روایت کوتاه اما خواندنی از امام رضا(ع)
یخدان ما: به امامتش شک داشتم. نامه ای نوشتم تا اجازه بدهد ببینمش و سؤال هایم را درباره سه آیه از قرآن بپرسم. جواب آمد که فعلا نمی شود بیایی. در ادامه ی نامه ، جواب هر سه سؤالم را نوشته بود. بی آنکه من توی نامه ام حرفی از آنها زده باشم. به علم […]
یخدان ما:
به امامتش شک داشتم. نامه ای نوشتم تا اجازه بدهد ببینمش و سؤال هایم را درباره سه آیه از قرآن بپرسم.
جواب آمد که فعلا نمی شود بیایی. در ادامه ی نامه ، جواب هر سه سؤالم را نوشته بود. بی آنکه من توی نامه ام حرفی از آنها زده باشم.
به علم امام علیه السلام ایمان آوردم.
دوست عزیز روایت رو خوندم. متاسفانه بهت میگم تو دروغ میگی! چرا؟ اولا اگر از اصالت مطلبی که قراره بنویسی مطمئن نیستی هرگز نباید در معرض دید عموم قرار بدی. دوما هر روایتی که مینویسی منبع معتبر اون رو (دقت کن!! معتبر!!!!) ذکر کن. وگرنه تو این دوره فقط مورد تمسخر قرار میگیری. الان زمان پدر بزرگمون نیست که ملا پای منبر هر چی بگه مردم باور کنن. الان دلیل و مدرک معتبر میخوان. که متاسفانه اکثرا معتبر نیست. حتی خیلی هاش ساختگیه. و این باعث میشه باورها کمرنگ بشه.