در کویت حسینیه یزدی‌ها داشتیم

گفتگو با ماشاءالله شیخ‌نیا

  •  یکی از فصل‌های بسیار مهم تاریخ معاصر شهرستان میبد که امتداد آن تا الان هم ادامه دارد، مسئله هجرت مردان میبدی از شهرهایشان برای کسب رزق و روزی بیشتر بوده است. بیشترین مقصد این مهاجرتهای شغلی، کشور کویت بوده است و تعداد زیادی از مردان میبدی برای کسب و کار راهی این کشور شدند و هنوز هم معدودی از آنان در کویت باقی مانده‌اند. البته مقصد مهاجرت میبدی‌ها صرفا کشور کویت نبوده و در روزگاران عسر و سختی میبد، خیلی‌ها عازم آبادان، خرمشهر، دبی و بندرعباس نیز شدند اما غالب مهاجرین شغلی به کشور کویت عازم شدند. تعداد زیاد میبدی‌های مقیم کویت، خاطرات و نکات بسیاری را در دل خود ایجاد کرده که حتما برای سایر اهالی این خطه شنیدنی است؛ به همین خاطر گروه تاریخ شفاهی میبد در ادامه این پروژه به سراغ حاج ماشاءالله شیخ‌نیا رفتند که مدتهای مدیدی را در کشور کویت اشتغال داشته است و حالا بعد از گذر از سالهای جوانی و میانسالی در مغازه‌ای کوچک در میبد، مشغول به کار است.

مصاحبه کنندگان: سید مصطفی میرمحمدی، احمد صمدی/ پیاده کننده: سمیه فلاح/ ویراستار: حامد فلاحی

IMG_0310

  • در ابتدا خود را معرفی کنید.

بنده ماشالله شیخ‌نیا فرزند حسن صادق حاج شیخ رجب شیخ‌نیا متولد اول فروردین ۱۳۲۸ هستم و اصالت خانوادگی ما به حاج شیخ محمد تقی بافقی بر می‌گردد که در حال حاضر در حرم حضرت معصومه(س) مدفون می باشد.

  • مختصری در مورد زمان کودکی خودتان و وضعیت زندگی مردم در آن زمان توضیح دهید.

در زمان گذشته اگر کسی نانی در سفره خودش بود بدین معنا بود که دستش به دهانش می‌رسد و واقعاً امکانات در سطح پایینی قرار داشت؛ در میبد تنها دو مدرسه برای درس خواندن بچه‌ها وجود داشت. همچنین مردم برای تهیه آب شرب خود مجبور بودند از آب‌انبار شاه عباسی که غیر بهداشتی بود، استفاده کنند. برای خرید هر کالایی باید با دستمزد پنجه‌زنی آن را تهیه می‌کردیم. در زمان گذشته شاگردان بنایی باید به گونه‌ای فعال و پویا می‌بودند که استادکار از آن‌ها راضی باشد اما الآن برعکس شده یعنی استادکاران طوری باید رفتار کنند که شاگردان بنایی از کار کردن با آن‌ها دل‌زده نشوند.

در میبد وضع اشتغال مردم به حدی بی‌رونق بود که می‌گفتند میبد مثل خانه‌ای است که اگر اهل آن از خانه خارج نشوند غذایی برای خوردن پیدا نمی‌کنند. اکثر مردم حتی بچه‌های کم سن و سال برای کار کردن میبد را ترک می‌کردند و به شهرهای جنوبی مثل آبادان و خرمشهر و کشورهایی مثل کویت و امارات (دوبی) می‌رفتند. شاگردان زیلوباف دستمزد زیادی در قبال کار کردن دریافت نمی‌کردند. بسیاری از پزشکان کنونی، زمانی شاگرد زیلوباف بودند.

وقتی در خرمشهر سکونت داشتم شاهد بودم که مردم مجبور بودند بی‌خوابی و سختی‌های زیادی را تحمل کنند؛ در آن زمان کمتر کسی وابسته به حمایت دولت بود و هر کسی باید خودش کار ایجاد می‌کرد. همچنین افرادی که به کشورهای حوزه خلیج فارس می‌رفتند ممکن بود در دریا غرق شوند؛ برای مثال افرادی مانند ماشاالله برجسته و حاج‌شهری که به همراه لنج در آب غرق شدند، همچنین برادر حاج‌اشرفی در راه بصره توسط افرادی ناشناس با ضربات سنگ کشته شد.

به طور کلی مشکلات، خیلی زیاد بود. اکنون جوانان تحمل سختی‌هایی مثل دوری از خانواده را ندارند در حالی که در زمان گذشته کودک ۸ ساله برای درآمدزایی مجبور بود به تنهایی به جنوب برود. بعضی از جوانان از زمانه گلایه دارند و هنوز سختی‌های مردم زمان گذشته را باور ندارند.

شاید ۷۰ درصد جوانان میبد به کویت می‌رفتند. در اواخر دوران شاهنشاهی ما به میدان بار کویت رفتیم و خواستیم جنس بیاوریم، از آنجایی که بیشتر کارگران در آنجا میبدی بودند شرکتی به نام شرکت خدماتی درخواست کارگر کردند. به گفته عرب‌های این کشور، بهترین حمّال، کارگران ایرانی هستند (اما اکنون خوشبختانه دکتر و مهندس می‌فرستیم)؛ در حالی که میبدی‌ها در این کشورها بیشتر دارای مغازه بودند و هیچ‌گاه کارهای حمالی انجام نمی‌دادند.

  • مراسم ازدواج و عروسی چگونه بود؟

در ابتدا خانواده پسر به خواستگاری دختر می‌رفتند و در صورت پذیرفتن، بیشتر دو دانگ خانه یا زمین و یا معمولاً ۴۰ رأس بز به صداق دختر درآورده می‌شد و مراسم سینی‌بران (حاوی ۸ کله قند) نیز توسط پدر داماد برگزار می‌شد. همچنین جهیزیه دختر شامل سُبو، کوزه و چرخ ریس بود و پدر عروس می‌بایست برای هر نفر سینی‌بر دو تومان و چراغ‌بر یک تومان پرداخت نماید.

به طور کلی مراسم ازدواج در زمان گذشته برخلاف حالا اصلاً با تشریفات و تجملات برگزار نمی‌شد و تنها همراه با برگزاری یک مراسم ساده عقد و پذیرایی با شربت بود. همچنین جمعیت زیادی در مراسم‌ عروسی شرکت نمی‌کردند و تنها خویشان و اقوام با شام مختصری پذیرایی می‌شدند.

  • روند اشتغال میبدی‌ها در کشور کویت از چه زمانی شروع شد؟

تقریباً از سال ۱۳۳۰ میبدی‌ها شروع به اشتغال در کشورهای اطراف خلیج فارس کردند و اولین کسانی که به این کشورها سفر کردند محمود آقایی فرزند اکبر، هدایت و محمود انتظاری بودند.

  • کسانی که به زبان عربی مسلط نبودند چگونه می‌توانستند در کویت کار کنند؟

چاره‌ دیگری نبود؛ به قول یکی از دوستان تا زبان عربی نمی‌فهمی ‌می‌توانی به شغلت ادامه بدهی چون بسیاری از عرب‌ها حرف‌هایی می‌زدند که حرص ایرانی‌ها را در می‌آورد. به حدی میبدی‌ها در کویت زیاد شده بودند که اهالی میبد در کویت بیشتر از شهر میبد یافت می‌شدند! میبدی‌ها بیشتر در محله شَرگ ساکن بودند و اهالی آن بیشتر ایرانی‌تبارهای کویت بودند. اما وقتی شهرک‌سازی شروع شد هر کسی در هر محلی ساکن می‌شد و مثل زبان اردو که از ادغام زبان‌های فارسی، عربی و انگلیسی به دست می‌آید، زبان مخلوط شده داشتند. وضع میبدی‌هایی که از کویت باز می‌گشتند نسبتاً خوب بود و ممکن بود بعضی‌ها در همان جا ازدواج کنند و یا حتی اشخاصی به همراه خانواده به کویت بروند.

  • در هر بار پس از چه مدت میبدی‌ها به ایران باز می‌گشتند؟

ممکن بود یک نفر به مدت دو تا سه سال ساکن کویت باشد و میبدی‌ها به علت اشتغال زیاد کمتر می‌توانستند به میبد برگردند.

  • آیا دولت کویت سخت‌گیری می‌کرد؟

بله البته. حتی سخت‌گیری‌ها به گونه‌ای بود که در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق ممکن بود ایرانی‌های مقیم کویت را ترور کنند.

  • آیا درگیری بین شیعه و سنی در کویت اتفاق می‌افتاد؟

در دهه ۶۰ و قبل از آن کمتر بحث شیعه و سنی پیش می‌آمد اما تا چهار سال پیش که به کویت می‌رفتم یکی از وهابی‌ها با زبان عربی از من در مورد داشتن مذهب شیعه و سنی سؤال کرد که من در پاسخ گفتم: من مسلمان هستم. دوباره گفت: انشاالله که سُنی هستید اگر شیعه باشید تو را ترور می‌کنند. لباس آن‌ها به گونه‌ای بود که شیعیان تا پشت پا لباس می‌پوشیدند و سنی‌ها لباس کوتاه‌تر به تناسب مقام و شأن خود می‌پوشیدند. اخیراً به دلیل ورود آمریکایی‌ها در کویت جوانان این کشور به طرز مبتذلی پوشش دارند و حتی بعضی از آن‌ها دوجنسیتی هستند و در اداره شئون و کار نفوذ کردند.

IMG_0314

  • سخت‌گیری دولت کویت نسبت به ایرانی‌ها در گذشته بیشتر بود یا اکنون؟

بستگی به موقعیت ایران داشت. بعضی اوقات سخت‌گیری بیشتر می‌شد و گاهی کمتر.

  • چه زمانی ایرانی‌ها به کشور خودشان بازگشتند؟

هنگام رخداد جنگ عراق و کویت اغلب ایرانیان به وطن بازگشتند و در آنجا نیز جنگ شد و مغازه‌های ما خسارت زیادی دید و هیچ کس پاسخگوی خسارت مغازه‌های ایرانیان نبود.

  • چه شده که ایرانی‌ها کمتر به کویت می‌روند؟

چون اشتغال در ایران نسبت به زمان گذشته بیشتر شده به خصوص شهرستان میبد که اغلب جوانان کمتر نیاز به اشتغال در کشورهای دیگر دارند. با این وجود در کشور کویت به نسبت، صرفه مالی بهتر است اما باز اگر اجاره‌بهای مغازه و مشکلات زندگی در غربت را در نظر بگیریم اشتغال در کشور خودمان بهتر است. خدا را شکر در سراسر ایران به خصوص میبد وضعیت اشتغال خوب است.

  • آیا در کشور کویت ایرانیانی بودند که زندانی شده باشند؟

بله. بعضی که به دنبال خرید و فروش مواد مخدر می‌رفتند دستگیر و زندان می‌شدند. اما در ایران قانون کاپیتولاسیون به افراد بیگانه اجازه انجام هر عمل خلاف قانونی را می‌داد. در آن زمان عده‌ای اصفهانی روغن گوسفند از چهارمحال و بختیاری به خرمشهر می‌آوردند و می‌فروختند تا اینکه روزی دختر یکی از آن‌ها در هنگام بازی، توپ را در خانه یکی از افراد بیگانه که از کشور کره جنوبی بود انداخت و این افراد، دختر را مورد آزار و اذیت قرار دادند، وقتی خانواده این دختر شکایت کردند رئیس دادگاه گفت: در ایران به این شکایت رسیدگی نمی‌شود و باید به کشور کره جنوبی مراجعه کنید.

  • آیا روحانی ایرانی در کویت ساکن بود؟

بله. روحانیونی مثل آیت الله وحید خراسانی و سیدمحمود دعایی بیشتر در ایام محرم به کویت می‌آمدند. حتی ۱۰ سال پیش آیت‌الله علیرضا اعرافی به کویت به دیدن ایرانیان آمدند و در منطقه عمریه مسجد علی ابن ابیطالب حاضر شدند. ۷۰ درصد جمعیت کویت شیعه هستند و ۸۰ درصد این جمعیت ایرانی‌تبار هستند.

همچنین در کویت در منطقه سلوا هنوز حسینیه‌ای به نام حسینیه یزدی‌ها که توسط شخصی به نام احمد کمال ساخته شد هست.

  • مراسم محرم در کویت چگونه بود؟

عزاداری زنجیرزنی، شام غریبان و پذیرایی با شام و ناهار داشتند و هر شهری هیئت جداگانه داشت.

دو سال قبل از انقلاب خانه‌ای در کویت بود سربازان با باتوم به مردم ایران لطمه وارد می‌کردند؛ اما وقتی انقلاب شد موقعیت و جایگاه مردم ایران در بین دولت کویت بهتر شد.

  • تعداد جمعیت میبدی‌های ساکن کویت نسبت به یزدی‌های ساکن این کشور چگونه بود؟

تعداد جمعیت میبدی‌ها در کل استان بیشتر بود در میبد تنها مهرآباد، رکن‌آباد و حسن‌آباد دارای کمترین میبدی ساکن کویت بود و بیشتر مردم بشنیغان، مهرجرد، یخدان و فیروزآباد به کویت می‌رفتند. در آن زمان تلفن و وسیله ارتباطی نبود و بیشتر با ارسال نامه از احوال یکدیگر باخبر می‌شدند.

  • در آخرین سال‌هایی که در کشور کویت بودید وضعیت مردم کویت نسبت به قبل چگونه شده بود؟

در منطقه‌ای به نام دسمه، زن آمریکایی به صورت عریان وارد پارک می‌شود و زن‌های عرب ضمن اعتراض نسبت به این وضعیت با شرطه‌خانه (مرکز پلیس) تماس می‌گیرند. اما این زن یک سیلی به صورت زن کویتی می‌زند و می‌گوید: ما کویت را آزاد کردیم؛ بالاخره شیخ از مسافرت باز می‌گردد. این شیخ شیعه در مجلس نسبت به این اتفاق اعتراض می‌کند و در نهایت مجلس منحل شد.

  • آیا انتخابات در این کشور برگزار می‌شود؟

بله! برگزار می‌شود اما استقبال کمی ‌از آن می‌شود؛ همچنین زن‌ها و ارتش حق رأی ندارند.

  • اینکه می‌گویند فلسطینیان مقیم کویت مردم را آزار و اذیت می‌کنند آیا صحت دارد؟

خیر اصلاً. در بین ملت عرب هیچ قشری نظیف‌تر و پاکیزه‌تر از مردم فلسطین نیست.

  • در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

سکونت در غربت صحبتی ندارد و فراق از آتش بدتر است ولی چاره‌ای نبود؛ ما مجبور بودیم با قشرهای مختلف جامعه کویت سر و کار داشته باشیم. اکنون شاید بسیاری از جوانان این صحبت‌ها را باور نداشته باشند.