تجربه قاجار و پهلوی در مذاکرات و راه انقلاب اسلامی

احمد کریمی

مذاکرات …

این واژه آنقدرها که برای غربی‌ها آشناست، برای ایرانی‌ها هم بسیار آشناست. شاید حافظه تاریخی ملت ایران کمی ضعیف باشد، اما همه اسناد مربوط به مذاکراتی که ایرانی‌ها در مقابل اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها انجام داده‌اند و در نتیجه طرف ایرانی ضررهای بسیار بدی را متحمل شده کاملاً ثبت شده است…

مذاکراتی که در دوره جنگهای دوم ایران و روس،‌ در زمان قاجار، مابین ایران و روس‌ها و دخالت پنهان انگلیسی‌ها رخ داد و در نتیجه، نه تنها شهرهای زیادی از ایران جدا شد، بلکه حق کشتیرانی در خزر از ما سلب و جریمه نقدی زیادی نصیب ما شد …

نتیجه این قرار داد:

پرداخت غرامت جنگ به دولت روسیه، اجازه عبور و مرور کشتی‌های تجاری روس در دریای مازندران، حق قضاوت کنسولی به روسیه، تخلیه تالش توسط سپاه ایران و واگذاری ایروان و نخجوان به ملکیت مطلقه روس.

مطابق ذیل این عهدنامه، در صورت ارتکاب جرم توسط اتباع روس در ایران، دادگاههای ایران حق کوچکترین دخالتی را نداشتند (کاپیتولاسیون). از دیگر مفاد این عهدنامه تحمیل عهدنامه تجاری بر ایران بود که طبق فصل اول آن «اتباع روس‌ در همه جای ایران می‌توانند تجارت کنند و در صورت وفات، اموال منتقله و غیرمنتقله آنها، بدون هیچ مانعی از احکام ولایات متعلق به دولت روس است» (سند)

همین طور مذاکراتی که در زمان رضا شاه، بین ایران و انگلیس رخ داد و قرارداد نفتی ایران و شرکت دارسی در آن موضوعیت داشت، نیز از آن لکه‌های ننگی است که هیچ‌گاه پاک نمی‌شود.

در حالی که نمایندگان ایرانی به نتایج کم و بیش خوبی رسیده بودند و حداقل قافیه را به دشمن حیله‌گر خود نباخته بودند، ‌این رضا شاه بود که در آخرین جلسات، خوش خدمتی‌اش را در حق اربابان خود کامل کرد و با حضورش و پشتیبانی از نماینده انگلیس،‌ دست مذاکره کنندگان ایرانی را از پشت بست !!!

این مطلب در خاطرات “تقی زاده” و بعد از ذلت شاه قلدر اما ترسوی ایران در برابر نماینده دولت فخیمه انگلیس آمده است:

«گفتم چه باید کرد. آدم نمی‌دانست. من گفتم نمی‌کنم. وزیر مالیه بودم، البته فرقی در امضاء کننده نبود. هیچ در آدمش یک ذره و به قدر خردلی فرق نمی‌کرد. هر کس را شاه می‌گفت، او امضاء می‌کرد. ما خیلی ناراضی شدیم. آخر یک شبی امضاء شد. قلم طلا حاضر کرده بودند. بعد آن را با کاغذی برای من فرستادند. من هم کاغذی نوشتم و قلم را فرستادم به رضا شاه و گفتم پیش خودتان باشد. در واقع معنی‌اش این بود که شما این کار را کرده‌اید، ولی او نفهمید. به من هم هی می‌گفت دلگیر نباشید، بد نشد. اما ناراضی بودم که چرا او یک مرتبه … شد… پیش خودم می‌گفتم یک روزی از دست رضا شاه از ایران می‌روم و دیگر بر نمی‌گردم.»(سند)

اما امروز هم ایران با همین دولت‌هایی که همه عمرشان را به استعمارگری گذرانده‌اند، ‌بر سر میز مذاکره نشسته است. حال سوال این است که آیا نمایندگان ایرانی برعکس “مذاکره‌کننده‌های تاریخ ایران” پیروز این جبهه خواهند شد؟ آیا مردان سیاسی و متعهد ایرانی، مواظب دشمن حیله‌گر و مکار هستند؟ مواظب حرکت‌های آخر این دشمن فرصت‌طلب هست؟!

آیا دغدغه‌های رهبر انقلاب در این مذاکرات جدی گرفته می‌شود؟ (لینک)

سوای دعایی که برای ختم به خیر شدن این جریان(مذاکرات) می‌کنیم، نکاتی را هم لازم به یاداوری دیدم:

تلاش‌های خستگی ناپذیر وقتی قابل ارج نهادن هستند و مورد قبول واقع می‌شوند که برایند آنها به سمت منافع حقّه‌ی ایران باشند، اینجا غربی‌ها حقی ندارند که بخواهند با دفاع از آن، ما را در رسیدن به علم و تکنولوژی منع کنند!

هر ضعف و سستی‌ای که لحظه‌ای ما را از این حق باز دارد، قابل گذشت نیست، هر چند از ۲۴ ساعت شبانه روز، به غیر از لحظه ناهار و نماز،‌ همه‌اش صرف مذاکره شود. ما راه آمده را مجانی و بدون سختی طی نکرده‌ایم، باید مواظب هزینه‌های انجام شده نیز بود!

اگر در یک نیم روز کاسه کوزه مذاکرات در هم بشکند و ما به افتخار تحریم‌های بیشتر نائل شویم (کما اینکه الان هم می‌شویم) بسیار بهتر از آن است که سال‌ها مذاکره کنیم و مردم را به این مذاکرات دل خوش کنیم، در آخر هم هیچی به هیچی… !!!

باید ببینیم مذاکرات چه نتیجه‌ای دارد؟ قرار است جهانیان ما را اهل گفتگو بشناسند؟ قرار است رفع حمله احتمالی کنیم؟ قرار است کشورمان را به تمدن غرب نزدیک‌تر کنیم؟ قرار است باب پیشرفت باز شود؟ قرار است مردم را راضی کنیم؟ قرار است در دهکده جهانی و زیر سایه کدخدا،‌ شهروند آرامی باشیم؟

و یا قرار است برای رسیدن به نقطه اوج تمدن اسلامی و زمینه‌سازی برای ظهور امام عصر(عج)، رفع شر کنیم؟!

مواظب باشیم که چه میدهیم و چه میگیریم؟!؟

و نکته آخر اینکه:

همه هدف ما باید تلاش برای شناختی درست از همه جریان‌های حاشیه‌ای انقلاب اسلامی ایران باشد، تلاش برای اینکه مردم ما “زمان‌شناس” خوبی شوند و بدانند کجای قاعده بازی هستند، چه کار قرار است انجام دهند، و هدفشان و نهایت کارشان به کجا و چیست! و این شناخت، همیشه ما را در رسیدن به هدفمان قوت قلب می‌دهد و تحمل هر سختی‌ای را برایمان آسان می‌کند…