- احمد کریمی/ حکمت ما
با نگاهی به مسئله فرهنگ در کشورمان و مسائلی که در این حوزه به نحوی برجستهتر و مهمتر بودهاند، مدتی است که بحث خوانندگی و نوازندگی زنان در جامعه ما رونقی دیگر گرفته است.
از یک سو گروهی شدیداً از این مسئله دفاع میکنند و با ارائه دلیلی چون به صحنه آوردن زنان در امور و فعالیتهای اجتماعی این موضوع را توجیه میکنند. گروهی دیگر اما، شدیداً در برابر این موضوع جبههگیری کردهاند و این موضوع را سوءاستفاده از جنس زن، و همین طور استفاده از زنانی میداند که موجب فساد اخلاق در جامعه میشود.
در این میان “وزارت ارشاد اسلامی” به نوعی با دفاعیاتی که در این مدت انجام داده است، سعی خود را کرده و تلاش خود را به این مهم معطوف داشته است که گروه اول را در برابر گروه دوم حمایت کند و به نوعی با استفاده از “دستمایه مجوز قانونی” دهان مخالفان را ببندد!
وزارت ارشاد کار درستی میکند؟
حال با یک سوال مواجه هستیم، که کار وزارت ارشاد به عنوان یکی از متولیان فرهنگی و مسئول در سیاست فرهنگی کشور، درست است یا غلط؟
در آیاتی از قرآن کریم به مرزها و حدود الهی اشاره شده است و به نوعی انسانها را از نزدیک شدن به حدودی که سرپیچی از فرامین الهی باشد، نهی میکند:
… تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها (بقره/ ۱۸۷)
… اینها حدود فرمان خداست، بدان نزدیک مشوید…
در حدیثی از رسول اکرم (ص) آمده است:
کارها بر سهگونه است: حلال آشکار، حرام آشکار و شبهاتی میان این دو که کاملاً حکمش معلوم نیست. پس، هر کس موارد شبهه را ترک کند مسلماً از محرمات نجات یابد و هر کس شبهات را بگیرد، قهراً به حرام میافتد و از آنجا که نمیداند به هلاکت میرسد.(اصول کافی/ ج۱ ص ۶۸)
امیرالمومنین علی (ع) میفرماید:
امور عالم بر سه گونه است: حلال آشکار، حرام آشکار و شبهاتی میان این دو. هر کس از موارد شبههناک پرهیز کند مسلماً نسبت به موارد قطعی پرهیزکارتر است، چون گناهان قرقگاه خداوند است و هر کس گلهی خویش را در اطراف قرقگاه بچراند ممکن است وارد آن شود.(نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه ج۱ ص ۲۲۵)
مسلماً این دستورات وقتی از حوزه فردی وارد بر حوزه اجتماعی و وظیفه مسئولین حفظ اخلاقیات اجتماعی میشود اهمیتش به مراتب بیشتر میشود. به این مفهوم که “وزارت ارشاد” با ورود به محوطه و قرقگاه گناه و نزدیک شدن به حدود الهی، زمینه به گناه کشیدن اجتماع را فراهم میکند، چه بخواهد چه نخواهد و این شجاعت را به افرادی که یک جامعه غربی را آرزو میکنند و تضادهایی با اسلامی شدن جامعه دارند، میدهد که به سهولت و راحتی با توجیه و دستمایه “مجوزهای وزارت ارشاد اسلامی” جامعه را به محوطه گناه بکشند.
پر واضح است که وزارت فخیمه ارشاد نیز در کارهای انجام شدهای چون خوانندگی زنان و برخی از کنسرتها و فیلمها و … و… مجبور به هزینه کردن از خود میشود و همه توانش صرف جواب دادن و توجیه هوسرانیهای دیگران میشود.کار وزارت ارشاد به جایی میرسد که توانش صرف اثبات پایینتر بودن صدای زن در فلان آلبوم میشود در حالی که همین ارگان فرهنگی مهم باید با فاصله زیادی از قرقگاه گناه، در حال فرهنگ سازی اسلامی در جامعه باشد !
زنان و فعالیت اجتماعی
متاسفانه در این روزگار و در کشوری اسلامی چون ایران، فریاد درست و بهجای “حقوق اجتماعی زنان” از جبهه کسانی بلند است که نه حقوق زنان را میفهمند و نه اجتماع برایشان ذرهای اهمیت دارد. وقتی حقوق زنان و آمدن آنها در عرصه فعالیتهای اجتماعی با انحرافی بزرگ، به ورود زنان به عرصه خوانندگی، نوازندگی و هنرمندی در سینما و تلویزیون تعبیر میشود، مسلماً باید منتظر نتیجه آن که خرابی و فساد جامعه نیز هست، باشیم.
با نگاهی به حقوق واقعی زنان در اسلام-قرآن و سیره- به این نتیجه میرسیم که هیچ مکتبی چون اسلام ناب محمدی به زنان ارزش و شأن واقعیاشان را هدیه نداده است. اما کسانی که با اسلام به نوعی مشکل دارند و در قلوبشان مرضی نهفته است، با دستمایه کوبیدن مسائلی چون حجاب و دستوپاگیر بودن آن و برخی از خطوط قرمز اسلام برای جنس زن، سعی در آوردن جنس زن به محوطه تمتعات و هوای نفسانی خویش دارند.
چرا باید برخی و مخصوصاً وزارت ارشاد با ورود به یک فضای مبهم و آماده شده برای سوء استفاده هوسرانان، دفاع از گناه را دفاع از فعالیت زنان در اجتماع بدانند؟!
مگر نمیشود زنان عالمه زیادی که در جامعه هستند، الگو و نماد فعالیت زن در اجتماع شوند؟ کم نداریم زنانی که در پژوهشگاهها، مراکز تحقیقاتی، مراکز قرآنی و … و … باعث افتخار خود و جامعه خود هستند ! چرا به جای آنها دقیقاً روی کسانی زوم کنیم که موجب سقوط و انحطاط جامعه هستند ؟! چرا باید زنان را در کنار مردان به اصطلاح هنرمند قرار دهیم و نتیجه بگیریم که آنها هم حق دارند چون مردان به مسائلی از این قبیل بپردازند و آن را حتی اجتماعی کنند؟!
شهید مطهری در کتاب “حقوق زن در اسلام” (+)بعد از پرداخت زیبا و جامعی که به موضوع زن در اجتماع دارد، از قول الکسیس کارل میگوید:
نبایستی برای دختران جوان نیز همان طرز فکر و همان نوع زندگی و تشکیلات فکری و همان هدف و ایدهآلی را که برای پسران جوان در نظر میگیریم، معمول داریم. متخصصین تعلیم و تربیت بایداختلافات عضوی و روانی جنس مرد و زن و وظایف طبیعی ایشان را در نظر داشته باشند، و توجه به این نکته اساسی در بنای آینده تمدن ما حائز کمال اهمیت است.
فراموش نکنیم که غرب نیز با پرداخت به همین موضوع و نمایاندن “زن کامله و زن الگو” در فضای شهوانی، با ابزار رسانههای قدرتمندی مانند سینمای هالیوود، سعی در تعریف متفاوتی از زن و فعالیتهای او در اجتماع دارد. و این زن را مدام در بوق و کرنا کرده و جار میزند. غرب هیچگاه زن دانشمند، عالم و محقق و نخبه خود را جلوی چشمهای “الگوپذیر” نمیگذارد…
طولانی اما پر محتوا بود. شکرا اخی
سلام احمدِ هم ولایتی، طولانیه، ببخش. با امید اینکه متهم نشویم که در قلوبمون مرض هست:
۱- این “اسلام ناب محمدی” یک سنگ نوشته یا پوست نوشته ثابت باقیمانده از ۱۴۰۰ سال پیش نیست که. این هم یک برداشت علمای اسلام است از اسلام، غیر از اینه؟
در طول تاریخ برداشت روحانیت ( حتی روحانیت رسمی یعنی حاکم یا حامی حکومت) از اسلام متغیر و تابع شرایط زمانه بوده است. و در بسیاری موارد ( اگر نگوییم در اکثر موارد) رفتار مردم روی این برداشت تأثیر گذاشته.
به تاریخ برده داری در ایران نگاه کنید که چطور روحانیت تا دوره قاجاریه (ناصر الدین شاه) نسبت به مسئله برده داری جانبداری یا سکوت می کند و با فشار روسیه و انگلیس بالاخره برده داری از ایران ریشه کن میشه. یا دقت کنید به بی اشکال بودن ( یا حداقل سکوت علما) در برابر بی حجابی زنان حاضر در راهپیمایی های قبل انقلاب و موضعی به شدت متفاوت پس از یکی دو سال از انقلاب. ببینید تفاوت موضع علما را در مورد حق رای زنان از ۴۲ تا ۵۷٫ یا بلندگو (بوق شیطان). یا آنطور که قبلا مثال زدم عکس العمل علما در برابر دوش.
خوب می تونید متهم کنید به بی اسلامی و مرض و از این قبیل… ولی برداشت ها از اسلام با برداشت شما متفاوته. و به همون کیفیت که شما برای مواضعتون دلیل دینی دارید برداشت های دیگه هم دلیل دارند.
۲- می گویید ” حقوق زن به ورود زنان به خوانندگی و بازیگری و هنرمندی در سینما و تلویزیون تعبیر شده”. و بعد از آن نتیجه می گیرید “باید منتظر فساد بود”.
اول اینکه انگار شما نه تنها هم خوانی زنان رو تحمل نمیکنی بلکه با بازیگریشون هم مشکل داری! یه کم تند نمیری؟ امام و رهبری که حتما قبولشون داری ،حرفتو قبول دارن؟
دوم، باشه، من از طرف جامعه زنانی که دنبال حقوق خودشون هستند به شما میگم “آقا قبول. ما هم خوانی دو نفره شبهه دار نمکنیم. همون عقب صحنه صدامون رو تو سرود های تأیید شده انقلابی اسلامی قاطی صدای مردا می کنیم. اصن آقا آوازه خونی رو میگذاریم کنار، شما لطفا همون حقوق اجتماعی، از جمله حق طلاق و ازدواج، برابر بودن ارزش دیه و ارث و شهادت، برابر بودن شرایط حضانت، برابر بودن شرایط سفر خارجی و اسکان در هتل داخلی!، حق حاکم شدن ( وزیر و رئیس جهمور و رهبر) رو به ما بدید لطفا” اینا که دیگه حقوق اجتماعیه که.
۳- شما (و شهید مطهری البته!) هم که از میون پیغمبرا جرجیس رو انتخاب کردید! الکسیس کارِل درسته که در زمینه فیزیولوژی جایزه نوبل رو برده اما از نظر فکر اجتماعی سیاسی نزدیک به اندیشمندان فاشیست محسوب میشه و حتی قرار بوده به دلیل نزدیکیش به یکی از حزب های فاشیست محاکمه بشه که قبل از محاکمه میمیره.
یکی از عقاید ایشون، کشتن با گاز ( کشتن آسان ) محکومین مختلف از جمله کسایی که از فقرا می دزدن بوده است. این عقیده برات یه کم آشنا نیست؟
_______________________________
میبدما:فقه پویا به معنای آبکی و هرمنوتیزه کردن دین نیست. اسلام ناب محمدی هم شامل احکام اولیه است هم ثانویه و هم حکومتی و تشخیص آن هم برعهده ولی فقیه است. در فقه مفهومی به نام “تزاحم” وجود دارد که به موجب آن اگر دو واجب با هم در مقطعی در تزاحم افتادند بایستی آن واجبی که کمتر اولویت دارد به نفع واجب اولی کنار گذاشته شود. این مسئله ضوابط بسیار دقیق و حساسی دارد و تشخیص آن در امور عمومی با حاکمیت است و به همین منظور “مجمع تشخیص” به وجود آمده. بنابراین بدون ضابطه نمیتوان حلال یا حرام خدا را تعطیل یا مباح کرد. پاسخ بند دوم شما هم قبلا به تفضیل داده شد.
سلام محسن عزیز
نکته اول اینکه برای نوشتن درباره مسائل مربوط به دین، هیچگاه ملاک رو گرایش علما، مخصوصاً علمای متاثر از مسائل اجتماعی که سکوت یا فریادشون به خواسته اجتماع باشه، قرار نمیدم. ما اینقدر منابع داریم که بشه با تفکر و تعقل و تحقیق و پژوهش در اونها جبههگیری کرد
این جوری نگاه نمی کنیم که دیگه همه خانمها میخوان برن بازیگر و خواننده بشن، و یا الان دیگه همه جشن ها خوانندگی و یا نوازندگی زنان رو داره (مثلا) … ما بدون رودربایسی از متن دین حرفمون رو بیرون آوردیم و زدیم
ولی اگه به مطلب بنده و نظر خودت یه نگاهی بیندازی، یه نکته ظریف رو متوجه میشه، و این هست که شما با “عرف اشتباه که از خودمون نیست” و با “اجتماعیات” میخوای جواب یه مطلب مستدل رو بدی.
اینجا شما اگه میخوای جواب بدی، باید با حدیث و آیه و استدلال حرفتو بزنی، که مثلا: این آیه و این حدیث قائل به احتیاط در حوزه گناه نیست و زنان هم میتونند “همآغوش” !!! مردان فعالیت کنند…
در مورد حقوقی که درباره زن فرمودید، اونقدر استلالهای قوی و محکم وجود داره که اگه ایراد نمیگیری شما رو میسپارم به کتاب “حقوق زن در اسلام” از شهید مطهری (ارث، نفقه، حق طلاق و … و… در اون کاملا حلاجی شده)
درباره الکسیس کارل باید حرف یکی از بزرگان رو براتون بگم: ما با اوردن مطلبی از این شخصیتها نمیگیم شخصیتش رو قبول داریم، بلکه چون برخی از اونها که با آدمهای این جبهه مشکل دارند، بیشتر از همه چشمشون به آدمهای غربی و دانشمندان اونهاست، مطلب اونها رو میذاریم که بدونند اینها مسائلی مشترکه و فقط دین در این حوزه اصرار نکرده ( در بیشتر کتابهای استدلالی از مخالفین جبهه خودی سخن آورده میشه، و این کمبودی برای ما نیست، چه، باعث بالا رفتن کیفیت مطلب هم میشه)
در حالی که در احادیث و سیره کم نداریم از این قبیل سفارشات، اما به همین دلیل از جبهه غیر خودی مطلب گذاشتم
با سلام به احمد اقای کریمی و در ضمن آفرین گویی به هنر ایشان در ایجاد حوزه های گفتمانی تازه و طراوت آن حوزه ها.
در ارتباط با واردشدن یا وارد نشدن وزارت ارشاد به قرقگاه گناه مطلبی را به عرض ایشان می رسانم و از ایشان چند سوال دارم.
جناب کریمی،یک حوزه ، حوزه عبادات فردی و رابطه فرد با خداوند است که طبیعی است هر فرد متناسب با برداشتهای دینی خود سعی می نماید از محرمات و گناهان و بقول شما مرزهای گناه که قرگاهی است که هر لحظه یک فرد میتواند به گناهان آلوده شود اجتناب می نماید.
حوزه دیکر حوزه سیاستگذاری و مدیریت اجتماعی است که مدیریت اجتماعی مجبور است برای انبوه آدمهای متفاوت کشورمان برنامه ریزی و برنامه سازی نماید. آدمهایی که دارای ایمانهای متفاوت و گاه باورهای متفاوتی هستند. مدیریت اجتماعی مجبور است به تمامی حوزه ها از جمله حوزه ای که شما فرمودید یعنی همان حوزه قرقگاه گناه سرکشی کند و برای آن برنامه ریزی نماید.مدیریت اجتماعی اگر چنین نکند با دست خود میدان آن حوزه ها را برای رقبای کشورمان و دشمنان کشورمان خالی می نماید تا آن رقبا و دشمنان با خیال راحت و بدون هیچ رقیبی برای آن حوزه ها برنامه ریزی و برنامه سازی نماید. حوزه موسیقی نیز یکی از این حوزه ها می باشد.آیا بسیاری از جوانان ایرانی به موسیقی و موسیقی بانوان گوش می دهند یا گوش نمی دهند؟ آیا دوست دارید موسیقی لوس آنجلسی انحصار این حوزه را در دست خود بگیرد ، نوع اشعار خوانندگان از لوس آنجلس طراحی شود؟ سبک البسه خوانندگان و نوع حرکات از آنجا طراحی شود؟ موسیقی بومی در این میدان کاملا بازنده شود؟و دست آخر مدیریت جامعه اسلامی منفعلانه یا تنها با ابزار قدرت با انبوه آدمهای متفاوت این کشور در حوزه ای که از آن به عنوان قرقگاه گناه می نامید برخورد نماید ؟ بنظر اینجانب شرع مقدس و بویژه فقه شیعه در همین حوزه و حوزه های مشابه بی تفاوت و منفعل نیست و اگر بود ابزارهای متفاوت قواعد فقهی را در حوزه تفقه بنیانگذاری نمی کرد. اگر چه نه فقه شیعه بلکه خود حضرت محمد (ص) پیشرو استفاده از ابزارهای قواعد فقهی در پیاده سازی شرع در عمل می باشند.
__________________________
میبدما: آیا شما تضمین میکنید با آزادسازی دف نوازی و خوانندگی بانوان دیگر جوانان ما به سمت لس آنجلس نروند؟!
احمد جان
در مورد نکته اولت، لطفا بر اساس قرآن قبح برده داری رو برای من اثبات کن. مگر اینکه بگی برای من برده بودن قبح نداره که دیگه حرفی ندارم باهات. اینکه برده داری بد است و نباید انجام بشود رو بشر بر اساس تفکر و آزادی خواهیش به دست آورد نه فقه علما. متن قرآن بر خلاف این موضوعه و علماء هم قبول کردند این نقض ظاهری رو. اینجا برداشت علما از اسلام به خواست مردم ( البته مردم که نه، فشار روسیه و انگلیس و خواست قاجار) تغییر کرده.
از دکتر زیبا کلام کمک بگیرم: سازمان دنیای مدرن ما بر اساس تفکر بشر ساخته شده نه فقه. شما بانک رو از قال باقر گرفتی؟ تفکیک قوا رو از قال صادق گرفتی؟ اگر هم بگی آره از اون گرفتم من میگم بشر خودش با اینکه از “قال” ها رو نداشته زودتر به این چیزا رسیده و اجرا هم کرده شما هم نتیجه کار بشر متفکر رو داری استفاده میکنی.
در مورد الکسیس کارل، مسئله شخصیت و رفتارش نیست، مسئله عقایدشه. ایشون جنس عقایدش فاشیستیه و عقلانیه از عقایدش دوری کنی و بهش استناد نکنی. میتونی بگی “اصن قبول ایشون فاشیست،این یه دونه عقیده اش در مورد دختر و پسر فاشیستی نیست و من می پسندم” . منم میگم من و بیشتر و حتی بقیه دانشمندان علوم اجتماعی نمی پسندیم و معتقدیم مرد و زن در اجتماع برابرند.
________________________
میبدما: داشتن عبد و کنیز یک عمل با حکم اباحه بوده است که کم کم متروک شده است مانند خیلی از مباحات دیگر. یعنی اسلام نه آن را واجب کرده بوده و نه حرام؛ بنابراین متروک شدنش نه کاری خلاف اسلام است و نه به معنای پذیرش نقص در اسلام و کوتاه آمدن(!) علماء. ضمن آنکه نقش اصلی در مسدود شدن باب عبد و کنیز را خود اسلام ایفا کرد نه انگلیس و روسیه به این ترتیب که اولا اسلام به مسلمانان در مواضع مختلف دستور داده که بایستی فک رقبه صورت گیرد ثانیا نسبت به دوران جاهلیت حقوق زیادی را به عبد و کنیز اعطاء کرد و ثالثا مسلمانان را از به بردگی در آوردن و فروش افراد آزاد منع کرد و رابعا بدترین کار را خرید و فروش انسان معرفی کرد.
مشکل همین جا است که چون ما سازمان بقول شما دنیای مدرن را از قال بافر(ع) و صادق(ع) نگرفتیم حالا با این همه مصیبت که روز به روز هم بیشتر میشود مواجهیم. در همین سازمان مدرن شما میلیاردها نفر در دنیا بخاطر فقر و بیماری با مرگ و فلاکت دست و پنجه نرم میکنند و از آن طرف چند هزار نفر از سیری و اتراف، شکمهایشان در شرف ترکیدن است. در همین دنیای مدرن شما اسرائیلی سربرآورده که یک کودک کش به تمام عیار است و بعد با کمال وقاحت از ایران بازخواست میکند. سازمان مدرن شما باعث شده تا جنایتکاری چون آمریکا بر تمام مقدرات عالم حاکم شود و هر جا نامی از ظلم و جور است رد پای این شیطان کثیف هم دیده شود. اگر شما به دنبال سازمان مدرن بدون قال باقر(ع) و قال صادق(ع) هستید بسم الله جهان پر از ظلم و کثافت فعلی را تحویل بگیرید.
میبد ما
کی گفته برده داری کم کم خودش متروک شده؟ تا زمانی که انگلیس و روسیه از شمال و جنوب ایران جلوگیری نکرده بودن از ورود برده به ایران، ما همچنان برده دار بودیم. انقدر به قاجار فشار آوردن تا طبق یه توافقنامه قبول کرد برده داری تو ایران لغو بشه تا سال ها کشتی های ما رو میگشتن تا برده وارد نکنیم.
این قوانینی هم که فرمودید قانون مند کردن برده داری بوده نه لغوش. طبق اصول اسلام اگر جنگی در بگیره مسلمونا میتونن غیر مسلمونایی که جنگیدن رو برده کنن. این کجاش منع مسلمانان از به بردگی گرفتن افراد آزاد هست؟ طرف چون غیر مسلمونه و جنگیده و نمیخواد مسلمون بشه حقشه برده بشه؟
در مورد نقدت به دنیای مدرن، مگه دنیای غیر مدرن جنگ های وحشتناک نداشت؟ این خوی تسلط طلب انسانه. عرب به محض قوی شدن ایران و شامات و مصر رو به خاک و خون نکشید؟ ما رو به بردگی نگرفت؟ باید برای کنترل این خو تلاش کرد نه اینکه مدرنیته و دستاوردهای منطقی و عالی اون مثل برابری اجتماعی انسان ها چه زن چه مرد و یا لغو برده داری، یا تدوین نظام سیاسی مردم محور رو به خاطر وقوع جنگ زیر سوال برد.
بله خود مدرنیته پر از اشکاله، لیبرالیسم صرف منجر به برده داری نوین میشه و سوسیالیسم صرف منجر رکود جامعه. دموکراسی صرف بدون رعایت اصولی که بعدا متفکرین لازم دونستند باید باهاش باشه میتونه منجر به دیکتاتوری اکثریت بشه. اما بشر خودش رو محدود نمیکنه. هر لحظه فکر میکنه تا چطور بیشتر از انسان بیشتری محافظت کنه.
_________________________
میبدما:
۱٫ اگر میخواهید تاریخ جعل بفرمایید، عیبی ندارد اما این تاریخ فقط به درد نگارندهاش میخورد. تا قبل از اسلام، افراد با اسبابهای متعددی(بدهکاری، مجازات جرم، فقر و نیازمندی، آدمربایی، جنگ و…) به بردگی کشیده میشدند اما اسلام اولین گام برای محدود کردن بردهداری را در محدودکردن این اسباب برداشت و از میان همه این موارد، صرفا جنگ (آن هم صرفا جنگ با مشرکین) را سبب مشروع بردهداری دانست؛ یعنی اگر مشرکین سر جنگ با اسلام داشتند و در این جنگ به اسارت گرفته شدند، حاکم اسلامی میتواند حکم به بردگی آنان دهد. ضمن آنکه اسلام حقوق بسیاری را برای بردگان قرار داده و به انحاء مختلف (از جمله در کفارات) دستور آزادی انان را داده است. همین موضوع باعث شد که بردهداری در همان زمان به کلی از رونق بیفتد و بردگی مشروع و اسلامی در زمان قاجاریه اساسا وجود نداشته؛ چرا که حاکمان قاجار در جنگها آنقدر بیکفایت بودند که نتوانند تعداد معتنابهی برده دست و پا کنند. پس بیخود سنگ روس و انگلیس را به سینه نزنید. بگذریم از اینکه تصویب قانون الغای بردهداری ایران برای دهه اول قرن حاضر و چندین سال پس از انقراض قاجاریه بوده است.
در بردگی غیرمسلمانان محارب هم عیبی دیده نمیشود چون وقتی حق آنان کشته شدن بوده به طریق اولی بردگیشان ایرادی ندارد مخصوصا اینکه اگر کشته شوند جهنمیاند و اگر آزاد شود ممکن است به مجددا به اردوگاهش برگردد و توطئه کند که مطمئنا به مصلحت مسلمانان نیست.
۲٫ اگر منظورت از به خاک و خون کشیدن ایرانیان توسط اعراب، لشکرکشی سپاه اسلام به ایران است باید بدانید که مردم ایران با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و اساسا به همین دلیل است که طی قرنهای متمادی این دین نسل به نسل ادامه یافته و هر روز بر رونقش افزوده شده است. اگر مردم به خاک و خون کشیده شده بودند و لشکر اسلام ظالمانه برخورد کرده بود، دلیلی نداشت که مردم اسلام را بپذیرند و این گونه نسل به نسل منتقلش کنند.
۳٫ مدرنیته بردگی سنتی را لغو کرد اما بردگی مدرن را باب کرد. مگر سردمداران همین مدرنیته تا همین چند دهه قبل با وحشیگری تمام کشورهای دیگر را تحت استعمار خود درنیاوردند؟ الجزایریها چند کشته دادند تا از یوغ کشوری که الان داعیه مهد حقوق و آزادی بودن دنیا را دارد، رها شود؟! انگلیسیها که مبدع تفکیک قوا بودهاند، چند هندی و آفریقایی را کشتند تا به خروج از کشورهایشان رضایت دهند؟! مگر همین رژیم کودک کش را انگلیس نزایید و آمریکا بزرگش نکرد؟! جزایر فالکلند در هزاران کیلومتر آنطرفتر از انگلیس هنوز تحت استعمار این کشور قرار دارد و یکی مثل شما سینه میچاکد برای آنها! ارمغانهای اینان هر روز وضع بشر را اسفناکتر از دیروز کرد. رکن رکین بشریت یعنی خانواده را همینان به اسم آزادی و برابری زن و مرد از هم پاشاندند و با کمال وقاحت ازدواج مرد با مرد و زن با زن و انسان با حیوان را باب کردند.
۴٫ مدرنیته، دموکراسی، آزادی، اصلاحطلبی و عناوین پرطمطراقی چون اینها نیاز به یک چارچوب و افسار دارد تا آن را از سوق دادن به جاده انحراف و فساد صیانت کند و این چارچوب، قال الباقر(ع) و قال الصادق(ع) و در یک کلام قال الله است. ما انسانها مثال آن کودکی هستبم که از روزنه بسیار کوچک دیواری کاروان شتر صحرای آن طرف دیوار را میدید و فکر میکرد تعداد شترها به اندازهای که دید او اجازه میدهد هست و نه بیشتر! اما مثال ائمه هدی(ع) مثال آن فردی است که بالای آن دیوار نشسته بود و میگفت: تعداد این شترها خیلی زیاد است اما نگاه تو محدود به همین تعداد است و اصرار کودکانه آن پایینی که نه! من بیشتر از این نمیبینم، پس نیست!
۱-۱ : بله حاکم اسلامی انگار به هر چیزی میتونه حکم بده. طبق گفته آیت ا… آذری قمی در سال ۶۸ حتی توحید عملی رو هم میتونه تعطیل کنه چرا نتونه یه عده رو برده کنه واقعا؟ راست میگی شما.
۱ – ۲ : خوب اگه برده داری قجر و صفوی و بقیه حاکمان دیگر که از قضا از حمایت علمای اسلام هم برخوردار بودند مخالف اسلام بود چرا علما سکوت می کردن و وا اسلاما سر نمی دادن؟ دریغ از یه نوشته و درخواست از حاکمان. علمایی تو نامه ها شون که به حاکم لقب ظل الله میدادن نمیتونستن یه کلمه تو کتاباشون و نامه هاشون از این ظلم بزرگ در حق بشریت اشاره و شکایت کنن؟
۲- دو قرن سکوت رو بخون
۳ و ۴- قبلا حرفا زده شده.
________________________
میبدما:
۱٫ شلوغش نکن! اباحه بردهداری از کفار محارب، حکم اولیه است و نص دارد و ربطی به حکم حکومتی ندارد. خدا بیامرزد مرحوم آذری را اما هیچکس قائل به آن نیست که ولیفقیه بتواند اصول دین و مذهب را موقتا یا دائم، تعطیل کند.
۲٫ بنده مطالعه تاریخی درباره وضعیت بردگان در زمان صفوی و قاجار نداشتهام اما اسباب بردگی در اسلام را برایتان گفتم و یادآوری کردم که قاجاریه عرضه برده گرفتن از جنگ نداشته. ضمنا در آن زمان علماء بسیاری جلوی قاجار ایستادند و این از غفلت شماست که علما را با حکام بی کفایت قاجار همکاسه میکنید. ضمن آنکه درباره اصل بردهداری در قاجار باید ادله کافی داشته باشید.
۳٫ قرار نیست شطحیات دکتر زرینکوب برای بنده ملاک باشد. اگر قرار به مطالعه است لطف بفرمایید شما هم مجموعه آثار استاد شهیدی، آیت الله سبحانی، شهید مطهری و آیت الله مصباح را حداقل تورق بفرمایید.
۴٫ خیلی از حرفها زده شده اما خدا به همه ما حریت دهد تا حداقل در جایی که قرار نیست هیچکس ما را بشناسد و با اسم مستعار بحث میکنیم، اصرار بر اشتباهمان نکنیم
سلام مجدد
برادر محسن عزیز، به نظرم شما به جای اینکه از جبهه دشمنان اسلام، اسلام رو نقد کنی، بهتره بیای کمی این طرف مطالعه کنی شاید واقعاً جوابهایی برای سوالاتت باشه و شما نمی دونی داداش …
این مطلب درباره برده داریه:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5387/5405/50606
در ضمن، از زیبا کلام که مطلب میذارید، منو به یه نتیجه قاطع می رسونید: اون هم اینه که اصلا در مسائل قانع نمی شوید حتی اگر حس کنید حق با طرف مقابل شماست …
چون برادر زیباکلام عزیز، همین طوریه !!!
درباره دین و دنیای مدرن، به نظرم شما یه سر به کتابهای دوجلدی ” اسلام و نیازهای زمان” از شهید مطهری بزن، همه جوابهای خودت درباره دین و همخوانی اون با تمامی زمانها رو میتونی اونجا پیدا کنی …
جواب دیگه کاملتر از این نیست انگار !؟
سوالتان را با سوالی پاسخ می دهم. جناب میبدمای عزیز و گرامی آیا اگر مدیریت جامعه ما از گذشته در حوزه هایی که اشاره شد برخورد فعالانه تر و منسجم تری داشت و با موانع کمتری روبرو می شد نمی توانست جوانان بسیاری را برای میهنمان نگهداری نماید و از آلت دست شدن آنها توسط سرویسهای اطلاعاتی بیگانه جلوگیری می نمود ؟ انتخابات ۸۸ نمونه ای از ورود سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در این حوزه ها بود. چه حجم عظیمی از موسیقیهای لوس آنجلسی و موسیقی بانوان یا شعرهای بقول خودشان حماسی برای تاثیرگذاری بر جوانان کشورمان و نابود کردن استقلال و عظمت کشورمان توسط دشمنانمان ساخته شد.
به هر حال دنیا دنیای رقابت و برنامه ریزی است . در هر هر حوزه ای که مدیریت سیاسی از ورود به آن خودداری نماید رقبا و دشمنانی هستند که با مهلکترین روشها و ابزارها برای مردمان کشورمان برنامه ریزی خواهند نمود و در بزنگاهها به راحتی از آن ابزارها بهره برداری خواهند نمود.
پیروز باشید. باز از ذهن خلاق آقای کریمی قدردانی نموده و این جوانان را افتخاری برای میبد می دانم. امیدوارم جناب کریمی جمله آخری که صادقانه و از صمیم قلب ابراز گردید را پذیرا باشند.
_______________________
میبدما: منظورتان را مشخص کنید. یعنی اگر اجازه خواندن و دف زنی به زنان در مجامع عمومی داده میشد فتنه۸۸ روی نمیداد؟ یا آنکه جوانان به طرف موسیقیهای حماسی لسآنجلسی نمیرفتند؟
سلام . نهایت کارکرد همه این حوزه ها پیام رسانی است.همانطوریکه گفته شد در همه حوزه هایی که گفته شد آدمهایی حضور دارند که بایستی برایشان برنامه ریزی شده و پیامهایی درخور آنان تهیه شود. حال چنانچه مدیریت سیاسی کشور حوزه های مربوطه را نادیده گرفته و آن حوزه را بدون رقابت به دشمنان کشورمان واگذار نماید طبیعی است که دشمنان کشورمان بطور انحصاری اختیار آن حوزه را در اختیار خود بگیرند. طبیعی است که پیامهایی که دشمنان کشورمان در این بازار بدون رقابت تولید می نمایند نه در جهت منافع کشورمان بلکه در جهت تضعیف کشورمان و منافع دشمنانمان خواهد بود.خود جناب کریمی و خود جنابعالی که دستی در رسانه دارید بخوبی از تاثیر پیام و پیام رسانی بر روح و ذهن آدمها و تصمیمات انسانها اطلاع دارید. حال آیا در اختیار قراردادن انحصاری تولید پیام در حوزه هایی که گفته شد به نفع کشورمان خواهد بود ؟ آیا به نفع کشورمان است که بخشی از جوانان کشورمان که باورهای من و شما را ندارند تحت تاثیر بازار انحصاری و بدون رقیب تولید پیام کشورهای متخاصم قرار گیرند؟
_________________________
میبدما: دقیقا جوانان ما نیاز به برنامهریزی و خوراک فرهنگی دارند اما این خوراک فرهنگی خوانندگی و دفنوازی خانمها و کنسرت و امثال ذلک نیست. اتفاقا تاکید مداوم رهبری بر مقوله تغییر سبک زندگی مبتنی بر همین نکته است؛ چرا که ما به جای عرضه آنچه واقعا جوانان به آن نیاز دارند، همان بلغوریات غربی را مثلا اسلامیزه کردیم و به خورد آنان داده ایم. دقیقا مثل ماجرای تغذیه مردم که به جای مواد لازم برای بدن آنان (مثل شیر و ماهی و…) پفک و چیپس به خوردشان دادهایم و حالا همه نالان از بیماری آنان هستیم. حالا اگر وزیر بهداشت میگوید چیپس نخورید نباید به او گفت: هیس! اگر چیپس را از اینها بگیرید میروند سوسیس و سیراب شیردان میخورند. نخیر هم باید گفت: چیپس و سوسیس نخورید و هم باید گفت ماهی و شیر بخورید.
ایران در حوزه موسیقی جایگاه خاص خود را داراست و احتیاجی به بلغوریات غربی ندارد. مشکل اصلی موسیقی کشورمان تهاجم موسیقی غربی به ذهن و روح جوانان کشورمان می باشد . حفظ و توسعه موسیقی بومی و ایجاد سد در برابر هجوم موسیقی غربی بایستی مدیریت شود. عملا ما به پای تولید کنندگان ایرانی موسیقی غل و زنجیر نهاده ایم و از سوی دیگر ابزارهای اطلاع رسانی فعلی در کشورمان راه هجوم موسیقی غیر ایرانی را به قلب و روح جوانان کشورمان را باز گذاشته است. البته بنظر من حوزه های غنی موسیقی غرب نیز قابل تحسین می باشد و بایستی از آنها نیز یاد بگیریم. در این مورد نیز مقام رهبری کشورمان نیز نظرات خاص خودشان را ابراز نموده اند.
بنظرم می رسد در مجموعه گفتگوهای این مقاله در مورد تمامی نماهای این این مقوله از هر دو طرف روشنگری لازم انجام گرفت تا داوری خوانندگان محترم شما چه باشد .
____________________
میبدما: منظورتان از غل و زنجیر بر پای تولیدکنندگان موسیقی ایرانی را لطفا تبیین بفرمایید
سعید جان سلام و شرمنده به خاطر اینکه نظر شما از چشمم دور موند …
مطالب شما را تا حدودی قبول دارم، تا اونجا که فقه شیعه رو تعبیر کردید و اِشراف اون رو متذکر شدید…
اما یادمون باشه که قرار نیست ما در زمین شیطان و به سبک او مبارزه کنیم. مثلاً اگه دشمنان ما وارد میشن به موسیقی و … ما هم بریم توی اون حوزه و مبارزه پایاپای بکنیم…
اسلام نحوه برخوردش با موضوعات مختلف، منفعلانه نیست، و به سبک خودش پرداخت میکنه، که امر به معروف و نهی از منکر یکی از خاصترینِ این مسائله، یعنی نه تنها خودش ورودی به موضوع نداره و به میدان این مبارزه نمیاد، بلکه دیگران رو هم نهی میکنه و براش خط و مرز و نشون میکشه …
این شیوه علما، صلحا، اولیا و اوصیاء هم هست. به عنوان مثال، امام روح الله وقتی سلمان رشدی کتاب مینویسه و از جبهه ادبیاتی اسلام رو منکوب میکنه، امام دستور جهاد ادبیاتی نمیده و شیوه خاصی رو پیش میگیره، یعنی اعلام ارتداد او و فتوای کشتن این چنین حیوانی را …
حالا اگه بخواهیم به عنوان یک روشنفکر متمدن از نوع جامعه پسندش، با این مسئله برخورد کنیم، میشه ادامه توهین ها و رفع قبحها و …
درباره مسائل اجتماعی و حوزه کاری مسئولین کمی کار جدی تر از حوزه اختیار افراده، یعنی دراین حوزه حتی اگه کار خوب هم با شفافیت انجام نشه و در ذهن مردم خللی به وجود بیاره، دست کمی از کار اشتباه نداره(چه برسه به مسائلی که واقعاً میدان غبارآلودی هست)
یادمون باشه که اسلام، اجتماع رو بسیار موضوع مهمی میدونه و براش قوانین ویژه ای حکم کرده …
باز هم میگم که برخی از حرفاتون درسته …
احمد عزیز،
اینجوری که نمیشه بحث کرد برادر. اینکه یه لینک بذاری بگی جوابت اینجا هست برو بخون! من درباره بند بند اون لینک حرف دارم خوب نمیتونم که مثنوی بنویسم.
اساس استدلال من این بود که علماء دین برداشتشون از دین طبق زمانه تغییر کرده. شما اسم این رو بذار اجتهاد.
در ابتدای ظهور اسلام هیچ کس برده داری رو مطلقا رد نمیکرده چون دنیا دنیای برده داری بوده. اما با گذشت زمان و رسیدن به اصل آزادی ذاتی بشر و عدم تقسیم بندی انسان به آزاد و برده این از سوی علماء هم پذیرفته شده.
هر چند بعضیشون به متن قرآن وفادارند و هنوز به قطعیت ممنوعیت برده داری پی نبردند و میگن اگه جنگی در بگیره و مسلمانان به برده گرفته بشن، این حق برای ما هم ایجاد میشه که اونا رو به برده بگیریم. یعنی هنوز در نظر آقایون برده داری مطلقا حرام نیست.
این که میگی از جبهه دشمن نقد نکن رو قبول ندارم. من بشرم و آزادم فکر کنم و فکرم رو بیان کنم. خیلی از جواب هایی که شما به بنده میدید برام قابل درک نیست چون به اصل آزادی بشر و برابری انسان ها معتقدم. بنابراین کتاب ها و لینک هایی هم که میگی من رو قانع نمیکنه چون اکثرا ناقض این اصول هستند.
_________________________
میبدما: آنچیزی که حضرتعالی از آن به عنوان تغییر برداشت علماء از دین طبق زمان فرمودید غلط است. آن چیزی که عوض میشود مقتضیات زمانی و مکانی است نه برداشت علماء. مثلا بسیاری علما قمه زنی در شرایط عادی را حرام نمیدانند اما تحت شرایط فعلی که باعث سوءاستفاده دشمنان و وهن به اسلام میشود بسیاری از فقها حکم به حرمت آن دادهاند. این به معنای تغییر برداشت فقها نیست بلکه به معنای تغییر مقتضیات است و به محض انتفاء شرایط، حکم اولیه دوباره برقرار میگردد. همین الان هم در اباحه اخذ برده از سپاه کفر محارب تردیدی میان فقها وجود ندارد و استناد شما به این موضوع وجهی ندارد.
سلام محسن جان…
برادر عزیز، اون لینک ها همون جوابهایی هست که باید تایپ کنم ولی شرایطش نیست، شما اگر جوابی میخوای باید از همون مطالب مطالعه کنی….
در ضمن ممکنه در همون ها هم بحثی داشته باشید که باز میتونید مباحثه کنید…
ولی واقعیت همینه که مجبوریم یه چیز رو مبنا بدونیم، و اون چیز مسلماً لیبرالیسم نیست، چون این مکتب پخته پوسیده ی بی اصول همین الان هم غرب رو به باد فنا داده…
اسلام باید مبنا و کف مباحثه باشه چون ادعا میکنه برای همه موارد برنامه داره و جوابگو هم هست … البته میشه اسلام رو هم کوبید، به این نحو که وسط یه بحث در حال جریان، سدی به اسم “بحث برده داری” ایجاد کنید که ازش جواب بگیرید یا نه مقتضای زمانی اون تموم شده و طبیعتاً اگه جنگی هم باشه، اسارت و قوانین اون در جریانه … و کسی هم با اون مشکلی نداره…
من به مکتبی اعتقاد دارم که میگه برای آینده بشر هم برنامه داره، ولی جریان های مخالف این مکتب در حال حاضر جبهه درگیری رو میکشن به گذشته و چیزهایی که اگر خوب هم تشریح بشه مردم ما مخصوصاً کسانی که شبهه هم دارند، جواب قانع کننده ای نمی گیرند !!!
من جریان مخالفین اسلام رو رصد میکنم… اونها در جهانی که به دست خودشون نابود کردند، و مدام ادعای کدخدایی اون رو میکنند، هر وقت به مکتب زنده تشیع برخورد میکنند، درگیری رو به گذشته معطوف میکنند که اوضاع امروزشون رو بپوشونند(گذشته ای که راحت و با حاشا کردن واقعیت میشه شبهه سازی کرد). من گول این حربه رو نمی خورم و تو این موارد به حال و اینده کار دارم…پس از حال و اینده صحبت کنید . از بحث های مرتبط …
در ضمن درباره برداری داری باید به همین غرب نگاه کرد. هنوز عکس های شاهکاری در ذهن بشر هست …
ببینید… این عکس مال همین چند ده سال قبل در غربه… برده داری و همین طور تبعیض نژادی یعنی چه؟؟؟!
http://spowpowerplant.blogfa.com/post/3851/%D8%A2%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%B2%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%88%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AA
مثل معروفی است که سگ آزادی عمل دارد اما سنگها را بسته ایم.
-هنگامیکه کشوری ۷۰ میلیونی مهمترین تولیدات موسیقی و خوراک جوانان دوستدار موسیبقی خود را از لوس آنجلس وارد می نماید.
– هنگامیکه خوانندگان لوس آنجلسی کنسرتهایشان را آزادانه در کشورهای همسایه ما برگزار می نمایند و برای دیدن آنها حجم عظیمی از ثروت کشورمان از کشورمان خارج می شود.
– هنگامیکه تولیدکنندگان موسیقی داخلی که آلبومهایشان با نظارت و کنترل وزارت ارشاد منتشر
می گردد با هزینه کردن وقت و سرمایه هایشان اجازه کنسرت به آنها داده نمی شود یا برگزاری کنسرتهایشان با مانع روبرو می شود.
– هنگامیکه از نظر ارزشی و ارزشگذاران ارزشها در کشورمان موسیقی پدیده ای ضد ارزشی تبلیغ می گردد و این موضوع باعث می گردد که بخش زیادی از نیروهایی که بالقوه می توانند تولیدکنندگان خوبی در این عرصه باشند عطای ورود به این حوزه را به لقایش می بخشند و اصولا وارد این حوزه نمی شوند.
-و هنگامیکه در همانحال در کشورهای رقیب یا متخاصم حجم عظیمی موسیقی برای مصرف کنندگان کشورمان تولید می گردد. هنگامیکه به علت خلا ایجاد شده ورود نغمه های هندی ، عربی ، ترکی ، غربی ، پاپ ،متال ، راک بشدت بیشتر از حجم تولیدات داخلی می شود در این حال می گوییم به پای تولیدکنندگان داخلی غل و زنجیر بسته ایم. تولید کنندگانی که می توانستند با رعایت ضوابط اداره ارشاد ،در نظر گرفتن میراثهای ملی و مذهبی و سنتهای کشورمان به تولید پرداخته و کشورمان را از خطر بی هویتی در این عرصه مصون دارند.
در آموزش زبان گفته می شود چنانچه کلمه ای در یک جمله قرار بگیرد و معنی کلمه در جمله مفهوم شود آن کلمه بطور دیرپایی در ذهن ماندگار می شود .چرا که کلمات دیگر جمله هر یک به شکلی معنا بخش آن کلمه می شوند. وهابیت با تخریب تمامی آثاراسلامی تنها بناها و کوچه های مدینه و مکه را تخریب نکرد. وهابیت با تخریب آن خانه ها و کوچه ها ، اماکن و کوچه هایی که می توانستند هرکدامشان تجدیدکننده خاطرات و معنا دهنده به تاریخ صدر اسلام باشند را تخریب کرد. هویت همین چیزی است که وهابیت آنرا در عربستان نابود می نماید . هنگامیکه اولین نسیم تهاجم فرهنگی غرب بسوی جامعه هویت زدوده شده عربستان وزیده شود با تخریب هویتهای جامعه عربستان چه چیزی می تواند سد تهاجم فکری فرهنگی به جامعه عربستان شود؟
بنظر من چگونگی رویارویی ما با مقوله موسیقی نیز به همین ترتیب می باشد . موسیقی ملی ، موسیقی مدیریت شده بوسیله جامعه اسلامی ما یکی از سدهای بزرگ در برابر تهاجم فکری فرهنگی بیگانگان برای مسخر ساختن قلب و ذهن جوانانمان و هویت ساز جوانانی می باشد که مصرف کننده موسیقی می باشند. نوع تصمیمات ما در آینده باعث آن خواهد شد تا این میدان به غرب و ایالات متحده آمریکا سپرده شود یا اینکه مدیریت جامعه اسلامی کشورمان با پشتوانه هفتاد میلییون انسان مهمترین بازیگر و فعال در این عرصه شناخته شود.
در ضمن من با احترام به آقا محسن گفتمانی را که تمامی گذشته و نقائص گذشته ما را برجسته کرده و گذشته رقت بار غرب را که در همین یک قرن اخیر باعث کشته شدن بیش از هشتاد میلیون انسان در جنگهای جهانی اول و دوم گردید را میخواهد الگویی برای مردمان کشورمان جلوه دهد گفتمان مناسبی نمیدانم. آقا محسن می تواند عامل این خشونت را فاشیسم و نازیسم بداند اما سیطره طلبی متفقین و قرارداهای ظالمانه متفقین در جنگ جهانی اول مهمترین عامل سربرآوردن فاشیسم و نازیسم در غرب بود.
روشنفکران غربگرای ما بزرگترین پشتوانه دیکتاتوریهای رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی بودند.کشورهای غربی و داعیه داران حقوق بشری که آقا محسن اینقدر آنرا تکرار می کند بزرگترین حامیان حکومتهای بدوی حوزه جنوبی خلیج فارس می باشند. گفتگوی با خانواده الزامات خاص خود را دارا می باشد و نمی توان از آدمهایی که خواهان نابود کردن کل خانواده می باشند برای اصلاح خانواده بهره برداری نمود.
__________________________
میبدما: با این اوضاع اسفباری که در کشور وجود دارد و هر روز چند خبر درباره قبح شکنی گروههای مختلف موسیقی شنیده میشود من نمیفهمم شما از کدام محدودیت دارید حرف میزنید؟ در همین چند وقته یک خانم که کاست رسمی داده. گروه ماه بانو آن فجایع را در لندن ایجاد کرده اند، یک گروه موسیقی کومله به اجرای برنامه پرداخته و… لغو چند تا کنسرت دلیل بر غل و زنجیر به پای موسیقی ایران نیست. اینان زیرزمینی و روزمینی مکرر در مکرر دارند آلبوم و ترک منتشر میکنند و علی الاغلب کنسرتهاشان هم کنسل نمیشود. به طوری که موسیقی -اعم از ایرانی و خارجی- حجم انبوهی از سبد فرهنگی جوانان کشورمان را تشکیل داده که این باعث تاسف است؛ چرا که هم دین ما و هم علم روانشناسی به این نکته تاکید کرده اند که مداومت بر موسیقی، رخوت و سستی و بی غیرتی و انفعال ایجاد میکند. مشکل ما از خفه شدن جوانانمان در موسیقیهای رنگارنگی است که از تلویزیون و اینترنت و وایبر و ماهواره و رادیو و … دارد پخش میشود و جوان ما محو این سبک زندگی شده و هنر ما این است که او را از این مخدر (مداومت بر موسیقی و نه صرف موسیقی) جدا کنیم.
احمد جان
من رو طرفدار غرب و فرهنگش قرار ندید. من طرفدار تفکر هستم. همین تفکر با استدلال بیان میکنه که حرف شما در مورد عدم مبنا قرار گرفتن لیبرالیسم صرف کاملا درسته چرا که لیبرالیسم صرف به دلیل عدم محدود کردن آزادی طبقه ثروتمند باعث بردگی نوین طبقه ضعیف میشه. همین تفکر به من میگه لیبرالیسم رو باید با قانون محدود کرد. اما همین تفکر به من میگه انسان را نباید به بردگی گرفت. انسان آزاده. و مکتبی که در اون استدلال میکنه “اگه دشمن، قوم من رو به بردگی گرفت من هم حق دارم دشمن رو به بردگی بگیرم” چیزی نیست که مورد قبول من باشه. علتش هم روشنه عملکرد دیگران نباید مبنای رفتار ما باشه.
_______________________
میبدما: وقتی محارب را میتوان کشت چرا نتوان به اسارت گرفتش؟! کجای این غیرعقلانی و غیرمنطقیه؟!
سعید عزیز، سلام و احترام
باید بگم اتفاقا من از سیاست غرب و به خصوص آمریکا دل پر دارم برای جنایاتشون علیه کشور و مردمم. در هر دو حرکت استقلال طلبانه مردم ایران (دولت مصدق و انقلاب)، دولت آمریکا نقش منفی رو بازی کرد. (البته در برخی موارد ما هم در منفی تر شدنش به آمریکا کمک کردیم).
اینکه بخوایم کل مسیر تفکر یا همون روشنفکری رو به خاطر حمایت برخی از اعضای این جریان از پهلوی زیر سوال ببریم کار درستی نیست. مگه ایجاد دارالفنون و بعد از اون نهاد دانشگاه ، مشروطیت و ایجاد مجلس و اداره کشور بر اساس قانون اساسی، اصل تفکیک قوا، یکپارچه کردن نیروی نظامی کشور و نجات مملکت از حکومت ملوک الطوایفی و یا برپایی دولت مصدق خود نتیجه جریان تفکر نبود؟ همین جریان روشنفکر مگه به پیروزی انقلاب کمک نکردند؟ جریان روشنفکری و تفکر، اصل رو بر برابری انسان ها و آزادی اونها و البته قانون میذاره. اگه هم در جایی متفکری خلاف این اصل عمل کرد ( مثلا از پهلوی صرفا حمایت کرده و نه انتقاد یا کنترل ) رفتارش رو رد میکنیم.
______________________________
میبدما:
۱٫ نیروی نظامی و خروج از ملک الطوایفی چه ربطی به جریان روشنفکری دارد؟!
۲٫ مشروطیت و نهضت ملی شدن اگر حمایت علماء و روحانیون را نداشت به هیچ کجا نمیرسید و انحراف هر دوی این جریانها از اسلام و روحانیت باعث نیستیشان شد.
۳٫ جریان روشنفکری در بسیاری از مواضع در نقش یک خائن تمام عیار یا سرپل غرب ظاهر شده و اگر خطاهای آنان در یکی دو موضع بود میگفتیم اینها خطا کردند اما متاسفانه خط اینان همواره از اسلام جدا بوده و هر آنچه از غرب میرسید را تقدیس میکردند و همین بیماری خودکمبینی و غربزدگی آنان باعث شد تا سالیان دراز زیر یوغ استعمار و استبداد باشیم و مادامی که فردی چون امام امت(ره) به وسط نیامد و مردم را علیه شاه و آمریکا بسیج نکرد، آنان تره هم نتوانستند برای مردم خرد کنند
با سلام و با عرض پوزش که به علت شلوغی کاری و آخر سال نتوانستم به میبد ما سر بزنم.
در ارتباط با تخدیری که میبد ما فرمودند موسیقی انجام می دهد ، بخشی از نظر ایشان درست و بخشی نیز نادرست می باشد. اگر فرض را بر این بگیریم که ظرفیت ذهنی ما محدود است که من بر این نظر باور عمیق دارم هر چقدر ذهنمان را با چنین چیزهایی پر کنیم طبیعی است که ازتوانایی ما در کارهای تخصصی دیگر ما کاسته می شود. علاوه بر این ما در موسیقی با پدیده مخربی به نام پدیده خارش ذهن سر و کار داریم . خارش ذهن پدیده ای در موسیقی است که بطور یکنواخت یک نوا یا یک شعر خاص ، بدون اینکه بخواهیم در ذهن ما تکرار می شود. این تکرار می تواند گاهی آزاردهنده باشد. پدیده تکرار یا خارش ذهن در برخی افراد پریشانروان نیز روی می دهد که یک حرف یا یک صدا بطور یکنواخت در ذهن آنها تکرار می گردد و همین تکرار باعث فشار روانی شدید بر فرد پریشانروان می گردد . اما در حالاتی دیگر و در برخی نغمه های زیبای موسیقی نغمه ها از چنان زیبایی برخوردارند که فرد شنونده تنها ابتدای موسیقی را می شنود. فرد با شنیدن این نوا از خود و همچنین نوای که می شنود جدا شده ، تفکرش بشدت برانگیخته شده و باعث سیلان و جولان تفکراتش میگردد. حال این برانگیختگی تفکر فرد بستگی به مثبت یا منفی بودن تفکرات وی دارد.و می توانددر حالت مثبت به آفرینشهای فکری بیشتر یا در حالت منفی به تخریب بیشتر وی بینجامد. به هر حال این مقولات تخصصی نمیتواند به ما در جهت ممنوع یا تابو کردن موسیقی فرمان دهد . چرا که ممنوعیت بیشتر موسیقی و نواهای محدود تر می تواند خارش ذهن بیشتری را در فرد ایجاد نماید . در ضمن اینکه نمی توان یک حوزه مهم تبادل پیام را به امید خدا رها نمود و آنرا به بیگانگان و دشمنان کشورمان سپرد .
در پاسخ به دوست گرامیم آقا محسن نیز می گویم دوست گرامی محصول این روشنفکری در دویست سال گذشته چه بوده است؟ دوست گرامی روشنفکری که برهمه آموزه ها و تجربه های تاریخی ما پشت پا زد و نگاهش تنها به غرب بود در ابتدای تولد خود با اعدام شیخ فضل الله نوری بزرگترین جنایت و بزرگترین ضربه را به جنبش ترقیخواهانه کشور ما وارد نمود. شیخ فضل الله نوری هر چه که بود یک تفکر بود اما روشنفکری ایرانی نه با گفتگو بلکه با اعدام به سراغ یک تفکر رفت و با اعدام این تفکر چنان بذر کینه ای را کاشت که برطرف ساختن این بذر کینه به راحتی امکانپذیر نیست. بعد از اعدام شیخ فضل الله تا قبل از پیروزی انقلاب ۵۷ شما ببینید چند نفر از روشنفکران ایرانی از این اعدام برائت جستند ؟ اعدام شیخ فضل الله دومینویی را ایجاد نمود که بسیاری از جوانان ایرانی زندگی خود را در این دومینو باختند .آیا محصول تفکر روشنفکر ایرانی مصدق بوده است؟ مصدقی که تنها دو سه سال توانست زمامداری خود را ادامه دهد و اگر برفرض از کودتا جان سالم بدر می برد معلوم نبود که یک محمد رضای دیگری شود را که نمی توان محصول روشنفکری ایرانی دانست. روشنفکر یا تفکر روشنفکری تفکری است که بتواند بدون وجود فرد به راهش ادامه داده و نظم و قانون را در طول نسلها در تمدن بشری نهادینه نماید. با کمال تاسف در کشورمان کسی را نمی توان یافت که چنین نظم و نهادینه کردن قانون و همه چیزهای خوبی را که روشنفکران شعارش را می دهند را در کشورمان ایجاد کرده باشد. عصاره فهم نخبگان یک کشور را بایستی در پختگی دولتها و در نسلهای متمادی جستجو نمود. آیا در تاریخ دویست ساله روشنفکری ایران کسی را می شناسید که در طول قرون کارهایش بر دولتهای گوناگون کشورمان تاثیر عمیقی گذاشته باشد؟ به هر حال تا هنگامیکه روشنفکر ایرانی چشمش به bbc و voa و امثال اینها باشد تنها میتواند بدون اینکه خودش بداند و بدون اینکه خودش بخواهد منافع غرب را منافع خویش تصور کرده و با خودی شدید رفتار نموده و سنگ منافع غریبه را به سینه زند. رفتار روشنفکر ایرانی در انتخابات ۸۸ آخرین نمونه از در دام سرویسهای اطلاعاتی بیگانه افتادن رفقای روشنفکرمان می باشد.
_________________________
میبدما: ما مدعی تابو یا ممنوع کردن موسیقی نبوده و نیستیم.
میبد ما
روحانیت گفت ارتش تو کشور تشکیل بشه؟ یا سربازی ایجاد بشه؟
بله هم مشروطیت و هم دولت مصدق از حمایت بخشی از روحانیت برخوردار بود. اما خواسته های مشروطیت شامل پارلمان یا قانون اساسی مگه از روحانیت اومده بود؟ اینها خواسته های کسایی بود که رفته بودن اروپا و برگشته بودن ایران و عمق فاجعه حکومت در ایران رو تازه درک کرده بودن. یا ملی شدن نفت و کم شدن اختیارات محمدرضا شاه طبق قانون اساسی از خواسته های جبهه ملی اون زمان بوده. اینجوری نبوده که علماء بگن بعد مصدق بگه آها این خوبه!
البته آیت ا… کاشانی با شما موافقه و تو مصاحبه ش با روزنامه الیوم تلویحا میگه مصدق بدون من هیچ بود. ایشون یکی از دو اشتباه بزرگ مصدق رو “عدم اطاعت از اوامر شاه” عنوان میکنه. همچنین پیام تبریکی برای سرلشکر زاهدی میفرسته که از رادیو هم پخش میشه.
تاریخ نخواندن من رو ناراحت میکنه…
________________________
میبدما:
۱٫ تشکیل ارتش و سربازی توسط رضا قزاق انجام شد و ربطی به روسنفکرمآبها ندارد.
۲٫ روحانیون از ایجاد قانون اساسی و عدالتخانه حمایت کردند و قرار نبود آنها از نو چرخ را اختراع کنند. منتها بعدا همین روشنفکران با کنار زدن روحانیون مشروطه را به انحراف رضاخانی بردند.
۳٫ در ملی شدن نفت اگر حمایت کاشانی نبود صد سال سیاه هم مردم پشت مصدق جمع نمیشدند و همین مصدق وقتی از آیت الله جدا شد و به دامن آمریکا غش کرد، طورمارش در هم پیچیده شد.
۴٫ اعتبار مصاحبهای که شما به آن استناد کردهاید در برابر نامهای که آیت الله کاشانی چند روز قبل از کودتا به مصدق نوشت، مخدوش به نظر میرسد. البته اینکه آقای کاشانی در سیاستورزی خود اشتباهاتی داشته را اصلا انکار نمیکنیم اما جریان مبارزاتی او همواره علیه استعمار و استبداد بوده است.
و تفکر ارتش واحد از کجا آمده بود؟ از جایی به غیر از تمدن غرب؟
بله من هم همه حرفم این بود که بخشی از روحانیت، از مشروطیت حمایت کرد و ایده اصلی مشروطیت از روشنفکران بود بنابراین با مثال هایی از این دست در بحثم با سعید اشاره کردم که آنها منشأ خیر بوده اند.
در مورد پیام تبریک کاشانی به زاهدی که از رادیو پخش شده یا مصاحبه ایشون با الیوم مصر ، به روزنامه کیهان بعد از کودتا و به خصوص ۱۷ شهریور ۳۲ مراجعه کنید. پبدا کردنش سخته بنابراین به کتابهای تاریخی معتبر از جمله کودتا اثر آبراهامیان مراجعه کنید.
_________________________
میبدما:
۱٫ مگر قرار بوده هر چیزی که تمدن غرب ایجاد کرده کنار گذاشته شود؟!
۲٫ روحانیت در طول تاریخ همواره با ظلم و چور مبارزه کرده و در دوره قاجار هم همینطور و روشنفکران از ثمره مبارزات آنان ارتزاق کرد و بعد ناسپاسی کرد.
۳٫ تا ۳۶ سال قبل اساسا فقهای شیعه برای حکومتداری و نظامسازی بسط ید نداشتند که بعد بخواهند محصولات و مظاهر آن نظام را صادر کنند.
۴٫ کتاب این مورخ ارمنی برای حقیر ملاک نیست.