چرا بازار «زیر آب زنی» در میبد اینقدر سکه است؟!

شاید برای شما هم این سوال پیش آمده که چرا در استان یزد و به تبع آن شهر عزیزمان میبد، اینقدر فضای زیرآب زنی و تخریب و تخطئه دیگران جریان دارد؛ فضایی که باعث شده بسیاری از نخبگان بومی ترجیح دهند در این فضای کوچک اما پر حرف و حدیث نمانند

  • سید مصطفی میرمحمدی میبدی

 شاید برای شما هم این سوال پیش آمده که چرا در استان یزد و به تبع آن شهر عزیزمان میبد، اینقدر فضای زیرآب زنی و تخریب و تخطئه دیگران جریان دارد؛ فضایی که باعث شده بسیاری از نخبگان بومی ترجیح دهند در این فضای کوچک اما پر حرف و حدیث نمانند و یا بروند به سمت شهرهای بزرگی که همسایه هم همسایه را نمی شناسد و لذا اصلا زیر آب زنی در آنجا معنا پیدا نمی کند و یا اینکه به منطقه ای هجرت کنند که فضای تخریب و تخطئه دیگران کمرنگتر باشد.

این فضای ناپسند، بسیاری از افراد قابل که در مدیریت هم حرفی برای گفتن دارند را از پذیرش مسئولیت در شهرمان فراری داده و به سمت مرکز استان یا مناطق دیگر کشور سوق داده است و این همان چیزی است که علماء از آن به عنوان «رغبت کشی» یاد می کنند. همیشه این سوال جدی در ذهن میبدی ها بوده که چرا برخی از مسئولین میبد با این همه نخبه ممتاز، اصلا و ابدا در طراز مردم این شهر نیستند و بسیار بسیار ضعیف عمل می کنند و در عین حال سالها هم بر مسند خود باقی می مانند؟!

این سوال جدی همواره در ذهن ما جولان می دهد که چرا در گروههای مختلف مردمی و فرهنگی، انشعابهای متعدد روی می دهد و مثلا با اینکه در شهرهای همجوارمان ۱۰-۲۰ هیات مذهبی بیشتر نداریم و مردم به صورت یکپارچه در همین تعداد هیات شرکت می کنند ما شاهد هستیم که در میبد بیش از صد و پنجاه هیات مذهبی رسمی داریم!! که این تعدد هیئت ها، نه تنها باعث یکپارچه گی شهرمان نشده بلکه باعث بروز اختلافات نازلی هم شده است. حتی این روند در مسجد سازی هم مشاهده می شود و در یک محله کوچک شاهد هستیم که نزدیک ۱۰ مسجد کنار هم ساخته می شوند و…

فضای زیرآب زنی و عدم تحمل همدیگر حتی در بین مسئولین مان هم رواج جدی دارد و ما می بینیم که یک مسئول ارشد نه تنها در جلسات اداری متعدد بلکه در مصاحبه ای رسمی با رسانه ای محلی به صورت عریان و آشکار علیه یک مسئول دیگر مصاحبه و او را تخطئه می کند.

zirab

ما میبدی ها نقاط مثبت متعددی در کارنامه فرهنگی مان داریم اما بی تردید یکی از بزرگترین نقاط ضعف مان در این حوزه، همین مسئله زیر آب زنی است که باید این خصیصه بنیان کن را هرچه زودتر علاج کنیم و برای علاج یک بیماری هم چاره ای نیست جز آنکه ریشه آن را بیابیم و آن را برطرف کنیم.

اما ریشه این نقطه ضعف ما چیست؟ به نظر نگارنده یکی از دلایل این نقیصه، نهادینه شدن فرهنگ «غیبت کردن» در ماست. متاسفانه برای بسیاری از ما غیبت کردن، قبح چندانی ندارد.

شما تصور کنید اگر پدر خانواده ای در شهرمان بفهمد که پسرش با دختری پیامکی رد و بدل می کند چه واکنشی نشان می دهد و حال تصور کنید اگر پسر همان پدر جلوی روی او غیبت دیگری را بکند آن پدر چه واکنشی نشان می دهد؟! شاید برخی بگویند که چه بسا خود پدر هم جلوی پسرش غیبت می کند و هر دو با هم به غیبت شونده می خندند یا لعن و نفرینش می کنند. البته این به آن معنا نیست که در تربیت فرزندانمان مسائل اخلاق جنسی را نادیده بگیریم بلکه مقصود این است که لااقل به همان میزانی که به این مسائل اهمیت می دهیم به مواردی چون غیبت نکردن هم توجه نماییم.

شوربختانه فرزندان ما از بدو تولد در فضایی رشد و نمو پیدا می کنند که پدر و مادر به راحتی پشت سر دیگران حرف می زنند و غیبت می کنند و کودک هم به خاطر این رفتار والدین خود -که اولین الگوهای وی محسوب می شوند- هیچ قبحی برای این فعل حرام، احساس نمی کند و وقتی خود به فرد بالغی تبدیل شد وارد این سیکل مسموم می شود و…

حالا پاسخ به این سوال که چرا اسلام این قدر قبح «غیبت کردن» را زیاد دانسته و آن را بدتر از زنا و به منزله خوردن گوشت برادر مرده خود محسوب کرده چندان سخت نیست. چون نتیجه غیبت کردن، زیرآب زنی است، عاقبت زیر آب زنی، رغبت کشی و نخبه گریزی است. سرانجام رغبت کشی هم تفرقه و سوءظن مسلمانان نسبت به همدیگر و روی کار آمدن افراد ضعیف است و در نهایت، همه این عوامل افول یک شهر اسلامی را به دنبال خواهد داشت.

پس بیایید غیبت نکنیم و به فرزندانمان هم بیاموزیم که غیبت کردن -به جز در موارد مجاز- سم مهلک یک جامعه موفق است؛ جامعه ای که او و فرزندانش و فرزندان فرزندانش هم جزئی از آن خواهند بود.