متن اصلی
گروه : فرهنگی هنری
شناسه : 1847
تاریخ : 01 مهر 1392
ساعت : 9:25
پرینت از صفحه

سکوت امام‌علی(ع) به‌روایت کتاب “درپرتوآذرخش”

گردآوری: محسن نقیبی

در صدر اسلام به جز مسلمانان خالص و باایمان، گروههای مختلفی وجود داشتند که  بعضی از آنها فتنه گر و و عده ای دیگر به نحوی آسیب پذیر بودند.

روشن است که در روز رحلت پیامبر اسلام « ص » انحرافی در بین مسلمانان آغاز شد. و مسلمانان باید از این انحراف جلوگیری می کردند اما مسئولیت جانشین پیامبر« ص » از همه سنگین تر است. وظیفه او این است که در درجه اول اساس اسلام را حفظ کند.

حفظ اسلام اولویت حضرت علی علیه السلام در همه حال

سرانجام بعد از شش ماه امیرالمومنین علی علیه السلام برای حفظ اسلام در ظاهر با خلیفه بیعت کردند و حاکمیت را به رسمیت شناختند که اگر این کار را نمیکرد در بین مسلمین خونریزی می شد و این همان بود که ابوسفیان می خواست.

برای جلوگیری از چنین اختلافاتی بین مسلمین حضرت علی علیه السلام از حق خود صرفنظر کردند ولی مساله خلافت، امر شخصی نبود که حضرت علی علیه السلام از آن صرف نظر کند بلکه تکلیفی بود که باید آن را انجام دهد و ومسئولیت هدایت مردم و جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد. ولی زمانی که ان بزرگوار به دلیل همراهی نکردن مردم، توان انجام این تکلیف را نداشتند، به طور طبیعی این تکلیف از ایشان ساقط شد.

این جریان ادامه داشت تا اینکه بعد از سه خلیفه( ابوبکر، عمر و عثمان) مردم با حضرت علی بیعت کردند. سپس حضرت علی علیه السلام به مردم فرمودند: « اگر جمع شدن مردم برای یاری من نبود و با وجود این یاران حجت بر من تمام نشده بود، من در صدد تشکیل حکومتی بر نمی آمدم » به تعبیری دیگر می فرمود: « علاوه بر مشروعیتی که از جانب خداوند داشتم، امروز با همراهی مردم، قدرت عمل هم پیذا کرده ام.»

در زمان خلیفه اول و دوم حضرت علی علیه السلام سعی کردند حقایق اسلام، احکام و معارف اسلام را در جامعه ترویج دهند و شاگردانی چون ابن عباس را تربیت کردند تا اشتباهات خلفا را به آنها گوشزد کرده و آنها را راهنمایی کنند. زمینه اجتماعی هم به گونه ای بود که بسیاری از صحابه با توجه به فرمایشات پیامبر، از بیعت با خلفا پشیمان شده بودند.

خلفا در عمل ، علم و رای علی علیه السلام را در مورد مسائل اسلامی می پذیرفتند و بهترین کاری که در آن زمان امکان داشت، این بود که به این واسطه اسلام و معارف آن حفظ شود. گرچه لغزشهایی هم از خلفا سر زد حداقل اصل مساله تصدی حکومت توسط ولی امری که از جانب خدا تعیین شده است، فراموش شده بود.

در زمان عثمان انحرافات عملی افزایش یافت . پیش از این گفتم که در روز بیعت مردم با عثمان، ابوسفیان بنی امیه رادر خانه عثمان جمع کرد و آن جمله کفرآمیز را گفت که: « قسم به آن کسی که ابوسفیان به او سوگند یاد می کند بهشت و جهنمی وجود ندارد!!! مدتی بنی هاشم حکومت کردن حالا نوبت ماست و امیذوارم حکومت به صورت موروثی در بنی امیه باقی بماند».

بعد از این جریان، حکامی که برای شهرهای مختلف می فرستادند غالبا از بنی امیه و از طرفذاران و دوستان آنها بودند. در میان بنی امیه این تفکر حاکم شد که تمام آنچه درباره دین گفته شده بود واقعیت نداشته، تنها مساله حکومت مطرح بوده است که بنی هاشم برای بدست آوردن حکومت مساله دین را مطرح کرده است و آن را دست آویزی برای رسیدن به اهداف خود قرار داده است.

در چنین موقعیتی حضرت علی علیه السلام چه اقدامی باید انجام دهد که برای حفظ اسلام مناسبتر باشد؟

اگر در جهت قتل عثمان گام برمی داشت سنت غلطی رایج می شد و مردم نسبت به اهل بیت علیه السلام بدبین می شدند و باور می کردند که بحث بر سر دنیاست.به همین دلیل ایشان، به هیچ وجه اجازه اقدامی در جهت قتل عثمان را نمی دادند و از آن جلوگیری می کردند. ولی به هر حال، مسلمانانی که به خشم آمده بودندو به حرف کسی توجه نمی کردند جمع شده و عثمان را کشتند. بعد از قتل عثمان نیز همان مردم به طرف حضرت علی علیه السلام هجوم آوردن که باید جانشین عثمان شوی . حضرت علی علیه السلام از زمانی که مسئولیت خلافت را پذیرفتند، گفتند: «من این مسئولیت را به این شرط قبول می کنم که همانند پیامبر اسلام (ص) و بر اساس سنت خدا و رسولاو عمل کنم.» یرا بسیاری از مردم میگفتند ما با تو بیعت می کنیم به  شرط اینکه مانند خلفای قبل عمل کنید و لی حضرت علی علیه السلام فرمودند:« من چنین بیعتی را نمی پذیرم اگر با من بیعت کردید باید بر این اساس بیعت کنید که طبق کتاب و سنت عمل کنم» سرانجام مردم با شرط وی کنار آمدند و بیعت کردن ولی درون جامعه بودند افرادی که به چنین بیعتی راضی نبودن مانند معاویه و ابوسفیان که ایمان واقعی نداشتند یعنی تا دین و دین داری مزاحم دنیای آنها نباشد، دیندار هستند ولی اگر دین، مزاحم دنیای آنها شود در اینصورت دیگر از دین طرفداری نمیکنند.و اگر چه در ظاهر، مسلمان و تابع اسلام هستند  اما در عمل منافع خود را مقدم می دارند، کسانی از نزدیکان پیامبر مثل طلحه و زبیر که شخصیتهای ممتاز و کاندیدای خلافت بودند لکن با توطئه های بنی امیه از میان شش نفر کاندیدای معرفی شده از طرف عمر، عثمان رای آورد و برنده خلافت شد.

افرادی مانند طلحه و زبیر با وجود اینکه از قبل با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند، پیش از سایرین نیز بیعت خود را شکسته و جنگ جمل را به راه انداختند، بعد از آنها معاویه جنگ صفین و خوارج جنگ نهروان را برپا کردند.

در این مدت حضرت علی علیه السلام چگونه با خطرهایی که اسلام را تهدید می کرد رفتار کرد؟ طبیعی است که رفتار امیرالمومنین علیه السلام در زمان خلافت با رفتار آن حضرت قبل از خلافت تفاوت فراوانی داشت. آن حضرت قبل از خلافت قدرتی نداشت که در سایه آن بتواند با دشمنان مبارزه کند اما پس از بیعت مردم با او، حضرت علی علیه السلام این قدرت و توانایی را به دست آورد که با دشمنان اسلام و تمام کسانی که علیه حکومت اسلامی قیام کرده بودند، به مبارزه بپردازد، آ« حضرت ابتدا با اصحاب جمل، و سپس با اصحاب صفین و نهروان جنگیدند.

             بنابراین، یکی از مراحل مبارزه با مخالفین و افرادی که اسلام را تهدید می کنند، جنگ است ولی باید شرایط آن فراهم باشد، شرایطی از قبیل قدرت مشروعی که مشروعیت آن از جانب خدا بوده و مردم هم آن را پذیرفته باشند و از آن قدرت مشروع حمایت کنند.اگر این شرایط مهیا بود این وظیفه بر عهده حاکم است که حتی با استفاده از شمشیر از اسلام حمایت کند. همچنان که قریب به پنج سال از عمر خلافت حضرت علی علیه السلام، به اینگونه جنگها گذشت.

در مبحث بعدی « خلافت و صلح امام حسن علیه السلام و از صلح حسنی تا قیام حسینی » را بازگو می نمایم.