ماجرایی عبرت‌آموز از برخورد میبدی‌های قدیم با نزول‌خواران

پنج شنبه هفته پیش که تصمیم گرفتم تا سری به قبرستان محله مان بزنم، مادربزرگم هم خواست تا با من بیاید تا شب جمعه ای فاتحه ای نثار اموات کند. وقتی به قبرستان رسیدیم از روی تعجب پرسید: چرا درب مزار فلانی را باز کرده اند؟!

پنج شنبه هفته پیش که تصمیم گرفتم تا سری به قبرستان محله مان بزنم، مادربزرگم هم خواست تا با من بیاید تا شب جمعه ای فاتحه ای نثار اموات کند.

وقتی به قبرستان رسیدیم از روی تعجب پرسید: چرا درب مزار فلانی را باز کرده اند؟!

پرسیدم: مگر این بنده خدا کیست و مگر باز شدن درب مزار کسی تعجب دارد؟!

جواب داد: وقتی بچه بودم صاحب این گور، زیر ساباط مغازه ای داشت. کارش نزول خوری بود!وقتی جون به عزرائیل داد، مردم گفتند نباید اورا در قبرستان دفن کنید، ببرید و جداگانه خاک کنید چرا که او نزول خور بوده و نزول خور بدترین خلق روی زمین است. او را بردند و جدا از قبرستان دفن کردند. بعدا مردم با هزینه خودشان نیز دیوارکشی کردند یک درب آهنی هم گذاشتند و قفل محکمی به آن زدند!

ماجرای این نزول خور و برخورد مردم با وی خیلی مرا تکان داد و اینکه چقدر این تعصبات دینی کمرنگ شده و بعضا نزول خورها نه تنها طرد نمی شوند بلکه با همان پولهای حرام سردمدار فلان کار فرهنگی یا خیر هم می شوند! بیخود نیست حالا هم درب گورستان این نزول خور بعد مدتها باز شده!

یاد روایت رسول الله(ص) افتادم که فرمود: کیفر شخص رباخوار هفتاد گونه عذاب میباشد که کمترین آن مانند عذاب شخصی است که با مادر خود در خانه کعبه و مسجد الحرام زنا کرده باشد. (تفسیر جامع جلد ۱ صفحه ۳۹۳)