اسلام رحمانی یا ایدز هویتی؟

ابوالفضل امامی

  • حجه الاسلام و المسلمین ابوالفضل امامی میبدی

امام خامنه ای در دیدار با جمعی از دانشجویان (۲۰ تیر ۹۴) ضمن پرهیز دادن از «سطحی نگری» در ارتباط با مفاهیم اسلامی به نقد برخی شعارهای شیطانی اسلامی نما پرداختند؛ از آن جمله، سوء استفاده اصطلاح «اسلام رحمانی»: «اصطلاح اسلام رحمانی که این روزها رایج شده است از ترکیب دو کلمه‌ی زیبا به وجود آمده اما معنای واقعی آن چیست؟ آیا منظور این است که برخلاف قرآن که انسان‌ها را به مؤمن، کافر، دشمن و دوست تقسیم می‌کند باید با همه انسانها، صرفاً با رحمت برخورد کرد؟ و با کسانی که با اسلام و ملت ایران دشمنی می‌کنند، بر خلاف فرمان پروردگار با محبت، مودّت و مَعدِلَت رفتار کرد؟».

بررسی بیان امام خامنه ای در نقد شعار تحریف آلود اسلام رحمانی آمریکایی

۱٫    بُعد جهان شناختی و انسان شناختی شعار اسلام رحمانی آمریکایی: بهشت پنداریِ جهان جهنمی

ضرورت تبری و تولی: در فرایند شکل‌گیری یک رفتار اختیاری چند مرحله وجود دارد: ۱٫ «دانش» به مطلوبیت رفتار؛ ۲٫ «انگیزش» حب و بغض برای کشش به سمت امور محبوب یا رانش از امور مبغوض؛ ۳٫ اراده ایجاد رفتار؛ ۴٫ کنش و انجام عمل.

اگر تمام عناصر موجود در جهان عناصری همسو باشد و هیچ تضاد و تزاحمی در عالم نباشد؛ یعنی جهان مانند بهشت باشد، نیازی به بغض و خط کشی خودی و غیر خودی نیست. اما در جهانی که بهشت نیست و تضاد فکری و ستیز عملی ویژگی برجسته آن است، راهی جز شناخت مصالح و مفاسد و شوق به مصالح و بغض نسبت به مفاسد وجود ندارد.

۲٫    بُعد فیزیولوژیک شعار اسلام رحمانی آمریکایی: تزریق ایدز به جامعه

نظام فکری و روحی انسان هم مثل سامانه بدنی، با برخی چیزها سنخیت دارد و با برخی چیزها، دچار نسخیت می‌شود؛ بنابراین از آنها تبری می‌جوید و حتی با آنها مبارزه می کند. اگر کسی فاقد توان دشمن‌شناسی و نبرد با دشمن باشد، بدنی را می‌ماند که دچار ایدز شده است؛ نه دشمن را می شناسد، نه می تواند از سلاح تبری استفاده کند و نه می تواند با او نبرد کند و آرام آرام رام مرگ می‌شود؛ اتفاقی که شاید اگر هدف غربی ها هم نبود، نتیجه شعار آمریکایی «کمونیزم رحمانی» در رویکرد قرارداد «هلسینکی» میان غرب و شوروی بود؛ با این قرار داد روابط فرهنگی در میان غرب و شوروی برقرار شد؛ و این یعنی آمریکا و شوروی دشمن هم نیستند؛ وقتی پذیرفتیم که آمریکا دشمن ما نیست، پنتاگون فرهنگی هم در پایتخت و خانه های ما جولان خواهد داد. سامانه دشمن شناسی و دفاعی ما هم نسبت به وی دچار ایدز  می‌شود و بعد شوروی یا هر کشور یا اندیشه‌ای، مسخ و نسخ می‌شود.

۳٫    بُعد وحیانی شعار اسلام رحمانی آمریکایی: حب و بغض الهی محکمترین رشته ایمان

همانطور که خداوند متعال فرموده‌است، کفر ورزیدن به طاغوت (فمن یکفر بالطاغوت) و سپس ایمان به خداوند متعال (و یؤمن بالله) ناگسستنی‌ترین و محکمترین رشته ایمان است (فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها). محکم‌ترین رشته ایمان، نه نماز است، نه روزه، نه جهاد، نه …، بلکه حب و بغض در راه خداوند است (أوثق عُرَی الایمان الحب و البغض فی الله). آن که ذکرش لا الا (مرگ بر آمریکا) و الا الله (جمهوری اسلامی) نیست، تحلیل ندارد و آنکه تحلیل ندارد در واقع «تهلیل» ندارد و لااله را از الاالله تحریف کرده است!

۴٫    بُعد استراتژیک: جنگ افروزی شعار اسلام رحمانی آمریکایی

گرایش غالب در روابط بین الملل، رئالیزم است که آمریکا و انگلیس سردمدار آن هستند. رئالیست ها معتقدند که وضعیت طبیعی جهان ستیز است و هیچ راهی جز توازن قوا برای رهایی از جنگ وجود ندارد و اساساً تقصیر اصلی جنگ جهانی دوم را نیز بر گرده لیبرال ها می گذارند که اروپا و جهان را با شعارهای لیبرالی خام کردند. در این میان آلمان، ایتالیا و ژاپن با رویکردهای نازیستی و فاشیستی به افزایش قدرت پرداختند و همین قدرت بالای آنان و لیبرال منشی و اسلحه فرود آوردن لیبرالها باعث وسوسه جنگ جهانی دوم شد. یعنی اگر طرف مقابل هم قدرتمند بود، این موازنه قوا سبب می شد که جنگ دوم جهانی با میلیونها کشته رخ ندهد! این شعار بیان دیگری از طرح سازمان سیا برای بر تزریق ایدز فرهنگی و بر زمین گذاشتن سلاح تبری و اسلحه نظامی است که بی شک ارمغانی جز فروپاشی ج.ا.ایران یا جنگ نظامی آمریکا با ایران در پی نخواهد داشت.

۵٫    بُعد «روابط بین الملل»ی شعار اسلام رحمانی آمریکایی

صلح لیبرال، ابتدا به صورت صلح جمهوری از سوی کانت مطرح شد، سپس به صلح دموکرات تغییر یافت و در نهایت هم به صلح لیبرال بدل شد.

با توجه به این که مردم هزینه های کشتار و مالی و ویرانی های جنگ را می دهند، اگر نظامی جمهوری یا دموکراتیک باشد، باید مراقب رأی مردم باشد و لذا حرکت به سمت جنگ سبب از دست رفتن پایگاه گروه حاکم می شود. یعنی ساختار دموکرات نظام سیاسی سبب دوری حاکمان از جنگ می شود.

دو دیدگاه آکادمیک درباره صلح دموکراتیک رایج است: آ. صلح دموکرات بیشینه: هر گاه یک طرف نزاع هم دموکرات باشد، هرگز جنگی در نخواهد گرفت؛ ب. صلح دموکرات کمینه: هنگامی که دو طرف نزاع دموکرات باشند، قطعاً جنگی در نخواهد گرفت. اما باید از این دو دیدگاه کاملاً غیر علمی گذر کرد و به دیدگاه سوم تنزل کرد: ج. صلح کمترینه: این دیدگاه که تا اندازه ای می تواند واقع نما باشد، بر آن است که هر گاه نزاعی بین دو نظام «لیبرال» در بگیرد، قطعا به جنگ منجر نخواهد شد. خواه این نظام ها جمهوری باشند یا سلطنت مشروطه یا … . اما دشمنی غرب با نظام های دموکراتیک لیبرالی مثل گرجستان (انقلاب رنگی گل رز) یا اکران (انقلاب رنگی نارنجی) حاکی از نقص این نظریه است.

مسلماً سر فرود آوردن در برابر نظام رئالیستی غرب در حوزه روابط بین الملل (هر چند که در حوزه داخلی تا حدی لیبرال باشند) سبب به هم خوردن بیشتر توازن قوا و حرکت به سمت جنگ خواهد بود و عمیقاً باید بدانیم که غرب در حوزه داخلی لیبرال است و در حوزه خارجی شدیداً رئالیست و زور مدار است.

حتی اگر در حوزه روابط خارجی هم لیبرال باشد، صلح لیبرالی تنها با کشورهای لیبرال ممکن است؛ آن هم کشورهای لیبرالی که همسو با منافع رئالیستی سلطه طلب غرب باشد؛ نه با کشورهای دموکرات لیبرال غیر همسو با زیاده خواهی غرب. بنابراین دم زدن از اسلام رحمانی آمریکایی، شعار صد در صد غیر واقع بینانه، جنگ افروزانه و از سر جهالت است.