باران حضور

حجه ‌الاسلام‌ و ‌المسلمین سید ‌اسدالله امامی‌میبدی

نسل جوان میبد، به اقتضای سنشان و کم کاری نسل اول انقلاب، با مشاهیر معاصر و مبارزان انقلابی شهرستان، آشنایی چندانی ندارند و این تکلیف بزرگ بر دوش رسانه ها و صاحبان تریبون و قلم است تا با معرفی این مفاخر، برای نسل تازه نفس الگوسازی نمایند. یکی از این مفاخر ارزشمند شهرستان که در دوران انقلاب نقش پررنگی در روند مبارزات انقلابی در میبد داشت و افتخار بنیانگذاری اولین حوزه علمیه میبد را به نام خود ثبت کرد، حجت الاسلام و المسلمین سید اسدالله امامی میبدی می باشد. این سید بزرگوار در ده سالی که امام خمینی(ره) به نجف تبعید شدند، از نزدیک از محضر معظم له کسب فیض نمود و حاصل این ارتباط نزدیک با امام(ره) خاطرات زیبایی است که اخیرا حجت الاسلام امامی، ذیل کتابچه ای غیرسمی، آن را به رشته تحریر درآورده است. شبکه میبدما تصمیم دارد تا برای اولین بار بخشی از این خاطرات ارزشمند از امام خمینی(ره) را بازنشر نماید. ضمن دعا برای شفای عاجل حجت الاسلام و المسلمین سید اسدالله امامی، دومین خاطره ایشان را مرور می کنیم:

وقتی حضرت امام خمینی(ره) از ترکیه به عراق تبعید شدند، ابتدا به کاظمین مشرف شدند. اولین باری که بنده توفیق دیدار حضرت امام(ره) را پیدا کردم زمانی بود که ایشان، قصد مشرف شدن به کربلا را نمودند. به همراه دیگر طلبه های نجف به کربلا رفتیم.

آن روز باد و گرد و غبار عجیبی به راه افتاد به حدی که کوچه ها و خیابانهای کربلا خاکی شده بود. عده ای از فضلاء کربلا به شهرداری کربلا رفتند و از شهردار خواستند تا چند تانکر آب در خیابانهای منتهی به حرم بپاشند تا حداقل این خیابانها در هنگام ورود حضرت امام(ره) خاکی نباشد. اما شهردار کربلا قبول نکرد و گفته بود: تنها با دستور از بغداد می تواند این کار را بکند.

انتظار ما طلبه ها در کربلا برای ورود حضرت امام(ره) طولانی شد تا اینکه خبر دادند تا چند ساعت دیگر حضرت امام(ره) به کربلا می رسند. ما طلبه ها تصمیم گرفتیم به استقبال ایشان برویم و به سمت شهر مسیب که چهار فرسخی کربلا بود حرکت کردیم. در طول مسیر که می رفتیم یک لحظه هوا کاملا تغییر کرد و آسمان ابری شد و بعد از چند لحظه باران شدیدی شروع به باریدن نمود به حدی که چند ماشین به خاطر لغزنده شدن جاده کنترل خود را از دست دادند.

ما در شهر مسیب در حسینیه ای منتظر ماندیم تا اینکه بالاخره ماشین حامل حضرت امام خمینی(ره) رسید و بنده برای اولین بار ایشان را در آن حسینیه زیارت کردم. بعد از چند لحظه استراحت و سخنرانی یک طلبه عرب، همگی به سمت کربلا حرکت کردیم و وقتی وارد کربلا شدیم، دیدیم که به برکت آن باران، هیچ اثری از آن گرد و خاکها در خیابانها نیست و هوا کاملا صاف و لطیف شده است.