این حرف شاید خنده برخی را در پی داشته باشد، اما تشبیه کاملی است به کسی که پا و یا دستش عفونت شدید دارد و ناگزیر از قطع کردن است؛ اینجا قطع کردن دست و یا پای عفونت زده، زنده ماندن شخص را در پی دارد.
باید به سراغ تحقیق ها و تحلیل های کارشناسی برویم و برای کارخانه های کاشی تاریخ انقضایی تعریف کنیم، و ریل حرکت آنها را در یک جا که به انتها می رسد تعویض و باعث زنده شدن جریان صنعتی سالم و بدون عوارض پیش بینی شده باشیم.
این مقاله کوتاه، صرفاً یک نوشته نیست، تلنگریست که اگر اثر نکند و حرکتی را در پی نداشته باشد، آدمی را می ماند که در حرکت به سوی پرتگاهی که آن را می بیند، چشمش را عمداً می بندد و این بستن چشم چیزی از بلای سقوط کم نمی کند.
آقای علوی اینکه می فرمایید “ریل حرکت این کارخانه ها را تعویض و صنعت دیگری را بدون ضربه زدن به محور کارگری جایگزین کنیم” برای اروپاست که مدتی پیش این کار را شروع کرده و موفق هم بوده است. به نوعی ما الان شاهد افت تولید کاشی در اروپا و رشد تولید دستگاه های تولید کاشی و صادرات ان به دنیا هستیم.
متاسفانه “اصالت دادن جیب ها” بر اهداف و برنامه ها و واقعیات و … در میبد حرف اول رو میزنه. عاقبتش رو هم شما پیش بینی کردی عزیز .
آقای علوی از اینکه این موضوع به این مهمی را مطرح کردید باید از شما کمال تشکررا نمود . البته گوش شنوایی در شهر ما وجود ندارد و اگر دارد چون نیمی از مردم شهر در این باتلاق شریک هستند یا سهامدارند یا کارگر یا به نوعی وابسته ولی متاسفانه چشمانمان را بسته ایم.
این وضعیتی که الان برای صنعت کاشی شهر پیش امده را بنده در سال ۸۷ پیش بینی کرده بودم چون سروکارم با حساب وکتاب این کارخانجات بود. و روز به روز می دیدم که کم کم دارد یخ سوددهی آب می شود. ولی مسئولین جیب روزشان را می دیدند و برای آینده فکری نداشتند.
همان موقع چندی از نابودی صنعت نساجی نگذشته بود و همین راه را رفته بودند.
اگر بخواهیم کاری بکنیم باید انقلابی در شهر از طریق گروههای مجازی برگزار شود و مردم هوشیار شوند تا بخاطر یک عده سرمایه دار فرهنگ – اقتصاد – اجتماع از بین نرود
تشکر